eitaa logo
نقطه‌ویرگول؛ علی اصغر مرتضایی‌راد
1.3هزار دنبال‌کننده
366 عکس
96 ویدیو
11 فایل
بسم الله... "مبارزه جمله ایست بی پایان که لازم است گاهی جلویش نقطه ویرگول بگذاری، مکثی کرده و نفسی تازه کنی، اما بدانی که همچنان ادامه دارد..." یادداشت های علی اصغر مرتضایی‌راد @h_honar_yazd
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕چگونه شکر عملی نعمت پیروزی غزه را در اعتکاف به جا بیاوریم؟ قطعا مناجات‌های شبانه و دعاهای خالصانه معتکفین برای پیروزی فلسطین، در این پیروزی تاثیر غیر قابل انکاری داشته است. خوب است رفقای معتکف به شکرانه‌ی این نعمت در برنامه‌های اعتکافشان حرکتی انجام دهند و در این جشن مبارک شریک شوند. اولین و ساده‌ترین پیشنهاد، گرفتن تصویر جمعی با پرچم فلسطین است، یک پله بالاترش این که ویدئویی کوتاه و جمعی با پرچم فلسطین از خودشان منتشر کنند و شعاری را با هم سر بدهند؛ مثلا: اِنتِصارُ غَزَّه مَبروک کارهای دیگری هم می‌شود کرد؛ از سجده شکر، تا کشیدن نقاشی پیروزی توسط دانش آموزان، نوشتن پلاکارد با زبان‌های مختلف برای تبریک به مردم فلسطین، خوانش جمعی قرآن به یاد شهدای غزه و... انتشار تصاویر و ویدئوهای این شادی مومنانه از مساجد ایران، در رسانه‌های جهان قطعا بازتاب متفاوتی خواهد داشت. برای انتشار حتما از هشتگ که در جهان ترند شده استفاده کنید. @mortezaeirad_ir
نقطه‌ویرگول؛ علی اصغر مرتضایی‌راد
⭕درد بلایتان توی سر... (تلخ و شیرین بازدید از نمایشگاهی نوجوانانه در محله نجف آباد) دیشب خیلی اتفاقی رفتم سری به نمایشگاه بچه‌های کانون خواهران مسجد جامع نجف آباد زدم. چندتا دختر بچه نوجوون زیر نظر مربیشون اومده بودن کتاب خاطرات مرضیه دباغ رو فیش برداری کرده بودن و یه نمایشگاه مصور از زندگی و مبارزات این زن انقلابی تهیه کرده بودن؛ خود بچه‌ها راوی نمایشگاه بودن و با این که سن و سالی نداشتن، بدون استرس و با بیان قوی برای مخاطبینشون از هر سنی نمایشگاه رو روایت می‌کردن. موقع بازدید از نمایشگاه پوسترای بچه‌ها خیلی چشمم رو گرفت، هم محتواش خوب بود و هم طراحیش تمیز؛ از یکی از دختر خانمای راوی پرسیدم این پوسترا رو از جایی گرفتید یا دادید طراح حرفه‌ای براتون زده؟ اشاره کرد به دوستش و گفت: طرح‌ها رو دوستم زده، توی ۲۴ ساعت و با گوشیش همه رو طراحی کرده. از این حرفش هم کلی ذوق کردم و هم کلی به هم ریختم؛ گفتم: حتما از نمایشگاهتون استقبال خوبی باید شده باشه؛ تا حالا کیا اومدن بازدید؟ گفت: توی این چند روز، بعد از بچه‌های کانون مساجد و یه گروه دیگه، شما سومین گروهی هستید که اومدید! کاردم میزدی خون در نمی‌اومد؛ تو دلم از یه طرف تحسینشون می‌کردم و از یه طرف فحش می‌دادم به سازمان‌ها و مجموعه‌های عریض و طویلی که میلیون میلیون پول بیت‌المال رو به فنا میدن ولی کارشون یک صدم کار این بچه‌ها نمی‌ارزه؛ از نمایشگاه که اومدم بیرون با خودم عهد کردم در حد وسع برای کار بزرگ زنان کوچک تبلیغ کنم؛ شما هم اگه می‌خواید این بچه‌های که آینده انقلابن با امید بیشتر به کارشون ادامه بدن و هرسال کارای بزرگتری انجام بدن، توی این دو سه شب باقی مونده حتما برید و سری به نمایشگاهشون بزنید. شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا تا ساعت ۲۰، روبروی در ورودی خواهران