eitaa logo
مرکز مشاوره اسلامی سماح- کرمان
724 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
772 ویدیو
38 فایل
اولین مرکز حوزوی مشاوره تخصصی اسلامی در کرمان تحصیلی و استعداد سنجی - ازدواج - خانواده - روانشناختی آدرس:کرمان خ شهیدبهشتی کوچه۱۰ شرقی۴ بن بست بهار نوبت دهی : 32458437_034 صبح ها ؛ از ساعت ۸ تا ۱۳ عصرها ؛ از ساعت ۱۶ تا ۱۹ ID; @M_sanati51
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 در محلّه‌ی ما یک گاریچی بود که نفت می‌فروخت و به او عمو نفتی می‌گفتند. یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه‌تان را گازکشی کرده‌اید!؟ گفتم: بله! گفت: پس درست فهمیدم. چون سلام‌هایت تغییر کرده است!😔 من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل از اینکه خانه‌ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می‌گرفتی، حالم را می‌پرسیدی. همه اهل محل همین‌طور بودند. هرکس خانه‌اش گازکشی می‌شود، دیگر سلام علیک او تغییر می‌کند. 💠 از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت می‌داده. عوض این‌که بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد. 💠 سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال می‌کردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. 💠 یادمان باشد، سلاممان نفتی نباشد و بوی نیاز ندهد! و البته به کسی سوءظن نداشته باشیم و نگوییم چرا سلام کردنت نفتی است بلکه استقبال گرمی از توجّه او کنیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌐 به (مرکز مشاوره اسلامی حوزه علمیه) بپیوندید👇 ╭═🌼⊰🌺⭐️🌺⊱🌸═╮ @moshavere_kerman ╰═🌸⊰🌺⭐️🌺⊱🌼═╯
🔅 ✍ نگذاریم بند «حرمت» پاره شود 🔹زندگى مثل يک كامواست؛ از دستت كه در برود، می‌شود كلاف سردرگم، گره مى‌خورد، می‌پيچد به هم، گره‌گره مى‌شود. 🔸بعد بايد صبورى كنى، گره را به وقتش با حوصله باز كنى. 🔹زياد كه كلنجار بروى، گره بزرگ‌تر مى‌شود، کورتر مى‌شود. يک جايى ديگر نمى‌شود کاری كرد. 🔸بايد سر و ته كلاف را بريد، يک گره ظريف و كوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قايم كرد، محو كرد كه معلوم نشود. 🔹يادمان باشد گره‌هاى توى كلاف همان دلخورى‌هاى كوچک و بزرگند، همان كينه‌هاى چندساله، بايد يک جايى تمامش كرد و سر و تهش را بريد. 🔸زندگى به بندى بند استْ به‌نام «حرمت» كه اگر پاره شود، تمام است eitaa.com/moshavere_Kerman
🔅 ✍️ کودکان مهربان‌ترند 🔹معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که هر کدام در رابطه با وضعیت خود یک انشا بنویسند و قول می‌دهد که به بهترین انشا جایزه بدهد. 🔸همه بچه‌ها، انشای خود را می‌نویسند و معلم بعد از خواندن آن‌ها، از آنجا که همه انشاها را زیبا می‌یابد نمی‌تواند یکی را انتخاب کند، پس تصمیم می‌گیرد به قید قرعه، برنده‌ جایزه (کفش‌) را مشخص کند! 🔹معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد اسامی خود را داخل چکمه بگذارند، تا او یک اسم را بیرون بکشد. 🔸همین که می‌خواست اسم را بخواند همه بچه‌ها دست زدند! و معلم با صدای بلند اسم یکی از بچه‌ها را خواند. 🔹معلم وقتی این جریان را برای همسرش توضیح می‌داد، اشک می‌ریخت و می‌گفت: وقتی بقیه اسم‌ها را نگاه کردم، متوجه شدم تمام بچه‌ها فقط اسم همین دختر را که فقیرترین بچه کلاس است، نوشته بودند. https://eitaa.com/moshavere_kerman