eitaa logo
مرسلات مدیا
1.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1هزار ویدیو
508 فایل
﷽ 📎 #موشن_گرافیک 📎 #کلیپ 📎 #عکس_نوشت 📎 #متن 💠 کانالی پر از آموزش‌های جذاب و ساده✅ 🇮🇷 اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان eitaa.com/morsalatmedia 🌍 ارتباط با مدیر، نظرات و تبادل: https://eitaa.com/resaneh_tablighateslami
مشاهده در ایتا
دانلود
✅💠 فرارسیدن اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین علیه السلام تسلیت باد خالق اثر : الهام باقری @taaghcheh
💠✅ تبلیغات محیطی محرم در روزهای کرونایی @taaghcheh
✅💠 حسین‌بن‌علی تنهاست ای یاران به پا خیزید که اینک وارث او لشکری آماده می‌خواهد خالق اثر : الهام باقری @taaghcheh
8.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅💠 صدای سنج،صدای زنجیر،صدای نوحه، مگه چه خبر شده بچه ها؟🤔🤔 آخه اربعین امام حسینه..😭 بچه ها کی میدونه اربعین چه روزیه؟؟؟ پس داستان و گوش کنید تا بفهمیم اربعین چه روزیه😔😔 🔹گوينده وتدوین:نفیسه شامحمدی @taaghcheh
✅💠 گرچه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم خالقان اثر: سید علی محمد حسینی مصطفی خاشعی محمد مهدی قربانی @taaghcheh
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅💠 ༺༻قصه اربعین༺༻ دیدار خواهر و برادر 🔹گوینده و تدوین گر: ملیحه نبی @taaghcheh
✅💠 اربعین حسینی و هفته دفاع مقدس 🔹 خالق اثر : زهره عنایتی @taaghcheh
✅💠 بابا نیامد... خالق اثر : سید امین علمداری @taaghcheh
✅💠 پای رفتن نبود در سفر روحانی 🔹 خالق اثر : زهرا اسحاقیان @taaghcheh
✅💠 " همراه قافله‌ی کربلا " مریم خانم با همسرش آقا مرتضی و دختر و نوه کوچک‌شان زینب راهی پیاده روی اربعین شدند، دامادشان آقا محمد چون خادم موکب بود زودتر رفته بود و در موکب قمربنی‌هاشم منتظر خانواده‌اش بود. در بین راه زینب بهانه‌ی پدر گرفت، آقا مرتضی برای مدت کوتاهی از همسر، دختر و سایر همسفران خداحافظی کرد و کالسکه را از بین جمعیت به حاشیه‌ی جاده برد تا وقتی زینب به خواب می‌رود، نزد همسفران برگردد و گلوئی نیز تازه کند. اما برای تجدید وضو دیگر چاره‌ای نبود باید با وجود بیدار بودن زینب بین جمعیت می‌آمد. ظهر که برای تجدید وضو به جمعیت پیوست، از دور پدری را دید که فرزندش را در کالسکه گذارده بود، سریع به بهانه‌ی گرمی هوا چفیه‌اش را مقابل کالسکه گرفت، چون اگر چشم زینب به آن کالسکه می‌افتاد باز بی‌تاب پدر می‌شد. گریه‌های زینب سنگ را به گریه وامی‌داشت، پدر بزرگ که جای خود داشت. بالاخره به موکب قمر‌بنی‌هاشم رسیدند؛ آقا مرتضی، زینب و مادرش را به آقا محمد سپرد، زینب مثل تشنه‌ای که آب دیده باشد پرید بغل پدر، دیگر گریه‌های زینب و ماموریت آقا مرتضی به پایان رسیده‌بود، اما از اینجا به بعد آقا مرتضی وقتی پدری را به همراه دخترکش می‌دید گریه می‌کرد.... ✍به قلم: مرضیه‌ رمضان‌قاسم @taaghcheh
15.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅💠 دلی که جا گذاشتم 1⃣ قسمت اول 🔹 گوینده و تدوین گر : زهره بهرامی @taaghcheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠 همه دنیا را نمیدم به یه لحظه حرمت آقا... 🔹 تدوینگر: سمیرا حاج محمدی @taaghcheh