مسجد جامع نجف آباد، کانون خواهران مسجد جامع نجف آباد، طبقه بالا. پ ن۱: از امشب یه نمایشگاه نقطه‌زن و موثر دیگه دیگه هم با موضوع زنان تاثیرگذار انقلاب قراره توی صحن مسجد جامع نجف‌آباد برگزار بشه که کار خواهرای پایگاه محله است؛ حتما به هر دو نمایشگاه سر بزنید. پ ن۲: آقایون مسئول فرهنگی و غیرفرهنگی شهر و استان! حمایت پیشکش؛ لااقل یه سر برید و کار این بچه‌ها رو ببینین. هر مسئول شهری و استانی که این پیام رو می‌خونه و امکان بازدید از نمایشگاه رو داره، کار اولویت‌دار دیگری نداره و به دلیل غیرموجهی از این نمایشگاه بازدید نمی‌کنه، درد و بلای این بچه‌ها بخوره تو فرق سرش. @mortezaeirad_ir
نقطه‌ویرگول؛ علی اصغر مرتضایی‌راد
⭕به دنبال امام زمان... دیشب در خیابان دنبال امام زمان می‌گشتم؛ این طرف خیابان امام زمانشان غرق در جشن و بزن و بکوب بود؛ امام زمانِ جماعت به اصطلاح جذب حداکثری‌؛ امام زمانِ آن‌هایی که می‌گویند بگذار امام زمان برای مردم بماند؛ امام زمانِ آن‌هایی که واژه برادر را با شهروند معامله کردند؛ و حالا پشت در خانه کدخدای دهکده جهانی بست نشسته‌اند برای چند پاپاسی صلح؛ موشک به چه کار می‌آید؛ بگذار نواده‌های قابیل با بمب‌های سنگرشکن نسل‌ هابیل را ریشه‌کن کنند؛ از غزه تا ضاحیه و از دمشق تا صنعا و آخرش تهران را شخم بزنند... سری به آن‌طرف خیابان زدم؛ بساط ندبه و احیا برپا بود؛ همه در سودای دیدار یار؛ عجب سودایی پرسودی! ندبه می‌فروشیم و دیدار امام زمان می‌خریم؛ گیرم که فروختید و خریدید؛ دردی از او یا مردمان او دوا خواهد شد؟! دلار آزاد خواهد شد یا غزه؟! ولش کن؛ بگذار مردم هر روز تمرین انتظار کنند؛ انتظار برای آمدن برق؛ انتظار برای واریز یارانه؛ انتظار برای شکست حصر غزه... دیشب در خیابان دنبال امام زمان گشتم؛ امام زمانِ دو قماش را بیشتر نیافتم؛ امام زمانِ همان‌هایی که خمینی با نعلین وصله کرده‌اش زیر بساطشان زد؛ خمینی به ما یاد داد امام زمان، بدون بزن و بکوب هم دل‌ها را جذب می‌کند؛ امام زمان، ندبه‌خوان نشسته به انتظار دیدار نمی‌خواهد، ندبه‌دان ایستاده به قیام می‌خواهد. خسته از خیابان، پناه به خانه و جعبه جادو بردم؛ شاید صدا یا سیمایی از او بیابم؛ شبکه‌ به شبکه ورق زدم؛ حوالی نیمه شب او را یافتم؛ در شبکه دوم سیمای مملکتش؛ لابه‌لای صحبت‌های چاوز! از آن سوی کره زمین؛ در حیاط خلوت آمریکا؛ انگار خمینی داشت به زبان اسپانیولی سخن میگفت؛ از مردی که همراه مسیح خواهد آمد و غزه را نجات خواهد داد؛ خدا بیامرزدش... چاوز رفت پشت صفحه جادو و آقاسی روی پرده آمد؛ از دو سه تا کوچه ز ما دورتر! از امام زمان گفت و نایبانش آسیدروح الله‌ و آسید علی‌آقا؛ از ذوالفقار و قیام و التیام؛ خدا بیامرزدش... قبل از او چاوز و آقاسی چند دقیقه‌ای پای امام زمانِ محمد کاظم کاظمی نشسته بودم؛ با صدای حماسی حامد زمانی؛ و تصاویری از سرزمین مادری؛ به هفت‌سر عائله‌ها و حاجیانِ گریزان از کربلا که رسید تصویر حاجی بازاری آمد روی صفحه؛ حاجی با ده من ریش و یقه بسته گلوگیرش داشت با جوانک یک‌لاقبای انقلابی بر سر حقانیت شاه شیعه دعوا می‌کرد! خدا حامد زمانی را هم از دنیا نرفته بیامرزد... یاد سلمان هراتی و امام زمانش افتادم؛ امام زمانی که همین جایی بود؛ امام زمانی که با سیب‌گل و فاطمه برای بچه‌های جبهه نان می‌پخت؛ امام زمان مسجد بی سقف آبادی و کوره‌پز‌خانه شوش؛ امام زمانی که خانه مختصرش نه شوفاژ داشت نه شومینه؛ امام زمان بابی ساندرز، مالکوم ایکس و خالد اسلامبولی؛ امام زمان کودکان فلسطین و سیاهان آمریکا؛ جایت خالی سلمان هراتی؛ خدا بیامرزدت؛ از کنج کومه بهشتی‌ات باز هم برایمان از امام زمان بگو... @mortezaeirad_ir
