📝برشی از کتاب پشت در های بهشت
♻️خیلی سریع تر از آنکه فکرش را می کردم لباس های تمیزم را پوشیده بودم. هرگاه مادرم نزدیک می شد، نکته ای کوتاه اما پر رمز و راز می گفت.
❗️اما پدرم سفارشش این بود: «ذوق و شوق در چهره ات دیده شود. شمرده، با تأمل و لطیف حرف بزن. تا نپرسیدند وارد نشو. اشتیاق دیدار را با تمام وجودت ابراز کن و در پایان بفهمان که حاضر نیستی از این مجلس دل بکنی. فرصتی شد در بین کلام از دشمنان امیرالمومنین یزید تبرّی بجوی.»
📌کار که به اینجا رسید، پایم سست شد و رنگم برافروخته. دلم آتش گرفت. نزدیک بود بر زمین افتم. دستم را به تنه درخت گرفتم اما از حرف های مادرم فهمیده بودم که دشمن پیچیده تر از آن است که فکر می کردیم.
🖇 باید خودم را برای یک نبرد بزرگ آماده می کردم. خودم را جمع و جور کردم و تنها ناخواسته نگاه تلخی به پدرم افکندم. نباید این اتفاق می افتاد. بلافاصله لبخند زدم. گفتم: چشم.
📖از عکس العمل پدرم فهمیدم از این همه هیاهوی درون، او فقط چَشمِ من را شنیده و از این بابت خوشحال شدم.
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
📝برشی از کتاب چهل حدیث از امامین صادقین
📖امام صادق علیهالسلام فرمودند:
مردی برای ابوذر نامه نوشت که از دانش، سخنی تازه برایم یاور.
پس ابوذر برای او نوشت: همانا علم بسیار است، لکن اگر میتوانی به کسی که دوستش داری، بدی نکنی .
📝 آن شخص به ابوذر گفت : آیا کسی را دیدهای که به محبوبش بدی کند؟
ابوذر پاسخ داد: بله ، نفس تو محبوبترین جانها نزذ تو است، پس آنگاه که نافرمانی خدا میکنی، در حال بدی به او هستی.📍
📙(خود تو محبوبترین موجودات و انسان های عالم پیش خودت هستی،خودت را خیلی دوست میداری، ولی معصیت میکنی ، به این محبوب خودت که نفس خودت و شخص خودت است، بدی کردهای.پس ببین که میشود انسان چیزی را دوست بدارد و به آن بدی کند، که آن عبارت است از نفس انسان.)
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
🖌برشی از کتاب « آقا مهدی»
همین که از ماشین پیاده شد🚙 سراغ مسئول واحد مخابرات لشکر را گرفت.
وقتی او را دید خیلی جدی و دلخور گفت شما و نیروهایت توبیخ هستید. همه را جمع کن بیاور میدان صبحگاه.
مسئول مخابرات علت دستور آقامهدی را پرسید.
➕او گفت: از بیرون با مخابرات لشکر تماس گرفتم ولی یکی آن طرف گوشی پشت سر هم میخندید و تلفن را قطع میکرد این چه وضعی است؟
‼️مسئول مخابرات تعجب کرد و رو به آقا مهدی گفت: بعید میدانم از نیروهای ما بوده باشد. بچههای مخابرات چنین کاری نمیکنند مخصوصا اگر بدانند شما پشت خط هستید.
➖او هر چه گفت آقا مهدی قبول نکرد حرفش را دوباره تکرار کرد و گفت تو و نیروهایت باید تنبیه بشوید.
💠همین طور که با هم به سمت اتاق فرماندهی میرفتند یکی از نیروهای ستاد لشکر گفتگوی آنها را شنید جلو آمد و گفت آقا مهدی نکند شما پشت خط بودی؟ من و یکی از دوستانم داشتیم با هم تلفنی صحبت میکردیم و میخندیدیم شما که زنگ زدی تلفن خط روی خط شده بود صدایتان هم می آمد ولی قطع میشد.
❗️ آقا مهدی وقتی فهمید زود قضاوت کرده و نیروهای مخابرات اشتباهی مرتکب نشده اند؛ ملاحظه جایگاه فرماندهیاش را نکرد رو به مسئول مخابرات کرد و گفت: برادر ببخشید من اشتباه کردم از همه شما عذر میخواهم.🗣
.
.
.
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
📝برشی از کتاب« آیینه تمام نما»
📌حسین (ع) مظهر عشق به خدا
حسین (ع) مظهر عشق به خداست. کسی نمیدانست که حسین (ع) عاشق است؛ لذا زخم تنش را دیدند، ولی سوز دلش را ندیدند و درک نکردند و نخواهند کرد.❤️🔥
🔻 کسی در کربلا نفهمید که امام حسین (ع) چه سِرّی دارد؛ زخمش را دیدند، اما نجوا و مناجاتش را ندیدند.
