🌷عشق ناصر به حضرت فاطمه زهرا س بر بچه های گردان امام مهدی عج پوشیده نبود. وقتی نوحه دروسط کوچه تورا میزدند...کاش بجای تو مرا میزدند.
را اولین بار در نمازخانه گردان خواند. تعدادی از بچه ها که طاقت نداشتند، امدند به من گفتند چرا ناصر این نوحه می خونه؟
گفتم زبان حال خودش است. شما دوست ندارید بجای #فاطمه_سلام_الله_علیها کتک می خوردید.
بهم دیگر نگاه کردند و رفتند. شب های بعد گرم کننده نوحه ناصر همین بچه ها ی عاشق بودند.
دم همیشگی ناصر در ذکر مصیبت ها این بود.
🌷اگر قلب مارا بشکافن ... روی ان نوشته یا حسین ع یا زهرا س.
این نوحه انقدر تکرار شده بود .که من از بر شده بودم.
روز آخر که جنازه ناصر از تپه ریشن پایین امد وقتی بوسیدمش، چشمم به طرف قلبش رفت.
لباس خونی سمت چپش مرا کشاند به ان فکری که سال ها برایم .
پیش امده بود رابطه او و نوحه اش. به ارامی لباسش را کنار زدم.
خدای من. فقط قلب ناصر شکافته شده بود .همه جایش نگاه کردم هیچ جراحت دیگری نداشت.
آرام زیر لب زمزمه کردم.
🌷اگر قلب مارا بشکافن ... روی ان نوشته یا حسین ع یا زﻫﺮا (س)
#شهید_ناصر_ورامینی
#معرفی_شهید
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
#خاطرات_شهید🌹
به نقل از مادر شهید:🍃
کلاس سوم راهنمایی بود که تصمیم گرفت به جبهه برود من وپدرش به او گفتیم شما درس بخوان،ولی ناصر اصرار داشت که به جبهه برود ومی گفت من برای اسلام و دین می خواهم به جبهه بروم وحضور من در جبهه واجب تر است ودرس را هم در همان جا می خوانم.
به ناصر گفتم شما با این سن کمت می خوای بری جبهه ومملکت رو نجات بدی؟گفت من میرم ومملکتم رانجات میدم وسال های اول جبهه می روم و سال های آخر هم شهید میشم.
گفتم: اگه شهید بشی من چه کار کنم؟گفت:اگه جواهرات بسیار غیمتی به شمابدن وبعد بخوان پس بگیرن شما بهشون تحویل نمی دی؟
گفتم:بله تحویل میدم.گفت:حالامنم امانتم حالا فکر کن می خوای به صاحبش تحویل بدی،مامان راضی باش به رضای خدا.
سال 1360 به جبهه اعزام شد و یک ماه بعد از آن مجروح شد.
هر وقت من را می دید دستم وصورتم را می بوسید می گفت مادر وقتی جنگ تمام شد و راه کربلا باز شد حتی اگر پیر هم که شده باشی می زارمت روی شونه هام می برمت کربلا،اگر رفتم وشهید شدم هر وقت غذا درست می کنی به عشق امام حسین درست کن..به امام حسین علاقه شدیدی داشت. ودر نوحه های هم که خوانده بود می گفت: اگه اگرقلب منو بشکافی روش نوشته یا حسین.🌹🍃
#شهید_ناصر_ورامینی
#معرفی_شهید
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
وقتی به مرخصی می آمد بدنش پراز ترکش بود ولی نمازش رابه تاخیر نمی انداخت ونماز شبش ترک نمی شد.
خیلی خوش اخلاق بود،منزل کسی که نماز نمی خواند نمی رفت، مقید به دادن خمس وزکات بود،اگر می دانست منزل کسی که میره خمس و زکات نمی دن و مجبور بود ،حتما در این مهمانی شرکت کنه با خانمش هزینه غذایی که خورده بودند رو محاسبه می کردند وبه مستحقان می دادند.
وقتی ناصر بزرگ شد میگفت مادر وقتی به من شیر میدادی کجا می رفتی؟چه کار می کردی؟
از بچگی با خودم به روضه های می بردمش و نوحه های که در مجلس خوانده می شد در ذهنش مانده بود زمانی که ناصر به مرخصی می امد خانمی که در مجلس روضه می خواند، به دیدن ناصر آمد وحرز امام جواد به ناصر داد.
ناصر میگفت:مامان تازمانی که این حرز امام جواد پیش منه من شهید نمیشم ،من دیگه حرز امام جواد را باخودم نمی برم،دیگه وقتش هست.🌸🍃
#معرفی_شهید
#شهید_ناصر_ورامینی
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅---
✨شهیدی که چیزی از پیکرش باقی نماند
جز دستهایش
✨شهیدی که چند یتیم را سرپرستی میکرد
🌷شهید علی امرایی🌷
تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۰ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۴ / ۱۳۹۴
محل تولد: شهرستان ری
مزار: تهران
محل شهادت: درعا/ سوریه
#معرفی_شهید
#شهید_علی_امرایی
@morvarid1399
#خاطرات_شهید 🌹
🧕از زبان مادرش↓
تازه بعد از یک عمر زندگی با علی فهمیدم
که درآمدهایش را کجا خرج میکرده
و من که مادرش بودم نفهمیدم علی چه کار میکرد
🧔پدرش میگوید:↓
همان اولين روزهای شهادتش مقابل در ايستاده بودم
كه ديدم يك پيرزن آمد و با ديدن اعلاميه علی خيلی تأسف خورد.
