ذاستان همسری که از همسرش نوازش ندید..mp3
12.82M
داستان همسری که از همسرش نوازش ندیده بود.
محسن تنه کار مشاور ۰۹۱۶۳۹۹۷۳۸۵
رسیدن به حال خوب.mp3
12.1M
رسیدن به حال خوب
محسن تنه کار مشاور ۰۹۱۶۳۹۹۷۳۸۵
صاحب قلب مهربان، عزیز خداست.
سلام، هر که میخواد و میتونه پیام بده تا شماره کارت نیازمندی رو براش بفرستم،از صد تا سیصد واریز کنید خوبه.
ممنونم
محسن تنه کار ۰۹۱۶۳۹۹۷۳۸۵
چگونه همسر و فرزندانم را نمازخوان کنم؟
۵۷ فایل صوتی تاثیرگذار در این رابطه دارم، هر که میخواد در ایتا پیام بده تا رایگان ارسال کنم.
محسن تنه کار مشاور و عضو شورای شهر بروجرد
۰۹۱۶۳۹۹۷۳۸۵
لطفا این پیام را برای تمام فامیل و آشنایان و گروهها ارسال کنید، ثواب دارد.
هدایت شده از محمود میرزایی
🏴. آموزش تخصصی مداحی و نوحه
🔹باحضور اساتید استانی و کشور
🔻برای ثبت نام به شماره۰۹۳۹۲۵۸۰۳۲۱
نام ونام خانوادگی خودرا پیامک کنید
⭕ثبت نام محدود میباشد⭕
کانال محمودمیرزایی👇
@mahmoodmirzaei110
سلام چهار خانواده نیازمند دارم خانواده ای صد میخوان. ممنونم، چهار شماره کارت بفرستم، میگن پول نون نداریم
هدایت شده از اشعار فاطمی
عمری است که این قوم، عزادار خمینی است
در جنگ حوادث همه جا یار خمینی است
▪️سالروز رحلت ملکوتی آن امام عزیز ، بر تمامی عاشقانش تسلیت باد
#اشعار_فاطمی
@Fatemi84
Fatemi84.blog.ir
هدایت شده از کانال حمید کثیری
این بخش از سخنرانی ۸ خرداد ۱۴۰۳ سید حسن نصرالله در مراسم ختم مادر مرحومهشون (ره) خیلی جای کار داره. #نکات_تربیتی زیادی داره و میشه در موردش کلی فکر و بحث کرد ...
با هم بخوانیم؛
------------------------
مِنَتی که مادر و پدرمان بر ما، من و برادران و خواهرانم دارند، قابل بیان نیست. ما در حومهای از کمربندهای فقر و فقرا در شرق بیروت، به نام محلهی شرشبوک در همسایگی منطقهی کرنتینا به دنیا آمدیم و تقریبا ۱۵ سال در آن زندگی کردیم.
در حومهی ما هیچ مسجد، نمازخانه، روحانی، فعالیت مذهبی و در مدرسهی ابتدایی، راهنمایی و متوسطهای که میرفتیم هیچ درس دینیای وجود نداشت، اما به برکت این پدر و مادر، خداوند بر ما منت گذاشت و ما را به ایمان و تدین راه نمود و از کودکی نماز، روزه، تلاوت قرآن و خداترسی را آموختیم.
در این محیط دور، بیگانه یا بیطرف نسبت به هر چیز مرتبط با دین، تدین یا فعالیتهای دینی بزرگترین نعمت پس از وجود و واسطههای وجود یعنی پدر و مادر، نعمت ایمان است. به برکت و فضل ایشان، خداوند متعال به ما منت گذاشت و این نعمت را به ما بخشید. همچنین نعمت وابستگی به خط سیاسی که در آن قرار داشتیم و همچنان قرار داریم.
ما در آن حومه هیچ کس را نمیشناختیم و هیچ کس به دیدن ما نمیآمد. یک حومهی فقیر، دور و جدا افتاده بود. حتی اگر کسی میخواست یارگیری سیاسی کند، حومهی شرشبوک آخرین گزینهاش بود. اما پدر و مادرم ما، من و برادران و خواهرانم را که بچههای کوچک ۹، ۱۰ یا ۱۲ ساله بودیم با حضرت امام موسی صدر آشنا و ما را عاشق او کردند.
عکس او در مغازه و خانه جلوی چشم ما و منشش همواره بر زبان آنها بود. از جایگاه تربیتی، پدرانه و از آغاز به مکتب، خط و جنبش او پیوستیم و هنوز هم همان است. حال چه من و برادرانم در حزب الله باشیم و چه در جنبش امل.