امام حسین (ع) دلش را برای مناجات با خدا پَرپَر میزند. نمیدانند که او با خدای خودش چه حالی دارد.
🔶خداوند حسین (ع) را برای ما علامت گذاشته است که او را بهعنوان عاشق بشناسیم و بدانیم که حسین یعنی کسی که برای یک لحظه مناجات با خدا همهچیز را تحمل میکند.
💌امام حسین (ع) از همه باغیرتتر است، اما وقتی در شب عاشورا عزم سپاه یزید و ابنسعد را بر گرفتن بیعت یا کشتن خود و یارانش دید، یک درخواست میکند.
آیا امام حسین (ع) اهل تقاضا بود، آنهم از ابنسعد؟!
از همه مهمتر اینکه این تقاضا را به برادر عزیزش حضرت عباس (ع) واگذار کرد که از ابنسعد یک شب مهلت بگیرد.
حضرت عباس (ع) که منّت هیچکس را نمیکشد، میآید و به عمربنسعد ملعون میفرماید: برادرم مرا فرستاده تا امشب را از شما مهلت بگیرم....
.
.
.
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
📖برشی از کتاب آبنبات نارگیلی
🔷ابی به مکالمه با دخترهای دانشگاه خیلی حساس بود. آن قدر پسر مخلصی بود که فکر می کنم ازدواج هم می کرد به چشم های همسرش نگاه نمی کرد و به زمین خیره می شد.
🖇هر روز، علاوه بر نمازهای روزانه، کلی نماز قضای قوم و خویش هایش را هم می خواند و می گفت: دلم می خواد همه ی قوم و خویشا با هم بریم بهشت. تنهایی حال نمده. شاید نخوان با تو بیان بهشت! ابی اما خیلی به حرفش اعتقاد داشت و می گفت: ان شاءالله اول بهشت یه اتوبوس نگه داره و بگه همه ی قوم و خویشای ابی سوار این بشن.
💬من هم می گفتم: اول جهنم هم یه اتوبوس نگه داشته مگه: همه دوروبریای محسن سوار شن. بعد، چون تو هم رفیق من بودی، از اتوبوس خودت پیاده ت میکنن، تا اتوبوس من کلاغ پر میآرنت، میگن برو توی اتوبوس محسن و…
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
+ مثبت کتاب 📚
#معرفی_کتاب 📕آداب نویسندگی چگونه کتاب بخوانیم؟ 📌مشخصات کتاب : 🖌مولف : سید حسین اسحاقی 🗒ناشر : هاج
📖برشی از کتاب «آداب نویسندگی»
🔸امروزه داستان کوتاه باید به شکلی نوشته شود که نام داستان، خواننده را به خواندن جمله اول داستان، ترغیب کند.
💥 جمله اول خواننده را تا پایان بند (پاراگراف) اول، و آن تا پایان صفحه اول و این تا پایان داستان همراه سازد؛
و کسی از یک نوقلم انتظار ندارد که چنین نثری داشته باشند؛ اما باید توجه کرد که هدف نهایی، رسیدن به چنین نگارشی در داستان کوتاه است.
🖌نکته هایی که در ادامه می آید، تنها اشاره ای گذرا برای توجه بیشتر به نگارش داستان و جستجوی آن نکته ها در داستان های موفق نویسندگان بزرگ است:
💡عدم تعادل، سرچشمه داستان
«داستان از جایی شروع می شود که تعادل زندگی برهم خورد.»
این جمله را بارها شنیده اید و باز هم خواهید شنید؛
💎 اما درک و به کارگیری آن در ایده و داستان، نیازمند تجربه و توجه به داستان های نویسندگان بزرگ است…
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
📖برشی از کتاب «آداب نویسندگی»
🔸امروزه داستان کوتاه باید به شکلی نوشته شود که نام داستان، خواننده را به خواندن جمله اول داستان، ترغیب کند.
💥 جمله اول خواننده را تا پایان بند (پاراگراف) اول، و آن تا پایان صفحه اول و این تا پایان داستان همراه سازد؛
و کسی از یک نوقلم انتظار ندارد که چنین نثری داشته باشند؛ اما باید توجه کرد که هدف نهایی، رسیدن به چنین نگارشی در داستان کوتاه است.
🖌نکته هایی که در ادامه می آید، تنها اشاره ای گذرا برای توجه بیشتر به نگارش داستان و جستجوی آن نکته ها در داستان های موفق نویسندگان بزرگ است:
💡عدم تعادل، سرچشمه داستان
«داستان از جایی شروع می شود که تعادل زندگی برهم خورد.»
این جمله را بارها شنیده اید و باز هم خواهید شنید؛
💎 اما درک و به کارگیری آن در ایده و داستان، نیازمند تجربه و توجه به داستان های نویسندگان بزرگ است…
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
برشی از کتاب « امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از تولد تا بعد از ظهور »
💎امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، اسطورهای نیست که شیعیان برای تسلی خاطر و رهایی فکری از درد و رنج آن را ساخته و پرداخته باشند؛ همان مصایب و دردهایی که درطول قرون متمادی برشیعیان وارد شده است.
