من اولین فرزند دلبندِ بتولم
من نورِ چشم و میوۀ قلبِ رسولم
سِبط نبی، نَجل علی، حَبل خدایم بنیانگذار نهضتِ کربوبلایم
فرزند حیدر را سرِ سازش کجا بود
این صلح سر فصلِ کتابِ کربلا بود
من قهرمان سرفراز نهروانم
من جنگ صفین و جمل را قهرمانم
در عرصه پیکارها بییار ماندم
یاران همه رفتند و با اغیار ماندم
با این همه غربت برون از خانه دگر
قاتل چرا در خانهام بگرفته سنگر
غربت نگر کز مهرِ یاران بی نصیبم
حتی میانِ خانۀ خود هم غریبم
آن روز مرگم را به چشمِ خویش دیدم
کز مادرم عَجِّل وفاتی را شنیدم
ای کاش جای محسنش من مرده بودم
ای کاش من سیلی به جایش خورده بودم
(حسن جان
#امام_رضا_ع_شهادت
کعبۀ اهل ولاست، صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد، کربوبلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند، گریه برای رضا
کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟
چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟
بر سر دستش برند هدیه برای خدا
ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا..
نغمۀ قدّوسیان بود به آمین بلند
حیف که خاموش شد صوت دعای رضا
یاد کند گر دَمی، زآن جگرِ چاک چاک
خون جگر جوشد از، خشت طلای رضا
از در باب الجواد، میشنوم دم به دم
یا ابتای پسر، وا ولدای رضا
بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم
باز دلم در وطن، کرده هوای رضا
گر برود در جنان، یا برود در جحیم
بر لبِ میثم بُوَد، مدح و ثنای رضا
امشب که غم شام غریبان تو داریم
چشم کرم از سفرهی احسان تو داریم
دل را همه بر پنجره فولاد تو بستیم
نور بصر از گنبد و ایوان تو داریم
با کاسهی دل بر سر راه تو نشستیم
ما خیل گدا، چشم به دستان تو داریم
لبهای تو خشکند چونان جد غریبت
در سینه عزای لب عطشان تو داریم
در حجرهی در بستهی خود فکر جوادی
ما هم هوس دیدن مهمان تو داریم
بر خوان کریمانهی معصومه نشستیم
یا فاطمه! ما دست به دامان تو داریم
یا حضرت معصومه سرت باد سلامت
ما بعد رضا گوش به فرمان تو داریم
گاهی دل تو مشهد و گاهی به مدینه است
ما نیز خبر از غم پنهان تو داریم
تا آمدن منتقم ضربه و سیلی
دیده به ره یوسف کنعان تو داریم
تلاش کرد نَیُفتَد؛ ولی ز پا افتاد
شبیهِ مادر خود بین کوچهها افتاد
چه خوب شد که مسیرِ عبور، خلوت بود
کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد
شبیهِ چادرِ خاکی، عبا شده خاکی
به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد
میانِ حجرهی در بسته دست و پا میزد
چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد
* * *
کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد
به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد
میانِ آن همه قاتل، یکی جلو آمد
به ضربِ نیزهی او، شاه از صدا افتاد
کنارِ گودیِ گودال مادرش میدید
محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد
به اسبها همگی نعل تازه کوبیدند
به این دلیل بدن بینِ بوریا افتاد
میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند
سرِ بریدهی آقا ز نیزهها افتاد
💠 #حدیث روز 💠
💎 سه نکته قابل تأمل از پیشوای ششم شیعیان
🔻امـام صـادق عليهالسلام:
مَنْ طَلَبَ ثَلاثَةً بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ ثَلاثَةً بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنيا بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الاخِرَةَ بِحَقٍّ؛ وَمَنْ طَلَبَ الرِّآسَةَ بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ الطّاعَهَ لَهُ بِحَقٍّ؛ وَ مَنْ طَلَبَ المال بِغَيْرِحَقٍّ حَرُمَ بَقاؤُهُ لَهُ بِحَقٍّ. حديث
🔻هر كه سه چيز را به ناحقّ بخواهد، از سه چيز ديگر بحقّ محروم میگردد:
➖ هر كه دنيا را به به ناحق بخواهد از آخرت حقيقتاً محروم میگردد و
➖ هر كه به ناحقّ رياست طلبى كند از اطاعت زيردستان بحقّ محروم میشود و
➖ هر كه به ناحقّ مالى را بخواهد، از ماندگار بودن آن مال بحقّ محروم میشود.
