😁 با هم #بخندیم😁
پسری را به #آهنگری بردند تا شاگردی کند.
استاد گفت:
دَم آهنگری را بدم.
شاگرد مدتی #ایستاده، دم را دمید و خسته شد و گفت:
اوستا اجازه میدی #بنشینم و بدمم؟
اوستای آهنگر گفت:
بنشین و بدم.
شاگرد باز مدتی دمید و خسته شد و گفت:
اوستا اجازه میدی پام و #دراز کنم و بدمم.
اوستای آهنگر گفت:
پا تو دراز کن و بدم.
بعد از مدتی شاگرد #تنبل باز خسته شد؛ گفت:
اوستا اجازه میدی بخوابم و بدمم؟
اوستا گفت:
تو بدم، #بمیر و بدم..
═══✼🍃🌹🍃✼══
🏠 #خانه_مشاوره_آنلاین
http://eitaa.com/joinchat/614793219C5eb00a97bd