هدایت شده از - بهآبـۍترینحالتممـکن ..
فهمیدم براش بیارزشم ، فهمیدم که دروغ بود کلِ وجودش وَ
آره ؛ من خیلی ساده بودم :)😂
یه نکته ای که دوستان توجه ندارن در این اعتراضات
اونی که مانع بوسیدنتون به وقت ترسیدنتون می شه حکومت نیست
مامان باباتونه که اگر بفهمه سیاه و کبودتون می کنه
وگرنه اونایی که مامان باباشون اجازه داده شمالم با هم رفتن حکومت مانع نشده
https://rubika.ir/namahramat1/DGHCAEGFGGFIDAA
- آشفتگیهبایدببخشید -
-
بارون میبارید ، با عجله داشتم میرفتم که سوار اتوبوس شم ؛
- نرسیده به ایستگاه ، حواسم پرتِ پیرمردی شد که با چتر ایستاده بود زیر بارون تا به گُلای جلوی مغازهش آب بده !
- فکر کردم محبت کردن و اهمیت دادن به بعضی آدما ، درست مثلِ آب دادن به گلای باغچه زیرِ بارونه .
- همون قدر مسخره ، همون قدر اشتباه
همون قدربیهوده !( :
هدایت شده از [ماضیِ بَعید]
من نمیتونم اون لبخندی که موقع گوش دادن به ویسای تو میشینه رو لبام جمع کنم :))))
هدایت شده از im ; mim .
بیقرارِتوامُدردلِتنگمگِلههاست ؛
آه ، بیتابشدنعادتِبیحوصلههاست !
- @moshavash_5