eitaa logo
مسافر۱۴۴۴
220 دنبال‌کننده
42 عکس
59 ویدیو
2 فایل
نوشته های محمد جعفری ارتباط: @mosafer1444
مشاهده در ایتا
دانلود
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می خواهی مصداق قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ را ببینی ... خوب نگاه کن ، چندین بار به نظاره بشین ، ساعتها فکر کن ... پیرمرد طبق اخلاصش را برای خدا پر کرده که هیچ ... مثل حسرت زدگان و آرزو به دل مانده ها جوری روایت می کند از هیچ بودنش که اگر ندانی دو فرزندش ، دو جگر گوشه اش را تقدیم کرده ، احساس می کنی به معصیتی از فیض عظیمی جامانده ... روایت یاران حضرت حجت اینگونه است ... همین بغضی که فرو می خورد از حسرت و همان دستی که پر است برای امامش... ادا ندارد... شعار زده نیست ... بهانه نمی تراشد... از بخشش تمام هستی اش نمی نالد ... منت نمی گذارد ... چقدر با شکوهی ای پیر عاشق و دل جوانِ مو سپید کرده... صدها بار این روایت را دیده ام ... چقدر دوریم ... https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
غریب اما قریب ... تو مولود کوچه ی بنی هاشمی... آنروز که مادر خوبیها معلم شد و تو یک عمر دانش آموز این مکتب ... او آموخت چه ها کنی در تنگنای چه کار کنم ها ... آموخت پای ولی تا جان باید ایستاد و تو مشق کردی در شلمچه و طلاییه و کردستان و خیابان های مشوّش شهر ... او آموخت اگر عده ای راه غیر از علی ع را انتخاب کردند تو باید خلاف جهت عوام به سمت حق عزیمت کنی ... او آموخت که تنها راه سعادت ، با ولایت تا شهادت است ... او آموخت روزی با اشک ، روزی با جسمی که ناحله حتی اگر بشود ، با زبان حق گو باید ایستاد و این اگر نباشد خفتگان چگونه بیدار خواهند شد ... او آموخت الجار ثم الدار که حتی روی پول تو جیبی هایت هم برای آن بسته همسایه حساب کنی ، نه رنگ آمیزی زندگی جذاب تر دنیای رو به زوال ... او آموخت که «چادر اگر بسوزد که حجاب آتش نمی گیرد» و حالا تو در بلوای آزادی های وارونه ، معنای زیبا زیستن رو به دیگران می آموزی به جای زیبانمایی های زودگذر... او آموخت که همه شهر اگر به تو خورده گرفتند ، تو تکلیفت را انجام بده چون تکلیف اهل حق را خدا معین می کند و برای اهل حق عالم محضر خداست ... او زیست عاشقانه ی تکلیف پایه را به تو آموخته و امروز این تویی که از قفس های متوهمانه زندگی بشر مادی اکسیر رهایی یافته ای ... تویی که امروز می توانی بعد از روایت آقا مرتضی برای پدرانت که چه ها کرده اند روایت کنی که چه کرده ای ... سرت را بالا بگیر غریبِ قریبِ قله ... تو مادری داری که همه ی آنچه برای شئون عاقبت بخیری از زبان فرزند مقتولش در فرودگاه بغداد روایت شد برایت به یادگار مانده ... این صندوقچه تعلیمات مادرانه را بگشا و به اینگونه زیستنت تا ابدیت افتخار کن ... چون تو بسیجی شده ی دست فاطمه ای س... و فاطمیه حالا خط مقدم توست ... ✍ دلنگاشته : لحظات آخرین هفته ی بسیج ۱۴۰۲ همزمان با شهادت مادر همه ی بسیجی ها https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
مسافر۱۴۴۴
حسرت صبح شهادت .... https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
حسرتِ صبح شهادت ... دل گرفته ام از احوال خویش و خویشان هم مرام ... ما تلاطم سخت روزگار هزار رنگِ عصر پلتفرم ها و قرن پر از اوهام ایمان به مجازستان پر از فریب را می گذرانیم ... روزگاری که ولد نامشروع تلگرام با دندان بیرون زده از قهقهه ی خناسانه‌ی یک همستر به زندگی آفت زده‌ی بشرِ مغروق در سبک زندگی مضمحل شده‌ی دست ساز غربِ وحشی می خندد ... روزگار توحش خوک صفتان رذل و خونریز صهیونیست که دارد چشمانِ دنیا را به دیدن بدنهای بی‌سر و تکه پاره پیکرهای کودکان غزه عادت می دهد و زمینی که بارها آرزو کرده هرگز نمی بود تا این صحنه ها را بر خود نمی دید ... هان ای برادر ... نمی بینیم آیا دروازه‌ی نور حیات بخش انقلاب اسلامی است که مفرّی به سوی احرار عالم برای صعود به قله‌ی انسان کامل گشوده است ... چگونه می شود چشم ظاهربین و عمق نگاه محدود بر این مهم داشت که در میانه‌ی این همه خیر ایستاده باشیم و به بازیچه شدن جنود شیطان اکنون به حمایتی و ردی از یک انتخاب، کشتزار تردید و ضعف و یاس و ناکامی و شبهه بر جانِ مجروح امتی تاریخ ساز بنشانیم ... این مخرج صدق گفتمان انقلاب است که غایت یاران خمینی کبیر را جز به نقش سوختن و شهادت تفسیر نمی کند ... ما رأیت الا جمیلا چیست مگر جز آنکه پناه مستضعفان باشی که وعده وراثت بر زمین را از خدای خویش ستانده اند ... زیبایی می تواند مگر تعریفی جز آن داشته باشد که من و تو نیز در این غوغای آخرالزمانی شهیدِ بیداری احرار عالم باشیم ... همان طریق که قتیل ارباًاربا فرودگاه بغداد دلبسته‌ی آن بود برای بیدار ماندنش در این راه نمک به زخم چشمان خود می زد ... همان مسیر که پر از طعنه ها و هتک حرمت ها و تکه پرانی های مشمئزکننده سیاسیون دغل باز برای سید شهیدِ جمهور بود ... بی مهابا واژه هایم رنگ قلب سوخته‌ی حسرت به دلان شهادت را به خود گرفته ... حسرت همان صبح شهادتی که دیگر شام مرگ ندارد ... آری برادر ... وقت برای اسیر شدن زیاد و برای پرواز کم است ... لذت پرواز آنهم پرنده ای که دل به لانه‌ی موهوم خویش نبسته برای اهالی جهادستان عالم هویدا خواهد شد آنهم به رنگ خون ... چه حیف که به اندک مطامعی و انبوه رذائلی و اندک فضائلی بی بهره از لذت تامه‌ی نسیم دلنشین در حال وزیدن بر قله‌ی انسان کامل باشیم ... حاجی را ، شهدا را ، شهید جمهور را بنگر از بالای قله دستی به سوی ما دراز کردند ... و اینگونه است که زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است ... منتظر چه هستیم ؟؟؟ ببین آقا مرتضی چه روایت می کند ...!!! https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00