eitaa logo
مشاعره
461 دنبال‌کننده
326 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقديريم عاشقى كردن ما شرح عدم در عدم است
صبحی که توباشی و من و وسوسه عشق تردید مکن ، صبح دل انگیز بهشت است
زمین‌خوردم شکستم ریشه ام‌‌ وارفت‌ پژمردم چو ‌گلدانی که با باد از لب دیوار می افتد
بیا که فارغِ از هرچه بود و هست شویم شراب چیست؟ دو چایی بیار مست شویم
سقوط می کنم اینک به سمت دلتنگی به سمت غربت یک قلب بی زبان اما!
دِل به شادی‌هایِ بی‌مِقدارِ این دُنیا نَبَنـد زِندِگی تَنها فَرازی دَر نَشیبی ساخته‌ست
همیشه شاعران آواره‌ی شعرند اما من به دنبال توام! وقتی تو باشی شعر می‌آید
تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
پیچش مو دهد از آتش سوزنده خبر سوز مکتوب من از بال کبوتر پیداست
اگرچه مرا ره بر وصال ممکن نیست ولی به انتظار تو دست بر دعا دارم
چای دم کن، خسته ام از تلخیِ نسکافه ها چای با عطر هل و گل‌های قوری بهتر است
تو کافردل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
پیچش مو دهد از آتش سوزنده خبر سوز مکتوب من از بال کبوتر پیداست
شعر می‌بارد از آن چشمِ تو هرگاه که من پیِ مضمونِ غزل، خیره به تو می‌مانم
با همین نیمه، همین معمولیِ ساده بساز دیر کردی نیمه‌ی عاشق‌ترم را باد برد
دیر می‌آید و جان منتظرِ مقدم اوست مُردم از شوق، خدایا برسان زودترش
تغافل تا به کی؟ لطفی، نگاهی، گردش چشمی جفا قدری، ستم حدی و جور اندازه‌ای دارد
فصلی کنار مایی و یک فصل با رقیب کوچ پرنده‌های مهاجر شبیه توست
دوباره چای فراق تو سهم فنجان است دوباره مزۀ فنجان صبح من تلخ است
آغشته بود پنجه‌اش از خونِ عاشقان بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد
رفتم از دست و به آغوش خودم برگشتم جا به اندازه ی تنهایی من در من نیست
اصلا قشنگ نیست بمیرم در این غزل وقتی هنوز دست تو را می توان گرفت
تو را چو پیش نظر آرم، غزل فرو چکدم از لب هزار پنجره بر باغی هزار حنجره آوازم
غَزَل آغِشته به لالایی شَب ها شده است و تو اِی نازتَرین شِعرِ خدا، بیداری؟
لااقل شب ها خیالت را به آغوشم بده تا ببینم بخت را ، شاید میان خوابها
سرخ از تَف‌ِ عشقم دل‌، زرد از غم یارم رخ دائم چو گل رعنا، می‌سوزم و می‌سازم
فرياد می‌زنند ببينيد و بشنويد کور و کريم!حوصله‌ی شرح قصه نيست 
شب کجا بودی که آتش در دلِ بی‌تاب بود ریزهٔ الماس در چشمم به جای خواب بود
دِلَم هَواییِ مَشهَد شُد اَلسَّلامُ عَلَیک دِلَم کَبوتَرِ گُنبَد شُد اَلسَّلامُ عَلَیک
یک صبح، سینه چاک گذشتی ز گلسِتان گل پاره کرده است گریبان، به بوی تو