eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
43 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 پرسش9⃣7⃣2⃣1⃣ ______________ 🔹سلام خسته نباشید‌ اجرتون با امام حسین. من خانمی ۲۷ ساله هستم و ی دختر ۲ساله دارم. ی مشکل دارم ک نمیدونم واقعا اسمش مشکل هست یا نه‌. 🔸من دور از خانوادم زندگی میکنم تقریبا دو ساعت با محل زندگی خانوادم فاصله دارم. شغل همسرم شیفتی هستن. یعنی دوروز کامل سرکار و دوروز کامل خونه. 🔹تو شهری که من هستم بعضی از اقوام از جمله تک هم زندگی میکنن. من و برادرم از کودکی تا الان که ایشون ۳۱ ساله هستن و داراری دو فرزند زیاد رابطه عاطفی نداریم. 🔸 تا یک ماه پیش تقریبا بودیم. ولی چون خونشون کوچیک بود یک ۴۰دقیقه خونشون از ما دورتر شده. ما تقریبا دوسال بود که همسایه بودیم. از وقتی ک من همسایه خونه برادرم شدم هر موقع که همسرم سر کار بودن برای خواب به خونشون میرفتم. 🔹گاهی اوقات هم برای اینکه دخترم حوصلش سر نره میرفتم خونشون. ولی از ۲۰باری که من میرفتم خونشون اونها فقط یک بار خونه ما میومدن. و وقتی شبهایی که برادرم شیفت کاری بودن من هرچی به زن داداشم اصرار میکردم که تنها نباشین بیاین خونه ما نمیومدن. 🔸 در صورتی همیشه میرن خونه دوستاشون و با اونها خیلی صمیمی هستن. زن داداشم کمی مغروره و با غریبه هخودشتر میجوشه‌ و من به خاطر پدر و مادرم که دوست دارن دوتا بچش با هم در ارتباط باشن میرفتم خونشون. ولی هر بار هم ک میرفتم زن داداشم و برادرم با من زیاد صحبت نمیکنن و من بیشتر بازی بچه ها بودم. 🔹 هر دفعه که از خونشون میومدم میگرفتم که دیگه نرم خونشون. تا وقتی اونا نیان منم نرم ولی هر بار به خاطر دخترم و دیدن بچه های برادرم عهدی که با خودم بستم رومیشکستم. 🔸 تا اینکه یک ماهه نقل مکان کردن. باز هم من هر موقع ک همسرم خونه نبود دو سه باری رفتم خونشون که شب تنها نباشیم ولی اونا اصلا خونمون نمیان. به خدا قسم من از اون خواهر شوهر های حراف نیستم و یا اینکه بخوام کنم در کارشون. 🔹چون پدر و مادرم هم اینجور نبودن و کلا سرمون تو کار خودمونه. من اگر یک ماه به برادرم و یا خانمش زنگ نزنم یا نرم خونشون اصلا سراغی از ما نمیگیرن. مثلا نمیگن شوهرش نیست مردست زندس. باز هم تصمیم گرفتم دیگه نرم خونشون ولی بازم دلم طاقت نیاورد‌. 🔸 زن داداشم خیلی خون به جیگرم کرد. خیلی دلمو شکست. خیلی بدیهامو پیش داداشم گفت. ولی بابام همیشه میگه داداشته واجبه. ولی الان ۱۷روزه که جلو خودمو گرفتم ن رفتم خونشون نه زنگشون زدم. اونا هم مثل همیشه یادی از من و بچم نکردن. 🔹مثلا خیلی ها بهم ضربه زدن. پشت سرم حرف زدن. هر دفعه تصمیم گرفتم کاری بهشون نداشته باشم. باهاشون رفت و آمد نکنم. ولی نتونستم. خیلی اعتماد به نفسم کمه خیلی ضعیفم‌. دلم خیلی مهربونه. تو رو خدا ی راه بهم‌نشون بدید که وقتی ی تصمیم میگیرم سر حرفم بمونم. مامان بابام میگن به خاطر کوتاه اومدن و دل که هرکی هرچی دلش بخواد سرم میاره‌ تو رو خدا کمکم کنید. ببخشید ک زیاد شد. خدا خیرتون بده. ممنون شب خوش ═══✼🍃🌹🍃✼══ 🏠 http://eitaa.com/joinchat/614793219C5eb00a97bd