eitaa logo
مرکز مشاوره جامعه الزهرا (س)
1.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
69 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم. 🗯مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم. گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟ ♥️مامان گفت: می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره. گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون می‌خواید لواش می‌خرم. 🗯مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. ♥️این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمی‌رم. هر کاری می‌خوای بکن! 🗯داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه، عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور می‌شه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. ♥️با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم، به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم... اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. 🗯راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود. ♥️یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. 🗯دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده و مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود. گفتم: نفهمیدی کی بود؟ گفت: من اصلاً جلو نرفتم. ♥️دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. 🗯دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره.😔😌 تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم. ♥️وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه، اما صدای مامانم رو شنیدم که می‌گفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟ 🗯تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره! ♥️ از جمله اون نعمت‌هایی هستند كه دومی ندارند ‌پس تا هستند قدرشون رو بدونيم! افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمی‌كنه؛ نه برای ما، نه برای اونها... @moshavere_jz
⏪به طور خلاصه نقش والدین در کمک به تربیت فرزندان اینه که باید مربی باشن که به فرزندانشون دل و جرات و روحیه‌ی مثبت بدن و برای رشد و پیشرفت اونها فعال باشن و بر اونها تاثیر مثبت بذارن. 🧡 چطور الگوی خوبی برای فرزندانمان باشیم؟ 4⃣ ✅ استقلال فرزندان مطمئن باشید که کودکان احساس می‌کنند. آن ها را کنید که مستقل باشند. مطابق نقش و در باید همیار آنها باشید تا نیازهایشان را برای استقلال و خودمختاری به دست آورند. نقش پدر و مادر در خانواده این است که نیازشان را برای استقلال طلبی بدون از دست دادن قدرتشان، درک کنند. خوبی برای خود باشیم. 🧡 @moshavere_jz
چرا نباید باشیم؟! اگر سختگیری تبدیل به یک تربیتی شما بشه، می تونه شما و فرزندتان را وارد چالش پایان ناپذیری کنه که به نفع هیچ کدامتان نیست. اولین نتیجه سخت گیری ، ایجاد حس در است، کودکی که شما را پناه خود می داند ، با سختگیری شما کم کم احساس خشم نسبت به شما پیدا می کند و این خشم یا به صورت فعال (یعنی تخریبگری، لجبازی، سرکشی و دعوا و درگیری) بروز می کند یا به صورت منفعل ( مثل ترس، پنهان کاری، کاهش اعتماد به نفس، احساس ناتوانی و سرخوردگی)... مراقب رفتار و گفتار خود با فرزندان باشیم... 🍎♥️ 🧡 @moshavere_jz 🌱🌴🏝️