📚 تحف العقول، ص 335
نشستهام وسطِ روضه، چشمِ تَر برسد
برای رفتنِ تا عرش، بال و پَر برسد
عروجِ روح به معراجِ عشق، ممکن نیست
مگر دو قطرهی اشکی دمِ سحر برسد
من از فراق تو دلسرد میشوم گاهی
از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ، سر برسد
عزیز فاطمه! از دوریات مریض شدم
خدا کند که دوایَت به محتضر برسد
دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود...
وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد
چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت
ندیدهایم به داد تو..، یکنفر برسد!
گدایِ خانهٔ تو بودن آرزوی من است
فقط اجازه بده سائلت به در برسد
چه میشود که مرا هم بغل کنی یکبار...
پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد
تو را به حقِّ رضا یا رضای ما... برگرد
بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد
* * *
نفس کشیدنِ آسان، چِقَدر سخت شود
اگر که قطرهای از زهر تا جگر برسد
غریبِ مشهدِ ما روی خاکها جان داد
بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد
فدای خون گلویی که مثل جو شده بود
حسین، زیر سم اسب زیر و رو شده بود
آتش بهانه بود
آتش بهانه بود که بی مادرم کنند
هیزم وسیله بود که خاکسترم کنند
از لابه لای پنجره دیدم به چشم خویش
با آتش آمدند که نیلوفرم کنند
در خاطرات زخمی بابا نوشته بود:
یک شهر آمدند که بی یاورم کنند
دستش بلند شد، همه عرش روضه خواند
با دست خویش آمده تا پرپرم کنند
انگار این قبیله ی بد ذات پر فریب
اصلا بنا نبود مرا باورم کنند
مادر فتاده روی زمین بین کوچه ها
با تازیانه آمده بی مادرم کنند
غمگین نباش از حرمت روز واقعه
آنجا به روی خاک بنای حرم کنند
پشت در
قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در
مینشیند منتظر بانوی محشر پشت در
خانه وقتی خانهی زهراست، پس هر سائلی،
بعد دق الباب خندان میشود در پشت در
آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود
سجده کرد و اَشهدش را گفت کافر پشت در
در زدند و با خودش میگفت حتماً سائل است
باز هم با کیسهی نان رفت مادر پشت در
در کمال حیرت اما دید بانوی کرم
جای سائل آمده اینبار لشکر پشت در
در زدند و در زدند و در زدند و در شکست
آه شد آغاز، جنگی نابرابر پشت در
با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله بُرد
پا نهاد ابلیس بر آیات کوثر پشت در
غنچهی یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ
شد گل نشکفتهی سادات، پرپر پشت در
نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را
از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در
کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود
ناگهان از پا میافتد مرد خیبر پشت در
گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم
می رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در
💎 مؤلفههای انسان بصیر
🔻اميرالمؤمنين علی عليهالسلام:
اِنَّمـَا الْبـَصـيـرُ مـَنْ سـَمـِعَ فـَتـَفـَكَّرَ وَ نـَظـَرَ فـَاءَبـْصـَرَ وَانْتَفَعَ بِالْعِبَرِ، ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً واضِحاً
❇️ انـسـان بـا بـصـيـرت كـسى است كه بشنود و خوب بينديشد و بنگرد و ببيند و از تجارب دنيا بهره گيرد، سپس در راه روشن حركت كند.