چند پیشنهاد برای تسریع در جمع شدن غائله اولا عزیزان انتظامی، امنیتی و قضایی سرعت عمل به خرج بدهند و اون بی‌شرف‌هایی که جوان مظلوم مردم را کشته‌اند دستگیر کنند و با اطلاع‌رسانی درست، محاکمه و مجازاتشان کنند. ثانیا عزیزان قضایی به محض روشن شدن ماجرا گوش این سرپرست جاهل یا خائنی که برای فرار از مسئولیت یا از سر ترس یا هر حماقت دیگری، وسط بحران دانشگاه، غائله ۱۸ تیر را ربط‌ داده به ها و به ضد انقلاب و دشمن نظام پاس گل می‌دهد در اسرع وقت بپیچانند تا دیگر از این غلط‌ها نکند‌. ثالثا عزیزان رسانه‌ ملی و متولیان رسانه‌ای سریع‌تر دست بجنبانند و پرچم روایت اول را از چنگ منوتو و بی‌بی‌سی در بیاورند؛ البته این منوط به همکاری عزیزانیست که در قصه مهسا امینی تعلل کردند و ان‌شاالله برایشان عبرت شده و این دفعه تعلل نخواهند کرد. رابعا عزیزان شهرداری، اداره برق، نیروی انتظامی و هر ارگان مرتبط که امنیت شبانه خیابان‌های تهران، خصوصا اطراف دانشگاه تهران برعهده‌شان است، یک شب خودشان پیاده در خیابان‌های اطراف دانشگاه و خوابگاه مثل ۱۶ آذر حرکت کنند، ببینید از ترس خفت‌گیری سکته می‌کنند یا نه! اگر سکته نکردند، همان‌جا تدبیری بکنند لااقل برای روشنایی معابر. خامسا عزیزان جریان دانشجویی اگر می‌خواهند دوباره غائله ۱۴۰۱ در دانشگاه‌ها تکرار نشود کمی از خواب زمستانی بیدار شوند و لابه‌لای تدارک برنامه راهیان نور، موارد بالا را در اسرع وقت به صورت عینی و منتهی به نتیجه، نه گزارشی و رفع تکلیفی مطالبه کنند. @mortezaeirad_ir
نقطه‌ویرگول؛ علی اصغر مرتضایی‌راد
چند پیشنهاد برای تسریع در جمع شدن غائله #دانشگاه_تهران اولا عزیزان انتظامی، امنیتی و قضایی سرعت عمل
اخیرا بنده یادداشتی رو منتشر کردم با موضوع اتفاقات اخیر دانشگاه تهران توی بند دوم یادداشت نوشته بودم که سرپرست دانشگاه قتل رو ربط داده به لباس شخصی‌ها؛ یکی دو نفر از مخاطبین تذکر دادن که سرپرست دانشگاه توی صحبت‌هاش قتل رو ربط نمی‌ده به لباس شخصی‌ها، بلکه میگه عامل همه اتفاقات ۱۸ تیر لباس شخصی‌ها بودند. لازم دونستم که برای حفظ انصاف این نکته رو به صورت عمومی بگم و مطلب قبل رو اصلاح بکنم. از همه بزرگوارانی که احیانا مطلب قبلی رو جایی منتشر کردن هم خواهش دارم اصلاحیه رو هم در گروه‌ها و جاهای قبلی منتشر کنن. البته این اصلاحیه خللی در موضع قبلی بنده پیرامون اشتباه آقای سرپرست ایجاد نمی‌کنه. ایشون چه از روی جهل، چه ترس، چه حماقت، چه خیانت یا فرار از مسئولیت یا هر امر دیگری اجازه نداشته وسط بحران، تسویه حساب سیاسی بکنه و ناجوانمردانه بحث لباس شخصی‌ها رو بکشه وسط. ضمنا واضحه که نفس اشاره به قصه لباس شخصی‌ها وسط اون بحران، چه با نیت روایت ۱۸ تیر باشه، چه هر نیت دیگه‌ای، این گرا رو به مخاطب میده که اتفاقات اخیر هم به لباس شخصی‌ها ربط داره‌. حالا در عرف جامعه لباس شخصی کیه؟ همونایی که فردای سخنرانی آقای سرپرست کف دانشگاه بهشون فحش داده شد و ضد انقلاب و منافقین علیه‌شون دارن توییت می‌زنن. لذا حرکت آقای سرپرست صددرصد محکومه و باید پیگیری قضایی بشه. @mortezaeirad_ir