‼️ امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، نظریه یا تفکری نیست که شیعیان برای تخفیف دردهایی به سبب مظلومیّت به آن رو آورده باشند؛ چنانچه بعضی از فیلسوف نماها، چنین نظری دارند.
❗️ امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، خرافه ای نیست که قصه گوها آن را ساخته وبه اسلام ربط داده باشند، چنانچه بعضی جاهلان که ادعای علم و فرهنگ میکنندـ چنین تصور کردهاند.
❕❗️همچنین امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، بیهوده گویی تاریخی نیست تا دشمنان ولجوجان در برابر حقیقت، آن را مسخره کنند.
🔺بلکه امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، حقیقتی اسلامی و واقعی است که لایق کوشش برای شناساندن آن و مستحق توجّه و آموزش است.
این حقیقت، ادامه دهنده راه اسلام و قرآن است و مسئلهای ریشهای و اساسی میباشد که قرآن به آن بشارت داده است و پیامبر عظیم الشان(صلیاللهعلیهوآله) در جاهای بسیار و مناسبتهای عدیده درباره آن صحبت کرده است و ائمه(علیهمالسلام) نیز شیعیان خود و تمامی امم اسلامی را به وجود این امام بشارت دادهاند.
.
.
.
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
🖌برشی از کتاب «برای زین أب»
بعضی شبها در حیاطِ روبهروی حرم مینشستیم و باهم درسهای کلاس اخلاق را مباحثه میکردیم.
به من میگفت: «از امام چیزهای دنیایی نخواه! کم هم نخواه! بگو آقاجان، معرفت خودِت رو به من بده» !
آنقدر دوستش داشتم که هرچه میگفت برایم حجت بود. چشمانم را بستم و همینها را تکرار کردم. یکدفعه یاد چیزی افتادم و گفتم: «راستی محمد! همه از اینجا برای خودشون کفن خریدن. ما هم بگیریم و بیاریم حرم برای طواف!»
🚶🏻 طفره رفت و گفت: «ای بابا! بالاخره وقتی مُردیم، یه کفن پیدا میشه ما رو بذارن توش» .
💎اصرار کردم که این کار را بکنیم.
غمی روی صورتش نشست. چشمانش را از من گرفت و به حرم دوخت. گفت: «دو تا کفن ببریم، پیش یه بیکفن؟»
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
📝برشی از کتاب چهل حدیث از امامین صادقین
📖امام صادق علیهالسلام فرمودند:
مردی برای ابوذر نامه نوشت که از دانش، سخنی تازه برایم یاور.
پس ابوذر برای او نوشت: همانا علم بسیار است، لکن اگر میتوانی به کسی که دوستش داری، بدی نکنی .
📝 آن شخص به ابوذر گفت : آیا کسی را دیدهای که به محبوبش بدی کند؟
ابوذر پاسخ داد: بله ، نفس تو محبوبترین جانها نزذ تو است، پس آنگاه که نافرمانی خدا میکنی، در حال بدی به او هستی.📍
📙(خود تو محبوبترین موجودات و انسان های عالم پیش خودت هستی،خودت را خیلی دوست میداری، ولی معصیت میکنی ، به این محبوب خودت که نفس خودت و شخص خودت است، بدی کردهای.پس ببین که میشود انسان چیزی را دوست بدارد و به آن بدی کند، که آن عبارت است از نفس انسان.)
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
🖌برشی از کتاب بچه های ساختمان بیست
حوصلهام سر میرود.🚶🏻♀ از سرایداری بیرون میآیم.
توی حیاط هیچکس نیست.
👥اما ساناز و مانی توی لابی کنار پلهها ایستادهاند و دارند با هم حرف میزنند.
🏃🏻♂ میدوم طرفشان. آنها تا مرا میبینند، می دوند از پلهها میروند بالا…
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|
📝برشی از کتاب «بادیه فروش»
🏠روزی صبح زود به منزل دایی ام رفتم تا قبل از اینکه به نخست وزیری برود،با ایشان صحبت کنم.دیدم ایشان در حیات منزل نشسته و یک زیر پیراهن پوشیده که جاهای مختلف آن سوراخ است.
بعد از سلام و احوالپرسی،چون با دایی ام شوخی داشتم،گفتم:
«دایی جان،این چه وضعی است؟ما از شما توقع نداریم مثل نخست وزیر شاه،به لبتان پیپ بگذارید و گل ارکیده به یقه تان بزنید،ولی لااقل یک زیرپیراهن درست بپوشید.مثل اینکه نخست وزیر هستید!»
📖برگرفته از صفحه 65 کتاب
#چکیده_کتاب
📚 @mosbateketab_ir
🌐 | Mosbateketab.ir|