✅مولانا و مقتدانا أمیرالمؤمنین الإمامُ عليٌّ صلوات الله و سلامه عليه :
✅منْ أيْقَنَ أنّهُ يُفارِقُ الأحبابَ، ويَسكُنُ التُّرابَ، ويُواجِهُ الحِسابَ،
✅ويَسْتَغْنِي عَمّا خَلَّفَ، ويَفْتَقِرُ إلى ما قَدَّمَ ،
✅كانَ حَرِيّا بِقِصَرِ الأملِ وطُولِ العَملِ .
✅✅مولانا و مقتدانا امیرالمومنین صلوات الله و سلامه عليه:
✅هر كه يقين كند كه از دوستان جدا خواهد شد
✅و در دل خاك خواهد خفت و حساب و كتابى در پيش رو دارد
✅و آنچه بر جاى مى نهد به كارش نخواهد آمد
✅و به آنچه پيش فرستاده نيازمند است،
✅سزاوار است كه رشته آرزو را كوتاه و دامنه عمل را دراز گرداند.
اگر بال و پرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
وگر جان و سرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر روز قیامت از عطش جانم به لب آید
شراب کوثرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر آب بقا ریزند، بی حیدر نمینوشم
و گر چشم ترم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر سلمان شوم بی مهر زهرا، نامسلمانم
خلوص بوذرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر چون نخل خشکی باشم و از روضهی رضوان
همه برگ و برم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر با آن همه فیض مِنی در ماه ذیحجّه
وقوف مشعرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر با دست جبریل امین پروانهی جنّت
به صبح محشرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر از کلّ سادات ملک بر قلّهی گردون
مقام برترم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر بر مسند شاهی به بام عرش بنشینم
هزاران کشورم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شبها
دو دریا گوهرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر دائم بمیرم وز نفسهای مسیحایی
روان بر پیکرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
اگر با جام خضر از چشمهی آب بقا هر دم
حیات دیگرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
کیام من! «میثمم!» عمری گدای کوی زهرایم
و گر صد افسرم بخشند، بی زهرا نمیخواهم
روزه یعنی...
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر
قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین
روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست
چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین
این «حبیب» است که یک روزه به دست آوردهست
سندِ دیدن محبوب به امضای حسین
روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر
شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین
روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست
آب بردن به سوی خیمۀ گلهای حسین
روزه یعنی که توقف به لب شط فرات
اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین
وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل
«روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین»
🆔 @hosaniun
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
ازخیمه گاه تا تهِ گودالِ قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر، ولی
من ضرب دست بزرگ چشیدم به کودکی
آن شب که در خرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخ مو ز قافله ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
امشب از آسمان چشمانت
دستهدسته ستاره میچینم
در غزلگریۀ زلالت آه
سرخی چارپاره میبینم
زخمهای دل غریبت را
مرهم و التیام آوردم
باز از محضر رسولالله
به حضورت سلام آوردم
در شب تار تیرهفهمیها
روشنی را دوباره آوردی
آسمان را کسی نمیفهمید
تا که با خود ستاره آوردی
وارثِ آبروی سجاده
بندگی را تو یادمان دادی
دل ما شد اسیر چشمانت
دلمان را به آسمان دادی
آیه آیه پیام عاشورا
در احادیث روشنت گل کرد
امتداد قیام عاشورا
در تب اشک و شیونت گل کرد
دم به دم در فرات چشمانت
ماتم کربلا مجسّم بود
چشم تو لحظهای نمیآسود
همۀ عمر تو محرّم بود
دمبهدم ابری است و بارانی
از غم تو هوای چشمانم
چلچراغی ز گریه روشن کرد
ماتمت در منای چشمانم...
آه آتشفشان چشمانت
دیر سالیست بیگدازه نبود
همۀ عمر خون دل خوردی
داغهای دل تو تازه نبود
دیده بودی سه روز در گودال
پیکر آسمان رها مانده
سر سالار قافله بر نی...
کاروان بیامان رها مانده
دل تو روی نیزهها میرفت
دستهایت اسیر سلسله بود
قاتلت زهر کینهها؟ هرگز!