⭕عملیات در خط مقدم حجاب، بدون پشتیبانی!!! قصه‌ حجاب سال‌هاست که پای ثابت بحران‌های نظام و دغدغه‌های ما حزب‌اللهی‌ها بوده؛ برای حل مسئله‌ حجاب، همه‌مان کارهایی کرده‌ایم؛ اما خیلی وقت‌ها بدون فکر، برنامه‌ریزی دقیق و به صورت کاملا اَجَق وَجَق و کاریکاتوری؛ برای همین هم خیلی از اقداماتمان نتیجه عکس داده؛ باور نمی‌کنید بروید کف خیابان تا باور کنید. یکی از کارهای خوبی که در این سال‌ها باید می‌کردیم و نکردیم روایت کشف حجاب رضاخانی است؛ روایتی که آنقدر نشده که کار از قیام علیه بی‌حجابی اجباری به شورش علیه حجاب اجباری رسیده! مدتی پیش در یکی از دیدارهای رمضانیه، یکی از فعالین فرهنگی خدمت آقا می‌رسد و مجموعه‌ای از خاطرات قیام گوهرشاد را تقدیم آقا می‌کند. آقا می‌فرمایند:«کاش این کار زودتر اتفاق می‌افتاد. چون خیلی‌ها دیگر نیستند.» بعد هم می‌گویند: «این کارها خوب است، اما تاریخ‌نگاری صِرف کفایت نمی‌کند. باید فیلم ساخته شود.» حالا یک تیم خوش ذوق جوان شهرستانی حرف بر زمین مانده آقا را سر دست گرفته‌اند و با بضاعت اندکشان، از همان خاطرات شفاهی یک پویانمایی جذاب ساخته‌اند. اسمش را شاید شنیده باشیم؛ "ساعت جادویی"؛ ولی بعید می‌دانم دیده باشیم؛ چون به بیماری مهلک نهی‌ازمنکرزدگی و امربه‌معروف‌گریزی مبتلاییم! اگر کار بدی در سینما یا تلویزیون ساخته شود همه داد می‌زنیم (که البته کار غلطی نیست)، ولی اگر کار خوبی تولید شود حمایتش نمی‌کنیم! البته خدا را شکر "ساعت جادویی" با وجود تمام امربه‌معروف نکردن‌ها و حمایت نکردن‌های ما تاکنون ۸ میلیارد فروخته و بالای سر خیلی از فیلم‌های منکراتی سینما قرار گرفته، ولی با این وجود کار پویانمایی است و خرجش خیلی سنگین‌تر از دخلش. "ساعت جادویی" احتمالا ۱۰ روز دیگر روی پرده سینماست، و تمدید این زمان تا پایان اسفندماه بستگی به حمایت ما دارد؛ هنوز برای امر به معروف دیر نشده، همین امشب با خانواده برویم و این پویانمایی را ببینیم؛ دیگران را هم ترغیب کنیم؛ حتی اگر زورمان می‌رسد مدارس، مجموعه‌های فرهنگی و مساجد را هم فعال کنیم؛ نگذاریم "ساعت جادویی" در خط مقدم حجاب تنها بماند و شهید بشود‌. @mortezaeirad_ir
⭕بیایید از نقشه قرآن سر در بیاوریم... دانش‌آموز راهنمایی بودم؛ آقا معلم سر کلاس دینی گفت: قرآن کتاب زندگیست؛ گفتم: آقا اجازه، یعنی چه؟ گفت: یعنی مثل لوازم خانگی که دفترچه راهنما دارند، انسان هم دفترچه راهنما دارد و دفترچه راهنمایش قرآن است! چندسالی از دانشجو شدنم می‌گذشت؛ با بچه‌ها قرار اردوی تابستانه گذاشتیم؛ اردویی که می‌گفتند در آن از قرآن و اسلام ناب می‌گویند؛ استاد پای تخته نوشت: می‌خواهیم در قرآن تدبر کنیم. گفتم: استاد مگر تدبر در قرآن ویژه علما و مفسرین نیست؟ گفت: نه جانم، همه ما می‌توانیم در قرآن آیات تدبر کنیم، همان طور که می‌توانیم در سایر آیات خلقت تدبر کنیم؛ علم تفسیر این کار را برای ما آسان‌تر کرده. از اردوی آن سال هشت سال می‌گذرد. ماه رمضان نزدیک است؛ حاج آقا می‌گوید: می‌خواهیم برای ماه مبارک نقشه خوانی قرآن داشته باشیم. می‌گویم: نقشه خوانی چه صیغه‌ایست؟ می‌گوید: عمری رفتیم در کوچه پس کوچه های قرآن چرخ زدیم و گم شدیم، یک بار برویم بالا و به نقشه هوایی قرآن نگاه کنیم. جلسه دوم نقشه خوانی است؛ جزء‌خوانی تمام شده و حاج‌آقا جزء دوم را سیاق به سیاق مرور می‌کند؛ نوبت به جریان‌شناسی اجتماعی و سیاسی جزء می‌رسد؛ حاج آقا المیزان را باز می‌کند. بحث گیرا و جذاب است و آیات با مسائل روز جامعه تطبیق دارد. یکی از حضار جوان که انگار به تازگی قرآن را کشف کرده و مفهوم کتاب زندگی بودنِ قرآن را درک، می‌گوید حاج آقا اجازه است بعضی جاها تکبیر بگوییم!!! حاج آقا لبخند می‌زند... @mortezaeirad_ir
نقطه‌ویرگول؛ علی اصغر مرتضایی‌راد
📕کتابی که سریال شد 🎬سریال "ذهن زیبا" به کارگردانی محمدرضا خردمندان برداشتی‌ است آزاد از کتاب "سلول‌
⭕تاریخ شفاهی کجای خط نبرد روایت‌هاست... "این همه کار مهم توی کشور هست، خودتون رو برای چی معطل خاطرات پیرزنای روستایی کردین؟ اصلا کی کتابای تاریخ شفاهی رو می‌خونه؟ اگه تاریخ شفاهی مخاطب داشت اینقدر تیراژ کتاباش پایین نبود!" اینها جملاتی است که محققین و نویسنده‌های تاریخ شفاهی انقلاب شبانه‌روز از زبان اطرافیان می‌شنوند. اما جواب: اولا طبق آمار جهانی پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان در سال گذشته، کتاب‌های تاریخ شفاهی بوده‌اند؛ این یعنی مردم دنیا از قالب‌هایی مثل رمان و داستان به سمت تاریخ شفاهی گرایش پیدا کرده‌‌اند. علت واضح است؛ مردم دوست‌ دارند به جای خواندن داستان قهرمان‌های تخیلی، روایت قهرمان‌های واقعی و دست‌یافتنی را بخوانند. ثانیا ممکن است کتاب‌های تاریخ شفاهی در ایران هنوز جای خود را باز نکرده باشند، ولی این کتاب‌ها ماده خام تولید محصولات مختلف در حوزه‌هایی چون فیلم و رسانه هستند. مثلا فیلم‌های منصور، ماجرای نیمروز و اکثر فیلم‌هایی که در ژانر دفاع مقدس روی پرده می‌روند عموما خروجی تاریخ شفاهی هستند. علاوه بر سینما چند سالی است که تاریخ شفاهی جای خود را در تلویزیون هم باز کرده است. از سریال "فراری" که اخیرا فصل دوم آن پخش شد تا سریالی که این شب‌ها حوالی ساعت ۱۰ از شبکه یک پخش می‌شود. سریال "ذهن زیبا" به کارگردانی محمدرضا خردمندان تولید شده است؛ کارگردانی که آثار ماندگاری مثل "۲۱ روز بعد" و "ناتوردشت" را در کارنامه خود دارد. این سریال، اقتباسی از کتاب "سلول‌های بهاری" است که به زندگی دکتر حسین بهاروند پدر دانش سلول‌های بنیادین ایران می‌پردازد. کتاب "سلول‌های بهاری" به قلم بهنام باقری، در کنار کتاب "سرباز روز نهم" تنها گوشه‌ای از تلاش محققان و نویسندگان گمنام تاریخ شفاهی است که به مرحله چاپ و تولید خروجی هنری و رسانه‌ای رسیده است. و چه بسیار کتاب‌هایی که قابلیت تبدیل به محصولات هنری دارند و چه بسیار انسان‌هایی که خاطراتشان هنوز از صندوق سینه‌هایشان خارج نشده است. گنج بسیار است، گنجور کیست... @mortezaeirad_ir
