اوایل ازدواجمان بود ومن اصلا در خانه ی پدری اهل کار خانه مثل نظافت 🗑🧖و پخت و پز نبودم نه اینکه تنبل باشم نه کار دستم نمی دادند می گفتند ضعیفم و ممکن است چون کاری بلد نیستم خرابکاری کنم
و حالا یکباره یک زندگی سپرده شده بود به من🤷
تا جایی که میشد تلاش می کردم 🏃♂️و با سختی فراوان بالاخره کار مورد نظر را انجام میدادم اما یا وسط کار بهم میخورد و همه چیز خراب می شد 💥یا کار نهایی غذای شور و وارفته بود 🥣
بالاخره تصمیم گرفتم برای یادگیری بهتر اما هر چه تلاش می کردم نمی شد 🥀
بالاخره متوسل شدم به مادرم و از او کمک گرفتم🙏
او هم قول داد کمک کند 🤝
اما مادرم به یکباره می خواست از من کدبانویی نمونه بسازد 🙎♀️همه چیز را یکباره و با هم یاد می داد کار کردن ارام و خرابکاری های من او را عصبانی می کرد 😫تا جایی که بخاطر رفتارش مدام دستپاچه می شدم😔 و همان کار عادی هم که بلد بودم از یادم می رفت و همه چیز را قاطی می کردم 💥
حالا از نظر مادرم من نه تنها کار بلد نبودم که حسابی بی نظم و شلخته هم بودم🧟
سه ماهی گذشت و من به جای انکه کار بلد شوم روز به روز وضعم بدتر می شد تا اینکه ایام عید شد و مادر بزرگ به رسم هر سال کل عید را می امد خانه ی پدریم 👵
وقتی اموزش های ناموفق مادرم را دید خنده ی مهربانی روی لبانش نشست و در حالیکه مادرم را به ارامش دعوت می کرد و او را روی صندلی می نشاند رو به من کرد و گفت: می خواهی خودم یادت دهم ⁉️
از خجالت سرم را پایین انداختم و او در حالیکه دستانم را به گرمی می فشرد 🤝شروع کرد به اموزش 👆
از غذاهای اسان و دم دستی شروع کرد و کم کم غذاهای سخت
اصلا مثل مادرم عجول نبود صبور بود👵 و ارام
نه باعث می شد دستپاچه شوم و نه زیادتر از حد از من انتظار داشت 👏👏
کم کم و اهسته اهسته تمام کارها را به من اموخت ان هم نه در یک ماه و دو ماه بلکه این اموزشها تقریبا سه سال طول کشید 💁♀️
و من از مادر بزرگ خود اموختم 👆که نباید یکباره کاری را به کسی تحمیل کرد بلکه ارام ارام و صبور و در حد ان شخص تا کم کم به رشدی که باید برسد🌹
ماه رمضان شده و والدین چطور فرزندان را با اداب ماه مبارک اشنا می کنند یکباره ؟ یا به ارامی؟🌷🌷
#ماه_مبارک_ماه_اموزش_صبورانه
#رمضان_1400
#نمونه_های_برتر / زینب صالحی هاردنگی https://eitaa.com/joinchat/380895307C3b2c51df4f
@taaghcheh