📚 داستانک....
💎 وقتى داشتم روى کاپوچينوى دخترکى کف مى ريختم که رفته بود توى نخ على که داشت آن گوشه براى خودش #نماز مى خواند و پاک توى اين #دنيا نبود،
😲و طرف مثل اينکه برد پيت را توى لباس #احرام ديده باشد ،چشمهايش از #حدقه بيرون زده بود.
🤔داشتم به اين #فکر مى کردم
که چقدر اين ناجور بودن هاى ظاهرى و اين غير مترقبه بودن ها #قشنگ است.
اين که يک #اسپرسو خور حرفه ای مثل على را ببينى که گوشه ى يک کافه ى پر از خرت و پرت هاى دنياى #مدرن ، يک #جانماز پر نقش نگار دست دوزى شده پهن کرده زمين و داره #نماز سر وقتش را مى خونه .
💞يعنى من #میميرم براى کسى که ،
حالا هر کجا که هست ، عين #خودش باشه و خودش رو از #ترس اينکه ديگران چه #قضاوتى در باره اش مى کنند ،يک طورى که نيست #جلوه نده ...
.
✍#فرهاد_جعفرى
📚کافه پيانو
═══✼🍃🌹🍃✼══
🏠 #خانه_مشاوره_آنلاین
http://eitaa.com/joinchat/614793219C5eb00a97bd