⭕صداوسیما را کیسه بکشید منصفانه‌ترین نقدی که در ماجرای صداوسیما و حاج آقا رمضانی خواندم یادداشت حاج‌آقا محمد‌زمانی است. به همین بهانه دو نکته را هم بنده عرض کنم: ۱)سیاهی‌ ما را از سفیدی‌ها غافل نکند: نقد یعنی جدا کردن سره از ناسره و گفتن خوبی در کنار بدی. یعنی اگر ماجرای آقای رمضانی را می‌گوییم، این را هم بگوییم که صداوسیما امسال همزمان سه روحانی اندیشمند، صاحب نظر و جریان‌ساز معاصر کشور را برای برنامه‌های سحر دعوت کرده؛ شبکه۳ آیت‌الله عابدینی، شبکه۲ حجت‌الاسلام قنبریان و شبکه۱ حجت‌الاسلام فلاح شیروانی. عزیزانی که صحبت‌های این سه بزرگوار را دنبال کرده‌اند، نظر بنده‌ را تایید می‌کنند. ۲)نقد ریشه‌ای بکنیم: "تا می‌توانید صداوسیما را کیسه بکشید؛ یعنی نقدش کنید تا چرک‌ها و پلیدی‌هایش از بین برود. اما بالاغیرتا نقد ریشه‌ای بکنید، نه نقد زرد و دم دستی؛ دغدغه‌تان فقط برنامه ۹۰ و عادل فردوسی‌پور نباشد؛ بیایید بند‌های سند تحول صداوسیما را مطالبه کنید، بررسی کنید چقدر صداوسیما تصویرگر طبقه مستضعف بوده، چقدر به عدالت رسانه‌ای نزدیک شده، چقدر از بالاشهر تهران بیرون آمده و منعکس کننده شهرها و روستاهای ایران بوده، چقدر به قول امام‌ صداوسیما دانشگاه شده‌ است و... ."* *نقل قریب به مضمون از صحبت‌های آقای جلیلی قائم مقام رئیس صداوسیما و دبیر ستاد تحول در صداوسیما در دوره دانشجویی اسلام ناب @mortezaeirad_ir
اُو کَجه یا نُو کَجه؟!* تحلیلی منظومه‌ای و گذرا از بحران آبی اخیر 🔺️"گمشده‌ای به نام نقشه جامع بحران آب" مسئله آب یک کلان مسئله است که ذیل و در کنار خود سلسله مسائل دیگری دارد که اگر نسبت به آن‌ها اشراف نداشته باشیم در زمان ایجاد بحران‌های آبی یا با ندانم‌کاری بحران را تشدید می‌کنیم، یا با اقدامات غلط بحران‌های جدیدی به وجود می‌آوریم، یا در بهترین حالت با راهکارهای موقت و مُسکِن‌های مقطعی بحران را به آتش زیر خاکستر تبدیل می‌کنیم. لذا برای حل بحران آب یک بار برای همیشه باید نقشه جامع بحران آب را تهیه کنیم تا با نگاه منظومه‌ای به مسئله آب نگاه کنیم و بحران‌های آن را حل کنیم. 🔺️"افکار عمومی در هزارتوی گمانه‌ها" یکی از مسائلی که در ماجرای اخیر در کنار بحران آب بیشتر به چشم آمد، بحران رسانه‌ و دستکاری افکار عمومی بود. چه شد که افکار عمومی در فضای مجازی و حقیقی به سمت هیجانات و اقدامات احساسی حرکت کرد؟ پاسخ را باید در تحلیل‌های غیرعلمی و ظَنّی جستجو کرد که خداوند در آیه ۲۸ سوره نجم نسبت به آن هشدار می‌دهد. «وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا». اگر همین الان هشتگ‌های پرتکرار این روزهای یزد و اصفهان یا صفحات بلاگرها، فعالین رسانه‌ای و حتی بسیاری از مسئولین و نخبگان هر دو شهر را دنبال کنید پر است از گزاره‌های ظنی و غیرعلمی که هم برگرفته از فضای احساسی بوده و هم کنش‌های احساسی را در پی داشته. از کنش‌هایی مثل تخریب خط لوله بگیرید تا گروکشی میان آب و سنگ آهن و حتی دعوای فوتبالی‌ها. 🔺️"راهکار اورژانسی برای نجات از بحران" مولا امیرالمومنین (ع) در نامه به مالک راهکار پرهیز از گزار‌ه‌های ظنّی در حکومت را روی آوردن به قاعده اِصحار می‌دانند؛ اصحار یا صحراگونگی! یعنی مانند صحرا که فضا باز است، همه چیز به صورت شفاف در محضر مردم باشد. «وَإِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِکَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَاعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ...». راهکار کوتاه‌مدت برای حل بحران افکار عمومی، شفافیت در حکمرانی آب است. اگر یک بار برای همیشه با همراهی مسئولین دو استان، حقابه‌ها و میزان و محل استفاده از آن بررسی و شفاف شود، دیگر جایی برای گمانه‌های غیرکارشناسی باقی نخواهد ماند. بد نیست مجموعه‌های مردمی، هیئت‌ها، تشکل‌های دانشجویی، اهالی رسانه و... دو استان‌ نیز به نمایندگی از مردم دیدوبازدیدهایی برای رصد وضعیت داشته باشند. 