بسم الله الرحمن الرحیم
کلاس انقلاب
کلاسِ اول
در ماهِ خُرداد،
مُعَلِم آمد،
دستی تکان داد
موجی به پا خاست
هرجا در ایران
پیچید هرجا
فریادِ ایمان
کلاسِ دوم،
در ماهِ بهمن،
پیروزیِ گُل
بر تانکِ دشمن
مردم نوشتند
یک یادگاری؛
شاه از وطن شد،
آخر فراری
کلاسِ آخر
وقتش نهان است،
آموزگارش
صاحبزمان است
مرتضی دانشمند
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
جلسه سوم.mp3
15.6M
بسم الله الرحمن الرحیم
📚 #سلسله دروس «شیوه های انتقال معارف دینی به کودکان »
🎙فایل صوتی جلسه سوم
📖 مبحث: #_شیوه های انتقال معارف دینی به کودکان
👤 استاد
#مرتضی_دانشمند
🗓11بهمن ماه۱۴۰۱
🍃 تلخیص مطالب:
🖌قصه
🖌قصه درمانی
🖌تعریف قصه
🖌سوژه یابی برای قصه و...
⚡️کانون علمی تعلیم و تربیت موسسه آموزش عالی امام خمینی (رضوان الله تعالی) وابسته به نهاد نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز
🌐 https://ieks.ir
🆔 @azadieks
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
جلسه چهارم.mp3
15.32M
بسم الله الرحمن الرحیم
📚 #سلسله دروس «شیوه های انتقال معارف دینی به کودکان »
🎙فایل صوتی جلسه چهارم
📖 مبحث: #_شیوه های انتقال معارف دینی به کودکان
👤 استاد
#مرتضی_دانشمند
🗓16بهمن ماه۱۴۰۱
🍃 تلخیص مطالب:
🖌نقش معما و چیستان در انتقال معارف
🖌تعریف چیستان
🖌روش چیستان در روایات
🖌معمای انسان شناسی
🖌گروه های سنی و معما
🖌اقسام معماها
⚡️کانون علمی تعلیم و تربیت موسسه آموزش عالی امام خمینی (رضوان الله تعالی) وابسته به نهاد نماینده ولی فقیه در استان فارس و امام جمعه شیراز
🌐 https://ieks.ir
🆔 @azadieks
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
روایتِ روز:
پایِ درسِ امام کاظم علیه السلام
عنوانِ درس:
سِپَرِ بلا
متن روایت:
ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلي عَبْد مُؤْمِن فَيُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ إِلاّ كانَ كَشْفُ ذلِكَ الْبَلاءِ وَشيكاً، وَ ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلي عَبْد مُؤْمِن فَيُمْسِكُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ كانَ ذلِكَ الْبَلاءُ طَويلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إلَي اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
منبع:
(علامه مجلسی ره، بحارالانوار،با ترجمه فارسی، ج ۹۰، صفحه ۲۹۸)
برگردان:
هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل شود و خدا دعا کردن را بر آن بنده الهام کند، مگر اینکه برطرف کردن آن بلا نزدیک باشد؛ و هیچ بلایی نیست که بر بنده مؤمن نازل شود و خدا آن بنده را از دعا کردن باز دارد، مگر اینکه آن بلا طولانی باشد؛ پس وقتی بلا نازل شد، بر شما باد به دعا کردن.
سروده
چون فرود آید بلایی بر شما
بر طرف گردد به زودی با دعا
ور نباشد آن دعا، گردد دراز
این چنین باشد دعاها چارهساز
شهادت امام موسی بن جعفر عليه السلام بر شما عزیزان تسلیت باد!
مرتضی دانشمند
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
آخرین کلاس
کلاسِ درس در غارِ حرا بود
و دانشجویِ آن هم مصطفی بود
فرشته یک خبر آورد؛ برخیز!
بخوان اکنون، معلم هم خدا بود
بخوان قرآن به نام او که هر روز
دلت با حرفهایش آشنا بود
فرود آمد محمد از دلِ کوه
دلش لبریز از عطرِ دعا بود
کلاسِ درسِ او همواره بر پاست
کلاسی که شروعش در حرا بود
(مرتضی دانشمند)
عید مبعث پیامبر گرامی اسلام(ص) بر شما گرامیان و خانواده های محترمتان مبارک!
