﷽
چند سال قبل که برای انتخابات انجمنهای ادبی کشور و دیدار با وزیر فرهنگ وقت که اتفاقا آقای دکترصالحی(وزیر فعلی) بودند در تهران بودم.
برنامهها طی دو روز تقریبا تمام شده بود و شب آخر، استادمحمدسلمانی و امیدجان صباغنو هم تشریف داشتند، بعد از شام قرار شد این شب آخری بدون شعر و خوشی نباشد.
آخر شب با ماشین استادسلمانی قرار شد برویم خانهی امید، استادسلمانی میانهی راه گفتند ببینیم بهمنی کجاست! تماس گرفتند و قرار شد برویم دیدارشان...
بهمنی برای من با کتاب "گاهی دلم برای خودم تنگ میشود" شروع شده بود و با صدای ناصر عبداللهی به اوج رسیده بود!
رسیدیم به یک کافه_باغ ساکت و دنج، در یکی از غرفهها استاد محمدعلی بهمنی آرام نشسته بودند و دیدار دوبارهشان بعد از سفری که به تبریز داشتند، اردیبهشت تهران را دلچسبتر کرد.
تنهایی شاعر دیوار بلندی دارد. اما او نجیب و مهربان بود!
دو سه ساعتی نشستیم و از هر دری حرفی زدند و شنیدیم.
دیدار چند شاعر غربتی وسط تهران، محفلی بود که تنها به لطف شعر فراهم میآمد.
این عکس یادگار آن شب تاریخی است...
رفتن ایشان دلتنگم کرد، باور نداشتم چنین شود اما شد.
خاطراتی که از مهربانی و خونگرمی او داشتم، کم از خاطرهانگیزی شعرهایشان نبود.
استاد #محمدعلی_بهمنی
استاد #محمد_سلمانی
#امید_صباغنو
#مرتضی_طوسی
https://www.instagram.com/reel/C_WImsOA50H/?igsh=dDg0cWYxcGp5Y2ww
@morteza_tousi