eitaa logo
مرسا 🇵🇸 منتظر روز سبز آمدنت🇵🇸
175 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
17 فایل
💡ایده های جالب برای دوستی بچه ها با امام زمانمون داریم 🎉 کنار هم جشن میگیریم و مسابقه داریم 😍 محصولات مهدوی هم تولید می کنیم 🤩👇🏻 🛒 فروشگاه : @morsa_bazar 🔰 زیرمجموعه کانون شادی های مذهبی ادمین پاسخ گوی سوالات شما @F_vaezzade
مشاهده در ایتا
دانلود
‌❓❓چگونه امامم را یاری کنم؟ 📝 بعضی‌ها ذهنیتشان راجع ‌به یاری امام زمان اشتباه است. یاری امام عصر، یعنی یاری امام خامنه ای. 📝 اگر الان در رکاب باشید، بیشتر هم برایتان محاسبه میکنند. خیلی مهم است که بتوانی الان جزء قرارگاه مرکزی امام عصر باشی. 📝 اگر کسی در عصر غیبت بتواند وظیفه‌اش را درست انجام دهد، روایت دارد که مانند کسانی است که در خیمه مرکزی حضرت و در محضر امام عصر هستند. این ویژگی زمان ما است. ✍استاد حاج علی اکبری 💻 سایت مرسا https://Morsa313.ir 🔰 کانال ایتا https://eitaa.com/morsa313_ir 🔰 فروشگاه محصولات در ایتا https://eitaa.com/morsa_bazar
‌‌❓❓چگونه امامم را یاری کنم؟ 📝 بعضی‌ها ذهنیتشان راجع ‌به یاری امام زمان اشتباه است. یاری امام عصر، یعنی یاری امام خامنه ای. 📝 اگر الان در رکاب باشید، بیشتر هم برایتان محاسبه میکنند. خیلی مهم است که بتوانی الان جزء قرارگاه مرکزی امام عصر باشی. 📝 اگر کسی در عصر غیبت بتواند وظیفه‌اش را درست انجام دهد، روایت دارد که مانند کسانی است که در خیمه مرکزی حضرت و در محضر امام عصر هستند. این ویژگی زمان ما است. ✍استاد حاج‌علی‌اکبری
‌‌‍ ‌⁉️امام زمانمان را چگونه ببینیم؟⁉️ ❤️امام مهدی عجل الله فرجه را باید با قلب دید یعنی به آن مقام باطنی امام در قلب خودمان باید برسیم. ❤️ آن مقام در وجود ما مظلوم است. آن مقام امام زمان را باید در وجود خودمان یاری کنیم تا به ظهور برسد. ❤️ امام زمان و خدا که پنهان نیستند. آن ها در وجود ما پنهانند به همین دلیل مظلومند... ❤️زمانی که به مقام امام در قلب رسیدیم و آن را یافتیم آن وقت همیشه با امام خواهیم بود. خوشا آنان که دائم در نمازند...
🔴 متروی 🔴 چادر و شب قدر روز نوزدهم ماه مبارک سوار مترو شدم. ۴، ۵ دختر مدرسه‌ای حدود ۱۲، ۱۳ ساله کلاه به سر در مترو بودن. ناخواسته قسمت‌هایی از مکالمات‌شان را شنیدم. بخشی از آنچه دیدم و شنیدم این‌ها بود: یکی‌شون گفت دیشب می‌خواستم برم احیاء اما مامانم چادرم رو گم کرده بود. یک چادر گل‌گلی آورد که بیا با این بریم، منم گفتم روم نمیشه و نرفتم. یکی دیگه گفت منم اتفاقا چادر مشکی نداشتم، مامانم گفت با این وضعت نمی‌برمت و خودش رفت مراسم و من موندم خونه و ... همین‌طور بحث چادر مشکی داشتن و نداشتن گرم بود که یک خانم ۵۰، ۶۰ ساله چادری گفت من براتون چادر می‌فرستم، هر چند تا که خواستین. شماره‌مو بنویسید، زنگ بزنید سایز بدین براتون می‌فرستم. دخترها خیلی خوشحال شدن و مشغول به صحبت و تلفن دادن و گرفتن. بعد اون خانم گفت همه‌تون دخترای من، من یک دختر دارم نوه‌م هم پسره، دختر خیلی خوبه. دخترها شروع کردن به خوشحالی و پرسیدند: + خونتون هم بیایم؟ - آره. + حیاط دارین؟ - آره. + آخ جون بریم حیاط حاج خانم و دور هم، چقدر کیف میده. یکی‌شون گفت من از مامان بزرگم بدم میاد، نوه‌های پسری رو فقط دوست داره، همه دخترها دوستش ندارن! بعد گفتند: + حاج خانم چکاره هستین؟ - دبیر و معاون مدرسه بودم. + ایول ما معاون اینقدر باحالِ چادری نديده بودیم! الآن ما سه نفر رو از مدرسه قبل عید مدیرمون اخراج کرده! - ئه! چرا؟! چه بد! فامیل مدیرتون چیه؟ ببینم کسی آشنا در میاد باهاش که شما رو دوباره مدرسه قبول کنه ... اون خانم سه ایستگاه جلوتر پیاده شد و بچه‌ها خوشحال گفتند که زنگ بزنیم چادر سفارش بدیم و فردا شب بریم احیاء حرم و ... تمام همین قدر ساده همین قدر تلخ همین قدر شیرین 👈 راستی خانواده کجای این ماجراست؟! اصلاً نقشی داره؟!