eitaa logo
مشاعره
490 دنبال‌کننده
345 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بازگو ای عقلِ دوراندیشِ تنهایی طلب من یکی مانندِ او را از کجا پیدا کنم؟
ز کویت رفتم و الماس طاقت بر جگر بستم تو با اغیار خوش بنشین که من بار سفر بستم
محل و قیمتِ خویش آن‌زمان بدانستم که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی
چیزی از مَن کم نشُد امّا خودَم دیدم که او باخت آن کَس راکه جانَش رابرایَش می‌گُذاشت
من و تو آن دو خطیم، آری مُوازیان به ناچاری که هر دو باورمان زآغاز، به یکدگر نرسیدن بود
اگر بودی اگر می شد کنارم لحظه ای باشی نمی شد ذکر هر روزم ولی ، اما، اگر ، شاید
بی‌تو بر من شبِ نخستِ فراق چون شبِ اولینِ گور گذشت
گفتم که بوسه‌ای بده پاسخ رسید خیر ممنونم از لب تو که خیرش به ما رسید
‌از دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر دانی که کیست؟ من! که دائم در علاج این دل دیوانه‌ام
باران و عشق حادثه‌ای آسمانی‌اند باران گرفته است گمانم وزیده‌ای!‏
آغاز تو"شیرین"و سرانجام تو"تلخ"است! ای عشق چه‌میشد که پس و پیش نباشی؟
مجنونم و چشمم به تمنّای تو بیدار ای ماهِ شبِ تار بیا ، غم شده بسیار