قاتلت خندههای حرمله بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب چیزی ساختن، دست مریزاد
#فراموش_نکنیم
کانال سرباز جنگ رسانه#احمد_نوایی👇
https://eitaa.com/joinchat/235667643Ca0c45b43ad
هدایت شده از رسول شقاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ آب دستتون هست بذارید زمین...
فقط این کلیپ بسیار دیدنی رو ببینید
#لطفا_نشر_حداکثری
#انتخابات
🌸🍃
هدایت شده از افقهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلاه وحدت
حتما ببینید بسیار بسیار مفید است.
هرکی میخواد بین جلیلی و قالیباف یکی رو انتخاب کنه حتما این کلیپ رو ببینه دوستان بسیار مهم هست حتما گوش کنید.
مقداد خداداد
#کلاه_وحدت
#انتخابات
ـــــــــــــــــــــــ
اسدالله...علی ولی الله... آقا
*یا مولا به حریم تو مهمونم (2بار)
تا آخر زائر حرم می مونم
روز وشب ترانه ی دل میخونم
اسدالله...
شاهی و به تنِ دو عالَم جونی (2بار)
دوست دارم بَرا تو بشم قربونی
راست میگم خودت اینو خوب می دونی
اسدالله...
*آقاجان ربوده ای تاب و تبم (2بار)
قرآن و دین مَنی و مذهبم
روز و شب علی علیه رو لبَم
اسدالله...
بی عشقت همه چی برام عذابه (2بار)
بی عشقت حالِ دلِ من خرابه
مجنون و بی قراره و بی تابه
اسدالله...
*سیّدی یا علی علی یا مولا
روزی کن با همه محبّین آقا
به زودی حرم محرم کربلا
ثارالله...حسین اباعبدا...
عیـد همـه اعیـاد خـدا عیـد غدیـر است
عیدی است که پیغمبـر اسـلام بشیر است
عیدی که در آن عمر خطیر است خطیر است
عیدی است که حیدر به همه خلق امیر است
عیدی است که از سوی خدا بهر محمّد
گـل واژۀ «اَکـمَلتُ لکُـم دینُکُـم» آمــد
**
تبـریک در این عیـد مؤیـد شده واجب
امری است مؤکد که به احمد شده واجب
لطف و کـرم از خـالق سرمـد شده واجب
ابـلاغ ولایـت بـه محمّـد شده واجب
صحرای غدیر آمده صحرای قیامت
زیرا که گرفته است خدا عید امامت
**
یاران گل لبخند ز هر سو بفشانید
بر خاک قدمهای محمّد بنشانید
در محضر احمد ز علی مدح بخوانید
تا عیـدی خـود را ز محمّـد بستانید
با عطر ولایت دهن خویش بشویید
تبریک به سادات بنی فاطمه گویید
**
در دست گرفته است نبی دست ولی را
ابـلاغ کنـد حکـم خـدای ازلــی را
افکنده به قلب همگـان، نور جلی را
کـای مـردم عالم بشناسید علـی را
فرمـان خداونـد همیـن است همیـن است
هر کس که منم رهبر او، رهبرش این است
**
حکـم از طـرف ذات خداونـد غدیـر است
بر ختم رسل ایـن علی امـروز وزیـر است
در حکم مدیر است، مدیر است، مدیر است
بر خلق امیـر است، امیـر است، امیر است
این است که شایسته این قدر و مقام است
تا حشر امـام است امـام است امـام است
**
منشور خـدا را همه امروز بخوانید
دین غیر تولای علی نیست بدانید
بر تخـت ولایت دگری را ننشانید
فرمـان خـدا را ز لـب او بستـانید
این است که بوده همهجا نفسِ امیرش
این است کـز آغـاز خدا خوانده امیرش
**
این است که دین، دین نشود جز به ولایش
این است کـز آغــاز خــدا گفتـه ثنایش
این است که قرآن شده مشتاق صدایش
این است دلِ بستـه اجـابت به دعـایش