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@mortezadaneshmand
mortezadaneshmand.blogfa.com
پرفروش ترین کتابهای به نشر در بهمن.pdf
8.24M
🔺 فایل PDF حاوی کتابهایی است که بهمن ماه ۱۴۰۱ مورد استقبال بیشتری از سوی مخاطبان در فروشگاههای کتاب انتشارات بهنشـر قرار گرفتند
#پرفروش
#انتشارات_به_نشر
#تازه_های_به_نشر
💯تصویر واضحی از جلد کتابهای پرفروش را پس از دانلود این فایل ببینید.
📚 @behnashr
بسم الله الرحمن الرحیم
خانه امام حسین(ع)
پیرمرد پرسید:
-خانه حسین کجاست؟!
کسی نبود به او جواب دهد.از دور دیوارهای مسجد مدینه را دید. ایستاد و لبخندی زد.به خانهای که میخواست برسد نزدیک شده بود.حس کرد زانوهایش قدرت بیشتری پیدا کرده است.تندتر قدم زد.خیلی زود به خانه رسید.به در چوبیِ خانه نگاه کرد. آیا اینجا واقعا خانه حسین است؟!
خواست در بزند اما یکدفعه به یاد چیزی افتاد. دست از در بر داشت و بر زمین نشست.
-بهتر است پشتِ در بنشینم و شعری را که گفتهام چند بار تکرار کنم.
هر که امیدش تویی، میشود امیدوار
صاحبِ بخشش تویی، بخششِ تو ماندگار
یکدفعه صدایی شنید.نگاه کرد. در باز شده بود. امام حسین(ع) جلو آمد، دست پیرمرد را گرفت و با خود به خانه برد و به خوبی از او پذیرایی کرد. بعد هم قنبر را صدا زد و گفت: از پولهایی که این ماه داشتیم چه قدر مانده است؟
-دویست درهم.
- همه را بیاور!
قنبر گفت: شما فرمودید آنها را برای خانوادهتان نگه دارم.
-حالا کسی به خانه ما آمده که از اهل خانه سزاوارتر است.
قنبر پولها را آورد و به امام حسین(ع) داد. امام حسین(ع) پولها را با کیسه در دست پیرمرد گذاشت و به پیرمرد گفت:
اگر کم است عذر ما را بپذیرید.اگر میتوانستیم همچون باران بر شما(سکه) میباریدیم.
پیرمرد که میدانست سکههای فراوانی به دست آورده است، از امام حسین(ع) تشکر کرد و از خانه بیرون رفت. اما شعر جدیدی بر زبانش جان گرفته بود.
شما مهربانان بر اهلِ نیاز!
خدا یادتان میکند در نماز۱
...
مرتضی دانشمند
۱.منظور تشهد است که اهل ایمان بر خانواده پیامبر(ص) درود میفرستند.
(منبع: بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۱۹۰)
میلادِ موفور السرور و سراسر نورِ سرورِ آزادگان؛ امامحسین علیهالسلام بر شما سروران مبارک باد!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@Mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسماللهالرحمنالرحیم
با سلام
زادروز اسوه ایثار و ادب؛ نمونه برادری و الگویِ دینداری؛ حضرت عباس علیهالسلام و روزِ جانباز بر شما سروران و گرامیان گرامی باد!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
عباسنامه
(زندگینامه حضرت عباس(ع)برای کودکان)
بخشی از کتابی که قرار است به خواست خدا درباره حضرت عباس(ع) به نگارش در آید).
پنجره
۱۴۱۷ سال پیش۱ از این که تو این کتاب را در دست بگیری و زندگی حضرت عباس(ع)را بخوانی در شهر مدینه کودکی به دنیا آمد که نامش را عباس گذاشتند.کتابهای لغت نوشتهاند:
یکی از معناهای عباس شیر شجاعی است که شیرهای دیگر از برابر او فرار میکنند.۳ کسانی که تاریخ مینویسند درباره عباس نوشتهاند که او در دو جنگ مهم شرکت کرد؛ صفین و کربلا.
در جنگ صفین، معاویه با سپاهی فراوان راه دراز شام تا عراق را آمده بود تا شهرهای عراق را یکییکی بگیرد و از دست حضرت علی(ع)بیرون آورد و خود را به عنوان فرمانروایِ بزرگ سرزمین مصر و عراق و شام اعلام کند.