🔺️"دسته بندی‌ها ملاک قضاوت" راهکار کوتاه‌مدت دیگری که در شناخت صحنه و حل مسئله کمک می‌کند، دسته‌بندی کردن افراد و گروه‌های مختلف و مواضعشان است؛ گروه‌هایی که در این صحنه باید شناخت عمدتا شامل پنج دسته‌اند: ۱)مسئولین و نخبگان: باید دید دنبال حل مسئله اند یا کار نمایشی. ۲)فعالین فضای مجازی: باید دید دنبال فالورند یا حرف حق. ۳)مردم معترض: نباید با محارب و معاند اشتباهشان گرفت و باید بستری برای شنیدن اعتراضشان فراهم کرد؛ البته آن‌ها هم باید حواسشان باشد در دام فتنه نیفتند. ۴)معاند و محارب: تشخیص و پیگیریش با مرجع قضایی است نه هر کسی از راه برسد؛ البته اگر مرجع قضایی اگر منفعل عمل کند تخریب رویه می‌شود و اعتماد عمومی خدشه‌دار. ۵)مافیای آب و صنعت: دنبال ایجاد دعواهای ساختگی بین مردم و مردم و نظام و مردمند، برای این کار هزینه می‌کنند و رسانه‌هایشان را سرخط می‌کنند تا مبادا زیر ذره‌بینی قرار گیرند. 🔺️"راهکار میان‌مدت و بلند مدت" با عبور از بحران افکار عمومی کار اصلی تازه شروع می‌شود. راهکارهای میان مدت و بلندمدت زیادی تاکنون توسط کارشناسان مطرح و برخی تا حدی عملیاتی شده است. میان‌مدت مثل اصلاح الگوی کشت و اصلاح الگوی مصرف در منطقه، تامین امنیت خط لوله یزد، تکمیل پروژه انتقال آب از دریا به یزد و... . بلند مدت هم مثل انتقال صنایع آب‌بر به مناطق نزدیک به دریا مانند سواحل مکران. 🔺️"کنشگری در کنار واکنشگری و به جای ناکنشگری" برای تحقق راهکارهای میان‌مدت و بلند‌مدت، امت حزب‌الله باید علاوه بر انتهای زنجیره بحران‌ها، نسبت خود را با ابتدای آن هم مشخص کند. این که راهکارمان برای رفع محرومیت ،بسته معیشتی؛ برای سیل، اعزام گروه جهادی و برای بی‌آبی، توزیع آب معدنی باشد خوب است، ولی کافی نیست. حزب‌الله باید هم واکنشگر خوبی باشد هم کنشگر خوب؛ یعنی تحقیق کند، راهکار بدهد و بخشی از راهکارهای کوتاه مدت و بلند‌مدت را مطالبه، گفتمان‌سازی و حتی پیاده کند. در این میان جریان دانشجویی خیلی می‌تواند راهگشا باشد، البته مشروط به این که از لاک ناکنشگری خود بیرون بیاید. *ضرب المثلی یزدی که در هنگام بررسی علل یک واقعه استفاده می‌شود و معنی لفظی آن این است که آب کج حرکت می‌کند یا مسیر عبور آب کج است؟! @mortezaeirad_ir
⭕با کتاب عاشق معلم شوید... روز اولی که تجربه نگاری معلمان پرورشی را شروع کردیم خیلی‌ها به کارمان خرده گرفتند؛ می‌گفتند این همه موضوع و سوژه مهم، بروید روی آن‌ها کار بکنید، چرا معلمان پرورشی؟! خاطرات معلم‌ها که فروش ندارد؛ مخاطب عام که بیکار نیست خاطرات معلم‌ها را بخواند. حتی یادم است وقتی برای اولین بار با آقای بمانی برای مصاحبه صحبت کردم بنده خدا تعجب کرد؛ گفت: می‌خواهید از دوران جنگ من مصاحبه بگیرید؟! گفتم: نه دوران معلمی! اولش خیلی تمایل نشان نداد، ولی وقت کتاب "مربای گل محمدی" را خواند با اشتیاق آمد و پای مصاحبه نشست. حالا از آن روزها حدود ۸ سالی می‌گذرد و حسینیه هنر یزد دو کتاب "برپا" و "سلوی" را در حوزه تجربیات معلمان پرورشی منتشر کرده