#سید_جواد_ذاکر_ره
#هجدهمین_سال
به بهانه ی هجدهمین سالگردِ درگذشتِ
سیّدالذاکرین مرحوم سیّـــد جـــوادِ ذاکـــر
" سی بیت برای سی سال مظلومیّت "
سیّد کجایی بی تو رفته شور از این شـــهر
قلبم شکســته بعدِ تو بدجـور از این شـــهر
در چشم هایم موجِ افسوس است بعد از تو
بیــداری ام ماننـــدِ کابـــوس است بعد از تو
لبخـــندهامان از دعـــایِ اشــک هایِ توست
این اشک هایِ سُرخ ما سبز از دعایِ توست
با شعرهایت همچنان شورآفریــن هستــــی
موکب به موکب ، میهمانِ اربعین هستــــی
در بیــــنِ مشایّـــه ، میـــانِ هـــم نوایــی ها
دیــــدم تـــو را در خانـــه هایِ کربلایــی ها
آوازه ات پیچیــده در گــــوشِ اقـــاقــی ها
از شورِ تو شیرین شده چـــایِ عراقــــی ها
آرامگاهـــت هيئتِ یاس و شقایــــق هاست
آرامگاهــت تا ابــد در قلبِ عاشــــق هاست
مثـــلِ ستـــاره در میــانِ کهکشـــان هایــــی
تو روضـــه خوانِ کربـــلایِ آسمـــان هایــــی
در آسمان ها هم حماســـه خـــوانِ اربابــــی
مدّاحِ مخصوص سه سالـــه جـــانِ اربابــــی
می خوانی و اشکِ " رسولِ ترک " جانسوز است
تو روضه خوان و شعرخوان هم حاج فیروز است
نوکـــر همیشـــه آبرومنـــد است ، فهمیدیم
عزّت فقط دســـتِ خداوند است ، فهمیدیم
با شعـــرهایت شــــور را آوازه بخشیــــــدی
آزادگـــــی را اعتبــــاری تـــازه بخشیــــــدی
لبخــــندهایت مانده بر احکـــامِ خیـــلی ها
کــفرِ تو می ارزیــــد بر اســـلامِ خیـــلی ها
آموختیـــم از تو به ذِلّــــت تـــن نـــدادن را
دستانِ فقــــرِ خود به اهریمـــن نـــدادن را
ای کاش بودی و به مستـــان باده می دادی
آقـــا شــدن را یـــادِ " آقـــا زاده " می دادی
" آقــایِ نخلستان " امیرِ رویِ منبـــر نیست
آقـــایِ ما حتّی لباســش مثلِ قنبــــر نیست
عمــری عدالـــت بینِ انصار و مهاجر داشت
حتّی سلیمان مورها را هم به خاطر داشت
آری علی پیشانی اش پینـــه نخواهد بست
اســـلام را بر پایـــه ی کینـه نخواهد بست
در دینِ ما تُهمت نشانی از رِشـــادت نیست
رفتارِ اینها با تو چیزی جز حسـادت نیست
از آن سکــوتِ بدتــر از فریـــاد می ترســند
این خُسروان از تیشه ی فرهاد می ترســند
از اینکه شیخ اینبار اهلِ باده نوشی نیست
منبر ندارد ، تاجـرِ روضـه فروشـــی نیست
می خواند اَمّا از سرِ عادت نخواهد خواند
بینِ ابوبکر و علی وحــدت نخواهد خواند
غیرت فقط میخواند و دنبالِ اُجرت نیست
عاشق که با معشوق دنبالِ تجــارت نیست
نه اهلِ قدرت بود نه حُبِّ ریاســت داشت
نه مثلِ اینها ترسی از اهلِ سیاست داشت
مظلوم بود و باز هم مظلـوم خواهــد ماند
او خاکِ پایِ چارده معصــوم خواهــد ماند
حالا سُکوت اش در جهان فریاد خواهد شد
هر جا که روضه باشد از او یـاد خواهد شد
یکتاست دیگر هیچکس همتایِ ذاکر نیست
سیمــایِ ایران لایـــقِ سیمــایِ ذاکــر نیست
بر سر درِ میخانــــه ها تمثـــالِ ذاکـرهاسـت
کرب و بلا در سینـــه ی امثـالِ ذاکـرهاسـت
او رفـت و با خـــود بُرد از قلبـم قِداســت را
دیگـر ندیـــدم روضــه هایِ بی سـیاســت را
او رفـــت اَمّا شـــک ندارم بی گُمـــان یک روز
از شالِ سبزش سبز خواهد شد جهان یک روز
میلاد : 31 شهریور 1355
وفات : جمعه 16 تیر 1385
#_ابراهیم_زمانی