آنها به سرزمین عراق که رسیدند کنار رودخانه فرات اردو زدند و چادرها را بر پا کردند تا استراحت کنند و برای حمله آماده شوند.
عباس در این جنگ همراه پدر بود.
در یک روز داغ که از آسمان آتش میبارید و سربازان هر دو سپاه لحظهبهلحظه تشنه میشدند یکدفعه خبری آوردند که سربازان معاویه آب فرات را بر سربازان امام علی(ع)بستهاند.
حضرت علی(ع) فرمان داد سربازانش جمع شوند.عباس آن روز یک نوجوان بود. حضرت علی(ع) از دور به سپاه شام و خیمهای که معاویه در آن بود اشاره کرد و فرمود:
آنها گرسنهاند اما از شما نان و غذا نمیخواهند. شمشیرهایشان گرسنه بدنهای شماست.شما دو راه بیشتر ندارید؛ یا همینجا بمانید و با خواری و خفت از تشنگی بمیرید و یا شمشیرهایتان را با خونشان سیراب کنید تا به آب برسيد...
با این سخنرانی کوتاه، سربازان حضرت علی(ع) فریاد زدند. الله اکبر! الله اکبر!...و آماده رفتن شدند.
فریاد آنها تا آن سوی چادر معاویه رسید. اسبسواران نیزه و شمشیر به دست گرفتند، بر زین اسبها پریدند و با شتاب به طرف سپاه شام حمله کردند.
پیادهها نیز نیزه و شمشیر به دست گرفتند و حمله کردند.
عباس در آن روز فقط یک نوجوان بود و هنوز موی در صورتش نروییده بود.او نیز آماده شد تا خود را به قلب سپاه بزند و به چادر معاویه برساند و جنگ را تمام کند اما صدایی او را بر جای نگه داشت.
-بمان!
با شنیدن صدای پدر ایستاد و با حسرت به سربازانی که به سمت فرات میتاختند نگاه کرد.
عباس از این که پدر اجازه رفتن به او نداده بود اندکی نارحت بود.حضرت علی(ع) چند لحظه به قد و بالای عباس نگاه کرد و حوادثی را به خاطر آورد که هنوز اتفاق نیفتاده بود.
کربلا، فرات، بستن آب، حسین، عباس، مشک آب و...
آن روز سربازان پدر در سرزمین صفین به سمت فرات رفتند و آب فرات را از دست سپاه شام آزاد کردند.
سربازان سپاه معاویه پا به فرار گذاشتند و در فاصلهای پایینتر از رودخانه ایستادند.
یکدفعه بین سربازان حضرت علی(ع) سر و صداهایی بلند شد. عدهای شمشیرهایشان را در هوا تکان دادند و شعار دادند:
نابودید! نابودید! از تشنگی بمیرید!
آنها به طرف فرات رفتند تا آب فرات را بر سپاه شام ببندند.
حضرت علی(ع) وقتی از نقشه آنها با خبر شد اجازه بستن آب را به آنها نداد.
آنها گفتند: آنها آب فرات را روی ما بستند ما هم آب را رویشان میبندیم و نمیگذاریم آب بخورند.
اما حضرت علی(ع) اجازه بستن آب را به آنان نداد.
عباس فکر کرد اگر آب فرات را میبستند سربازان معاویه زودتر از پا در میآمدند.اما حالا...عباس به فرمان پدر خیلی فکر کرد.حس کرد کار پدر خیلی زیبا بود و اگر او جای پدر بود همانکاری را میکرد که پدر کرد.او هم مثل پدر دوست نداشت هیچکس از تشنگی بمیرد حتی اگر از سربازان دشمن باشد.
سپاه شام با تعجب دیدند که آب فرات هنوز به سوی آنها حرکت میکند.آنها با راحتی کنار آب نشستند، آب خوردند و با نگاه به آبها فهمیدند فرق حضرت علی(ع) با معاویه چیست.
در کربلا
در کربلا عباس که به سن جوانی رسیده بود از برادرش امام حسین(ع) دفاع کرد.عباس در کربلا یک سرباز و رزمنده معمولی نبود، فرمانده و پرچمداری دلاور بود.