غیر از علی اسلام یدالله ندارد
با خویش محمّد اسدالله ندارد
**
این بر همه مولاست بدانید بدانید
این از همه اولاسـت بدانید بدانید
این همسر زهراست بدانید بدانید
این دست الهی است ببینید ببینید
این هست الهی است ببینید ببینید
**
این نور عیان است عیان است عیان است
این سرِّ نهان است نهان است نهان است
این جان جهان است جهان است جهان است
این بر تـن توحیـد روان است روان است
این رهبر دین رهبر دین رهبر دین است
والله امیـن است امیـن است امین است
**
ای روی تو مرآت خدای تو علی جان
ای ذکـر خداونـد ثنـای تو علی جان
ای ملک خـدا زیر لوای تو علی جان
ای جان دو عالم به فدای تو علی جان
تـو آینـۀ غیبنمــا غیبنمــایی
تو روی خدا، روی خدا، روی خدایی
**
خصم تو به جز قعر سقر نیست سرایش
فرقـی نبـوَد بیـن عبـادات و زنـایش
نفرین شـود از خشم خداوند، دعـایش
حق است که ابلیس کند گریه برایش
فردا شرر نار بود تشنۀ خونش
فریاد زند دوزخ از سوز درونش
**
ما مرد غدیریم غدیریم غدیریم
ما یـار امیـریم امیـریم امیـریم
صدبار اگر زنده شده باز بمیریم
والله قسم خـط سقیفه نپذیریم
در مدح علی تا که بخوانیم قصیده
باید که ز «میثم» بستانیم قصیده
سازگار
*****
✍شعر ویژه مباهله
👤شاعر: سید محمد میر هاشمی
با نور خدا مقابله یعنی چه!
با نور خدا مقابله یعنی چه!
با امر خدا مجادله یعنی چه!
جایی که علی نفس محمد باشد
ای عیسویان، مباهله یعنی چه!
یک عمر در انجیل نخواندید احمد؟
ناگفتن این مطالعه یعنی چه!
چه مسئله ایی! پنج تن و صد راهب
حل کردن این معادله یعنی چه!
یک دست اگر دعا کند زین ده دست
فهمید عذاب عاجله یعنی چه!
دو کودک و یک زن و دو مرد آمده اند
با لشگر حق مقاتله یعنی چه!
نه سازش و تسلیم نه تحریم نه جنگ
جایی که علیست غائله یعنی چه!
در اوج مذاکره قوی باید بود
تسلیم امور باطله یعنی چه!
بر غیر نبی دمی تقرب هرگز
از آل رسول فاصله یعنی چه!
از همقدمی و دست دادن پرهیز
با خصم علی مغازله یعنی چه!
جایی که هدایتی نگیرد صورت
با دشمن دین معامله یعنی چه!
در روز ظهور، خوب و بد می فهمند
جامانده گی ز قافله یعنی چه!
روزی که مسیح یار مهدی گردد
فهمید که دین کامله یعنی چه
💠 #حدیث روز 💠
💎رئیس جمهور منتخب بخواند
🔻أمیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
صَیِّرِ الدِّینَ حِصنَ دَولَتِکَ، و الشُّکرَ حِرزَ نِعمَتِکَ، فَکُلُّ دَولَةٍ یَحوطُها الدِّینُ لا تُغلَبُ، و کلُّ نِعمَةٍ یَحرُزُها الشُّکرُ لا تُسلَبُ
❇️ دین را دژ دولت خود گردان و شکرگزاری را حفاظ نعمت خود؛ زیرا هر دولتی که در حصار دین باشد، شکستناپذیر است و هر نعمتی که در حفاظ شکرگزاری باشد، ربوده نشود.
📚 غرر و درر آمدی، ۵۸۳۱
⬆️
خوشا کسی که دهد جان به پای معشوقش
شبیه قصۀ زیبای ابنِ مَسروقَش
دو حارثند، درخشان به مَجمع شهدا
که در رکاب شه کربلا شدند فدا
به تیغ خویش به پا کردهاند هنگامه
عجب جُناده و ابنِ یزید و ضَرغامه
درود بر شهدای طف، آن سپاه خیر
به یار جانیِ حضرت ، بُریر ، اِبنِ خُضِیر
چه شوقِ فوقِ بیانی! چه عشق پر ثمری!
