﷽
غزلی برای امیرالمومنین علیعلیهالسلام
ابرار نوشیدند اگر کافورها را
ساقی تویی، جامی بده مخمورها را
کنج خرابه خسته و بیکس نشستیم
گفتی انار آوردهای ما کورها را
گفتی که پای مرگ میآیی و ما هم
کندیم با شوق وصالت گورها را
تنها نه وقت مرگ، باری در قیامت
یک جرعهی دیگر بده مخمورها را
وقتی تکلم میکند ناقوس با تو
وقتی به تب میآوری تنبورها را
وقتی که بردارد حقیقت، پرده از رخ
الفاتحه سر میکنی منصورها را
با دست خالی آمد و انگشتری برد
وقت رکوع فهمیدهای منظورها را
در پیشپایت پادشاهان سرفکندند
لنگاندهای پشت سرت تیمورها را
موسی به در از وادی حیرت نمیرفت
در پیش پایش گستراندی طورها را
میخواستم مستم کنی، دستی کشیدم
روی ضریحت خوشهی انگورها را
من دورهایم را زدم، نزدیک من باش
دیگر نمیخواهم ببینم دورها را
هرگز سراغ هیچکس جز تو نرفتم
گلهای قالی میکُشد زنبورها را
انگار اسرافیل وقتِ ذکر نامت
سمت دلما مینوازد صورها را
با اینهمه لطف تو بسیار است بر ما
یعنی سلیمان دوست دارد مورها را
رنجیدهام از هرکه و هرچه ولی تو
بهتر نوازش میکنی رنجورها را
#مرتضی_طوسی
#تبریز
#پایتخت_تشیع_جهان_اسلام
#محرم_الحرام۱۴۴۶
@morteza_tousi