بدون اينكه بداند پدر شهيد هستم
با حالت خاصی از من پرسيد:
❓ اين جوان كی شهيد شد؟
پرسيدم:
✖️علی را از كجا ميشناسی؟
پيرزن شروع كرد به گريه كردن و گفت:
زمستان دو سال پيش ما بخاری نداشتيم
و از سرما به زحمت افتاده بوديم.
نميدانم شهيد از كجا فهميده بود بخاری نداريم كه يك بخاری برايمان خريد و به خانهمان آورد.»
پس از شهادت فرزندم کم کم متوجه کارهای خیر او شدیم
و حتی فهمیدیم او سرپرستی چند کودک را بر عهده داشته
و از او به عنوان کم سن ترین خَـیّر تقدیر شده بود.
⬅️و به هیچکدام از ما چیزی نگفته بود.
او بر اثر اصابت موشک به خودرو
همانند حضرت علی اکبر (ع) اِرباً اربٰا شد
و با زبان روزه به شهادت رسید🕊️
#معرفی_شهید
#شهید_علی_امرایی
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
💠شهیدی که به جای حاجقاسم شهید شد
▫️علی امرایی وصیت کرده بود که پیکرش در سوریه به خاک سپرده شود اما برای برخی این سؤال پیش آمد که چه اتفاقی افتاد که برگشت؟!
▫️آن روز، یکم تیرماه ۱۳۹۴، دشمن برای ترور حاجقاسم سلیمانی کمین کرده بود؛ قرار بود که حاجقاسم ابتدا از آن معبر عبور کند ولی به فاصله یکساعت علی و شهید غفاری و حمیدی که در خودروی پر از مهمات و سلاحهای انفجاری سوار بودند، زودتر از معبر مورد نظر عبور میکنند و مورد هدف موشک قرار میگیرند.
▫️پیکر اِرباً اِربای علی را حاجقاسم از روی انگشتر شناسایی کرد؛ بعد از یکساعت که خود سردار با همراهانش به محل شهادت بچهها میرسد، خیلی متأثر میشود و به گفته همرزمان شهید خیلی گریه میکند؛ حاجقاسم دست علیآقا را از روی انگشترش شناسایی کرد و با وجود اصرار اطرافیان، خودش پیکرهای اِرباًاِرباشده را جمع کرد.
▫️به همین دلیل بخش زیادی از بدن علی همانند وصیتش همانجا در خاک سوریه باقی ماند. بعداً دو سه بار به خواب خانواده آمد و گفت: «قرار نبود این دست هم برگردد ولی برای نشانه یک دستم برگشت.»🌹🍃
#شهید_علی_امرایی
#معرفی_شهید
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
دیپلم رشته کامپیوتر و دانشجوی کارشناسی رشته کامپیوتر نرم افزار✨
هر زمان که در امورات زندگی با مشکلی سخت و دشوار و یا لاینحل برخور میکرد خویشتن و دیگران را به صبر و تحمل و سعه صدر و توسل به سیدالشهدا(ع) و توکل بر خداوند جل جلاله و خواندن زیارت عاشورا دعوت می کرد. ❤️
معتقد بود زیارت عاشورا هر امر لا ینحلی را حل میکند. مگر آنکه مصلحت خداوند بر چیز دیگری قرار گرفته باشد. زیرا ذات مقدس پروردگار مصلحت ما را درچیز دیگری میداند که این به نفع ماست.
ولی اعتقاد به حرکت و تلاش در امور زندگی داشتند و تنبلی را نکوهش میکردند. فردبسیار پرتلاشی بود. 🌸
یکی از اعتقادات مستحکم او که همیشه ورد زبانش بود این بود که خرج کردن برای امام حسین (ع) برکت زیادی دارد و جایگزینی برای آن نمیتوان پیدا کرد. 🍃
منظور او از خرج کردن، چند بُعدی و چند وجهی بود. تلاش جسمانی و فیزیولوژیکی، رفتاری، گفتاری، عمل کردن به دستورات قرآن و اهل بیت، خرج کردن مادی و غیره بود.✨🍃
#شهید_علی_امرایی
#معرفی_شهید
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
🍃#وصیت_نامه🍃
خواب دیدم، خواب کربلا را
حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند تو هم مال این دنیا نیستی
خودت را صاف کن،اعمالت را صاف کن بیا پیش ما
اگر به زیارت کربلا رفتید سلام مرا به آقا برسانید و بگویید ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب تر است
راستی به جای من سفر مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است...🌹🍃
#معرفی_شهید
#شهید_علی_امرایی
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄
@morvarid1399
┄┅═✧❁🕊❁✧═┅┄