------------------------
این رو مقایسه کنیم با رویهای که این روزها در تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی و محیط خانه، محل توجه هست. در موردش بیشتر صحبت میکنیم ...
#حمید_کثیری 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
کامران صاحبی روانشناس دینی:
چند سال پیش، ایام اعتکاف
ماه رجب رفتم یه مسجدی برای
سخنرانی.
اونجا با یه عزیزی آشنا شدم که
هنوز آشنایی مون ادامه داره.
این عزیز یه داستان بسیار غم انگیز
داشت. شنیدنش برای عبرت آموزی
میتونه بسیار کارساز باشه
میگفت دوران کودکی و نوجوانی عجیبی
داشته جزء دانش آموزای زرنگ مدرسه بوده
و همیشه نمرات عالی داشته. اهل درس
و مشق بوده و به قول خودش از اون
پسرای سر براه و خونگی بود.
اهل رفیق بازی و هیچ خلافی نبود و...
اما وارد نوجوانی که میشه یه مشکل
خیلی جدی پیدا میکنه.
البته این مشکل از کودکی بوده ولی
در نوجوانی نمود پیدا میکنه.
حالا مشکل چی بود؟ 😮
ایشون هیچ وقت تو خونه مورد تایید
و تحسین قرار نمی گرفت.
و اتفاقا همیشه نقاط ضعفش رو بهش
می گفتن.
میگفت یه روز یه اتفاق عجیب افتاد
که سالها مسیر زندگی من رو تغییر داد
یه روز که رفتم مدرسه، دکمه بالای پیرهنم
رو یا فراموش کرده بودم ببندم یا بد بسته
بودم که خودش باز شده بود
تا پامو گذاشتم تو مدرسه یکی از بچه های
شر و شلوغ مدرسه تا منو دید بهم گفت :
می بینمت که یقه باز میکنی...
ای ول...
معلومه که بزرگ شدی...
اتفاقا یکی دیگه از دوستاشو صدا زد
و بهش گفت جمشید ( اسم مستعار )
رو ببین یقه باز کرده
اونم اومد جلو و خیلی ازم تعریف کرد
چرا دروغ بگم...
راستش تعریفهای اونا خیلی به دلم
نشست.
و از همون روز به بعد یواش یواش
رابطم با اونا بیشتر و بیشتر شد
کار به جایی رسید که شدم یکی از اونا
و همون کارایی رو میکردم که اونا میکردن
چندباری بهم مواد مخدر پیشنهاد دادن
اما موافقت نکردم.
اما هر سری از طرف اونا طرد شدم و
مسخرم کردن.
دیگه تاییدم نمیکردن.
و من هم نوجوان و نیازمند تایید دیگران
به ناچار به درخواستشون تن دادم.
اوایل خیلی خوشم میومد و حس میکردم
دارم تو فضا سیر می کنم.
اما روز به روز خراب و خراب تر شدم، مجبور
به ترک تحصیل شدم و شدم یه معتاد خراب
حالا اعتیاد مهمان ناخوانده وجود من شده
بود. اعتیاد به مواد مخدر مختلف 12 سال
از بهترین ایام نوجوانی و جوانیم رو نابود
کرد.
یه سوال مهم 👇
به نظرتون مقصر اصلی این ماجرا کی بود؟
الف : خود جمشید
ب : دوستای نابابش
ج : پدر و مادرش
همونطور که غالب شما گفتین
مقصر اصلی این جریان پدر و مادر
جمشید بودن
اگر تو محیط خونه به جمشید توجه
میشد، جمشید این نیاز رو بیرون
دنبال نمی کرد
بذارین یه حدیث قشنگ بگم
تا عمق وجودتون این مساله
رو درک کنید.
هرکس عزیزانش را جــذب نکند
منحرفان آنها رو جذب می کنند
هدایت شده از مشاور تربیتی و عضو شورای شهر بروجرد محسن تنه کار ۱
مهربانی به خانواده و نگران حال آنها بودن، از عوامل بهشتی شدنه.m4a
10.91M
مهربانی به اعضای خانواده و نگران حال آنها بودن، از عوامل بهشتی شدنه
محسن تنه کار مشاور و عضو شورای شهر بروجرد ۰۹۱۶۳۹۹۷۳۸۵
هدایت شده از مشاور تربیتی و عضو شورای شهر بروجرد محسن تنه کار ۱
کم بودن فرصت با هم بودن در خانواده.m4a
9.57M
کوتاه بودن فرصت با هم بودن در خانواده
محسن تنه کار ، مشاور و عضو شورای شهر بروجرد ۰۹۱۶۳۹۹۷۳۸۵