eitaa logo
مشاعره
454 دنبال‌کننده
321 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقان را خستگی در بند زندان بیشتر هر چه دوری بیشتر حال پریشان بیشتر
روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم حرف ما‌ و تو چه محتاج زبانست امروز
زِ دوری تو نَمُردم؛ چه لافِ مهر زنم؟ که خاک بر سر من باد و مهربانیِ من
دل فرو می‌ریزد و تنها تماشا می‌کنم مثل سربازی سقوط آخرین دروازه را
كفن برف كجا، پيرهن برگ كجا؟! خسته‌ام مثل درختی كه از آذر ماهش
کرده‌ای از جان و دل عباس را وقفِ حسین مادری کردی برایش؛ بهترین مادر شدی...!
بوده در لالایی اُم البنین، این زمزمه جان عباسم به قربانِ حسینِ فاطمه
صدایت میزنم؛ با جانمی از غم رهایم کن که در زنگ صدای تو نهفته راز پروازم
روی بپوش ای قمر خانگی تا نکشد عقل به دیوانگی
تمثیلِ غمِ عشقِ تو با قلبِ ظریفم یک باغ انار است و یکی کاسهٔ چینی
به پای‌بوس تو خون‌دانه می‌کنیم و رواست که نام دیگر ما را انار بگذاری
یلدا بهانه ایست که با عشق ودوستی یک لحظه بیشتر بنشینم کنار تو !
می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام از بین واژه‌های جهان مادر آفرید
عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
نگارینا! زمانه بی‌تو جز طرحی مشوّش نیست که آب و رنگ اگر می‌گیرد ایّام، از تو می‌گیرد
باز پرسيدم و پرسيدم و پرسيدم و باز جاى او حرف زدم تا كه نپندارم نيست
خسته ام اما هنوز آهسته در راه توام من همان شعر غم انگیز شبانگاه توام
در دل تنگم خموشی می‌کند انبار حرف محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف
بازگو ای عقلِ دوراندیشِ تنهایی طلب من یکی مانندِ او را از کجا پیدا کنم؟
ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
محل و قیمتِ خویش آن‌زمان بدانستم که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
چیزی از مَن کم نشُد امّا خودَم دیدم که او باخت آن کَس راکه جانَش رابرایَش می‌گُذاشت
من و تو آن دو خطیم، آری مُوازیان به ناچاری که هر دو باورمان زآغاز، به یکدگر نرسیدن بود
اگر بودی اگر می شد کنارم لحظه ای باشی نمی شد ذکر هر روزم ولی ، اما، اگر ، شاید
بی‌تو بر من شبِ نخستِ فراق چون شبِ اولینِ گور گذشت