که به لطف خدا هم جای خود را بین دانشجومعلمان یزد و کشور که از ابتدا مخاطب هدف ما بودند پیدا کرده‌، و هم هرکدام به ترتیب چاپ پنجم و سوم خود را پشت سر گذاشته‌اند. عددی که برای کتاب‌هایی که در شهرستان‌ها تولید می‌شود، عدد بالایی است؛ خصوصا برای رسته معلمان که در بازار نشر چندان به آن توجهی نشده است. امروز با شنیدن صحبت‌های آقا در جمع معلمان خستگی تمام این سال‌ها و حرف و حدیث‌ها از تنمان در رفت. خوشحال شدم و به بچه‌هایم بالیدم که بالا بردن پرچم مسئولیت، برایشان مهم‌تر از سود اقتصادی کوتاه‌مدت بود؛ با وجود وسوسه‌ سوژه‌های بازاری و پرفروش، پای آرمانشان ایستادند و امروز مزدشان را از آقایشان گرفتند. ان شاالله که با تولید این دو کتاب در حسینیه هنر یزد توانسته باشیم قدم کوچکی برای جلب رضایت حضرت آقا برداریم. @mortezaeirad_ir
⭕کله‌شق‌ها روی سِن تئاتر (چند خطی برای مجتبی لاله‌زاری و نمایش جدیدش سگک) پرده اول: قیافه‌اش آشناست، ولی نه خیلی؛ وسط سالن سازمان فرهنگی شهرداری جلو می‌آید و بعد از تقدیم چند جمله کاف‌دار در ستایش داشتن جگر و مورد عنایت قراردادن رقبای انتخاباتی توسط اینجانب، خودش را معرفی میکند؛ نشناختی مرتضایی، لاله زاریَم، کلاس اول ب، دبیرستان امام حسن؛ دو ریالی کجم کمی صاف می‌شود؛ نباید به این سادگی می‌شناختمش؛ شما باشید بعد ۱۵ سال همکلاسی قدیمیتان را ببینید، که موهایش در اقدامی آوانگارد از جمجمه مهاجرت کرده و به صورت پناهنده شده باشند می‌شناسید! پرده دوم: پشت تلفن می‌گوید: ببین من توی تئاترام صحنه عرق خوری هم دارم؛ ولی وطن پرستم، چند وقت یکبار یه تئاتر دفاع مقدس هم می‌سازم؛ برای این کارم هم کلی از جماعت هنری فحش می‌خورم. قصه فحش خوردن‌هایش را قبلا شنیده بودم؛ ماجرا برمی‌گشت به بلوای ۱۴۰۱ و تحریم‌ هنرمندان؛ تقریبا همه می‌گفتند کار نمی‌سازیم، اما او خلاف جریان آب شنا کرد و ساخت؛ برای امام رضا (ع) ساخت و حسابی هم فحش خورد. آنجا بود که همه فهمیدند مجتبی لاله‌زاری فقط خوب فحش نمی‌دهد، فحش‌خورش هم ملس است. پرده سوم: سردر سالن نوشته است تماشاخانه نیک‌آیین؛ او هم فحش خور و فحش بِدِهَش ملس بود؛ این را از همان مصاحبه ۷ ساعته‌ای که در ساختمان کهنه کانون رشد لابه‌لای دود سیگارهایش با او داشتم فهمیدم؛ حیدر نیک‌آیین کار خودش را می‌کرد، مزین به صفت عالیه کله‌شقی بود و نمی‌گذاشت حریتش برای خوش‌آمد این و آن نقطه‌دار شود. صفتی که مجتبی هم انگار آن را از جایی به ارث برده؛ و البته سوژه نمایشش، شاهرخ ضرغام که سرآمد کله‌شق‌های دوران خودش بود؛ او را هم همین کله‌شقی‌هایش از گود کشتی به سالن کاباره لب کارون تهران برد، و از آنجا به بیابان‌های شلمچه؛ و مجتبای کله‌شق چقدر تروتمیز این کله شقی و یا بهتر بگویم داستان حُر شدن شاهرخ را در صحنه تئاترش به تصویر کشیده است. بی پرده: اتفاقا من هم بدم نمی‌آید کله شق باشم وکمی فحش بخورم؛ چه از جماعت متحجری که تئاتر را معادل فحشا می‌دانند و چه جماعت مثلا هنرمندی که سالن‌ تئاتر را با کاباره اشتباه می‌گیرند. اینها دو روی یک سکه‌اند؛ اگر شما هم می‌خواهید به جمع کله‌شق‌ها بپیوندید و ضرب این سکه رایج تقلبی را پایان بدهید همین الان بروید و بلیط نمایش سگک را بخرید و نگذارید توسط این دو جماعت غریب‌کُش شود. @mortezaeirad_ir