کسانی که به کربلا آمده بودند تا با امام حسین(ع) بجنگند وقتی میدیدند حضرت عباس(ع) سوار بر اسب و شمشیر به دست به طرف آنها میآید مثل گلهی روباه از هر طرف فرار میکردند یا از ترس پشت درخت قایم میشدند.
همه این شجاعتها و دلاوریها سبب شد که نام عباس مثل خودش یادآور شجاعت و دلاوری باشد.
(مرتضی دانشمند)
زیرنویس
۱. محاسبه در روز سه شنبه ۲۹ شوال ۱۴۴۳.
۲.کتابهایی که معنی کلمهها و اسمها را مینویسند.
۳.عباس: شیری که شیران از او بگریزند. (دهخدا به نقل از اقرب الموارد).
زادروزش بر همگان خجسته باد!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
بسم الله الرحمن الرحیم
پایِ درسِ امام زینالعابدین علیهالسلام
گفتوگویِ اندامها
حدیث:
إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ؟
فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا؛
وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ؛
وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَ.
(منبع:الكافي، ج۲، ص۱۱۵).
امام زین العابدین علیه السلام فرمودند:
همانا زبان فرزند آدمی هر بامداد نگاهی به سائر اندامهای او میاندازد و میگوید: چگونه به بامداد در آمدید؟
میگویند: به خوبی، اگر تو بگذاری!
و سوگندش میدهند که: تو را به خدا، که ما را به دردسر نیندازی؛
و میگویند: ما اگر به پاداش یا کیفر میرسیم، به خاطر تو است!
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
سروده
این زبان هر روز گوید با بدن:
با تمام عضوهایش این سخن؛
بودهام تا بودهام در کامتان
هست آیا زندگی بر کامتان؟
اینچنین گویند اعضا با زبان
پاسخ شایستهای از عمقِ جان
هست دنیا جملگی بر کاممان
گر رها گردیم از شرِ زبان
(مرتضی دانشمند)
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
زاد روز پیشوایِ شبزندهداران؛ امام زینالعابدین(ع) بر شما استادان و سروران، گرامی باد!
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@mortezadaneshmand
Mortezadaneshmand.blogfa.com
سلام فاطمه خانم
آفرین به تو. قصههایت قشنگ و دارای پیام اخلاقی بود. تازه خودت هم آنها را نقاشی کرده بودی.
این نشان میدهد که خدا استعداد نقاشی و نوشتن هر دو را به تو داده است.
اگر دوست داشته باشی به نوشتن ادامه دهی باید زیاد بخوانی و زیاد بنویسی.
توصیه نويسندگان به نوقلمان این است که برای تمرین نویسندگی از نوشتن خاطرات روزانه شروع کنند و خاطرات هر روزشان را در دفتر خاطرات بنويسند.
موفق و پیروز باشی.
سلام علیکم
امروز معلممان سر کلاس گفتند بدون پاک نویس در 1 ساعت یک انشا بنویسید.
پس از پایان انشا من انشا خود را خواندم و معلممان گفتند که استعداد نویسندگی دارم.
خواستم نظر شما را هم در این رابطه بپرسم. 🌷
👇
و علیکم السلام و رحمة الله
نوشتهات را خواندم. از تخیل خوبی برخوردار بود که همراه با عناصر دیگر میتواند نوشته شما را ارتقا بخشد.
معلمتان به درستی استعدادت را کشف کرده است.
بله خداوند استعداد نویسندگی و نوشتن از خویشتن و دیگران و جهان را به شما عنایت کرده است.
این استعداد اگر همراه با علاقه، انگیزه، هدف و آموزش و تمرین باشد میتواند به بار و بر نشیند و شما را به مقصد و مقصود پیش رویتان برساند.
پاینده و پیروز باشید.🖌🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبرگون
آیتِ سوگند بر خُلقِ عَظِيم
در کتابِ حق، علیِّ اکبر است
چهره ماهِ تو را هر کس که دید
گفت:بیشک این همان پیغمبر است
زادروز حضرت علیاکبر (ع) و روزِ جوان، بر همه جوانان و جوانمردان فرخنده باد!
💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐 💐
مرتضی دانشمند
@mortezadaneshmand mortezadaneshmand.blogfa.com