چه زود نوبتشان شد یکی پس از دگری
ز عشق حضرت ارباب سینهاش پُر شد
که افتخار شهیدان کربلا حُر شد
کسی که رابطهاش با حسین قلبی بود
شهید حق وهب بن حُبابِ کَلبی بود
ابوثُمامه و اِبنِ ضَبیعه، سعد و عِباد
شکوه قامتشان یک به یک به خاک افتاد
فتاد پیکرشان غرق خاک و خون در راه
سوار اِبنِ ابی حِمیَر و عُبِیدُالله
نشست روی رُخش اشک چشم، خون خدا
چو دید غرقه به خون مسلم بن عوسجه را
بلند شد ز خیام حسین ناله و آه
چو خورد تیر جفا رافِعِ بن عبدالله
در آن کشاکشِ میدان زُهِیر، ابنِ سَلیم
فدای یار شدن داد بر همه تعلیم
چنان مُجَمَّع و مانند واضح و مسعود
به پایداریات ای عَمرُوِ بن قَرظه درود
حسین دُرّ و گهر در میان قافله داشت
حسین قاری قرآن شبیه حنظله داشت
ز حافظان حدیث و ز عالمان سپاه
رواست یاد شود شؤذَبِ بن عبدالله
فدایشان که حسینی شدند از هر حیث
زیاد، اِبنِ عُریب و حَبَشّیِ بن قِیس
دو جابرند و دو سالم، سپس دو تا عمار
شجاع و عاشق و بی ادعا و پرچمدار
به حربگاه فرود آمدند همچون رعد
شبیب و بعد، جُوِین و اُمَیَّة بن سعد
نوشت نام خودش روی تیر و کرد قتال
شهید گشت غریبانه نافع بن هلال
سُوِید و مُنجَح و عامِر غریب کشته شدند
غریب مثل زُهیر و حبیب کشته شدند
غمی رقم به ابی مِخنف و لهوف زدند
ز ضربتی که به جسم ابولحُتوف زدند
غریب کشت عدو در قتال، سلمان را
یکی پس از دگری پنج عبدالرحمان را
سعید سوی جنان کرد نیت پرواز
اگر جلوی حسین ایستاد وقت نماز
به پیش تیر بلا شد سپر به جان حسین
به وقت مرگ سرش روی زانوان حسین
پس از شهادت یحیی و قَعنَبِ بن عُمَر
قلم بسوز که شد نوبت علی اکبر
به خاندان بنی هاشم این مقدر شد
شهید اولِ ایشان علیِ اکبر شد
به خاک کرببلا شش نفر شدند قتیل
ز نسل پاک و سرافراز خاندان عقیل
دو تا از آن شهدای بزرگ نسل خلیل
محمد بن عقیلند و جعفر بن عقیل
دوتای دیگرِ آنها که از بزرگانند
دو فخر قافله عبدُلله، عبدالرحمانند
دو یار هم که سپردند سر به قربانگاه
ز خانوادهی مسلم، محمد، عبدالله
ز نسل جعفر طَیّار چار پارهی ماه
شدند کشته به میدان قُربِ ثارالله
دو تاش عون و محمد شهید این مکتب
که بودهاند دو طفلان حضرت زینب
دو گوهرِ دگر از آن چهار پارهی ماه
یکیست قاسم و آن دیگری عُبِیدالله
یکی به نام ابوبکر و دیگری قاسم
عزیز جان حسن سرور بنی هاشم
فدای کودک کم سن و سالش عبدالله
که جان سپرد در آغوش گرم ثارالله
رسید کار به غمهای شیرخوارهی او
که بود دست ملائک به گاهوارهی او
دریغ و آه که زد حرمله به تیر سه پر
به حنجر علی اصغر که نه، به قلب پدر
رسید نوبت طوفان بچههای علی
تمام کرببلا بود ردِّ پای علی
نوشتهاند مقاتل که از شه مردان
شهید گشت ابوبکر و جعفر و عثمان
به مقتل اسم، زِ اولاد حیدر آمده است
مثال، نام ز عباس الاصغر آمده است
دو تن به نام محمد که عشقشان خاص است
یکیست ابن علی، آن یک ابن عباس است
شهید گشته ز نسل علی ولی الله
عزیز دیگر مولا به نام عبدالله
زبان به گفتن تکبیر وا کنی باید
چو نام پاک علمدار کربلا آید
سلام ما به ابالفضل و مشک و پرچم او
سلام ما به ابالفضل و دین محکم او
سلام ما به حسین و به کربلای حسین
درود بر همه اصحاب با وفای حسین
✍ #مهدی_مقیمی
پن: نام ١٠٩ شهید کربلا از بنی هاشم و اصحاب باوفای سیدالشهدا علیهمالسلام (طبق اسامی ذکر شده در کتابِ در کربلا چه گذشت جناب نظری منفرد) در این شعر ذکر شده است.
*دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش
وقت اداى دینت فارغ ز هر ادا باش
راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است
وقت نظر گرفتن یک گوشه بیصدا باش
وقتی که پشت این در پیغمبران نشستند
در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش
هر منصبی که داری ، بیرون روضه داری
اینجا که پا نهادی ، تا میشود گدا باش
گفتیم رو سیاهیم گفتند پیش ما نه
گفتیم بى پناهیم، گفتند پیش ما باش
آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است
دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش
آب زلال را در سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش
فرمود امام صادق: از پشت بام خانه
با یک سلام ساده الساعه کربلا باش
او غرق خون خود شد ، من غرقِ در گناهم
سر داد ، دل ندادم ، ای بی وفا مرا باش
کار بنی اسد در تدفین او گره خورد
وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش
یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را آدم شوم بهتر شوم
بنده ی بد را زدن کاری ندارد تو نزن
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم
من قیامت، پیشِ رو دارم،که گریه میکنم
وای اگر آنروز عریان وارد محشر شوم
هرعذابی هست باشد من تحمل میکنم
نه نمیخواهم که ننگ آل پیغمبر شوم
رحمت تو بیشتر از این گناهان من است
مرگ بر من گر که یک لحظه جدا زین در شوم
*من از اول خاک بودم خاک نعلین علی
ای خدا نگذار تا روزی که هستم زر شوم*
ای گنهکاران گرفتاران علیکم بالنجف
دارم امشب میروم در محضرش قنبر شوم
فاطمه امشب میاید کربلا پیش حسین
کاش من هم همسفر با حضرت مادر شوم
یا بُنیَّ دشنه دست از حنجر تو برنداشت
حق بده از داغ ذبحت دم به دم مضطر شوم
#شب_جمعه
#سید_پوریا_هاشمی
💠@Hosein_jaan
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_هفتم
پای این سفره به پایت چقدر افتادیم
ما از آن روز که در بند توأیم آزادیم
ما همه گوشهنشینانِ خرابات توأیم
از غمت خانه خرابیم، ولی آبادیم
ما محال است که از عشق تو دلسرد شویم
ما ندیدیم تو را، باز به تو دل دادیم
از تو جز خوبیِ بسیار ندیدیم حسین
خودمانیم ولی ما که پُر از ایرادیم!
ارث اجدادیِ ما نوکریِ این خانهست
تا ابد جیرهخورِ خیرِ همان اجدادیم
یادی از ما بکنی یا نکنی، حرفی نیست
ما به این نوکرِ دربارِ توبودن شادیم
پُشت ما که همهجوره به تو گرم است حسین
ما بدهکار شما در همهی ابعادیم
جز همین اشک نداریم برایت چیزی
با همین گریه به غمهای تو، از عُبّادیم
به خدا نام تو هم دیدهی ما را تَر کرد
مادرت خواست که در گریه به تو استادیم
تا ابد گریهی آرام حرام است به ما
سالیانیست که در روضه پُر از فریادیم
::
آب خوردیم به یاد جگر سوختهات
یادِ خشکیِ لبِ اصغرِ تو افتادیم
حرمله خیر نبیند که تو را حیران کرد
بیش از آن تیر و کمان، دلخور از آن صیادیم...
✍ #وحید_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e