eitaa logo
کفایه الاصول
156 دنبال‌کننده
179 عکس
40 ویدیو
4 فایل
سخنرانیها برنامه‌های رسانه ای و... اسلایدها،جزوات و...دروس کفایه الاصول وقواعدفقه اقتصاد مشیری خراسانی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگذاریم فیلم سینمایی غریب ، بماند ! غریب، فیلمی زیبا و تاثیرگذار خصوصا برای نسل جوانی که دهه۶۰ و کردستان و جنگ را ندیده و لمس نکرده غریب، فیلمی که حقیقت کومله و مجریان فتنه را به ما یادآوری می‌کند و به نسل امروز نشان می‌دهد غریب، فیلمی که تصویری ماندگار از الگویی ماندگار،از مسیح کردستان نمایش می‌دهد، بروجردی که از شهدایی است که واقعا غریب بود و کمتر به ایشان پرداخته شده است اما فرماندهان بسیاری از او الگو گرفته‌اند غریب، فیلمی که چون بصیرت می‌دهد از نگاه بعضی باید بایکوت شود و حالا که در بایکوت تبلیغاتی درحال اکران است خودمان برای دیده شدنش کمک کنیم کمک کنیم این شهید عزیز بیشتر شناخته شود این هم تیزر فیلم ، و ادای دین ما به بسم الله عزيزان کانال نشر آثار @moshiri110
♨️درس اخلاق شکرگزاری به خانواده همسر می گویند: بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم. حتی نان خشک. فقط لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه ی آقا تکرار کردم. وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم. باز آقا لبخندی زد. بعد از نماز صبح گفتم. بعد از نماز ظهر هم گفتم. تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریمااااا. اذان مغرب را گفتند. آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟ گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم، نیست... آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست؟ خندیدم و گفتم : صد البته که هست. رفتم و با سفره‌ای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم. پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا. هنوز لیوان پر نکرده بود. صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در، آمد و گفت: حدود ده نفری از هستند. آقا فرمود تعارف کن بیایند داخل. همه آمدند. سلام و تحیت و نشستند. آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند. من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم. آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند. در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف، همان پسر عموی آقا، با طعنه گفتم: برو در را باز کن؛ ایندفعه حتما از . الحمدلله آب در لوله ها هست،فراوان... مرحوم نواب چیزی نگفت. یوسف رفت در را باز کند. وقتی برگشت دیدم با چند پر از غذا آمد. گفتم اینا چیه؟ گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده. گفت بگویم هر چی فکر کردند این همه غذای پخته را چه کنند؛ خانمش گفته چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها. گفته بدهند خدمت که ظاهرا هم زیاد دارد. آقا یک نگاه به من کرد. خندید و رفت. و من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم. کارشان که تمام شد، رفتند. آقا به من فرمود، دو نکته: اول اینکه یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی تاخیر شد، چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود: مشکل خیلی‌ها همینه. نه سکوت شون از سر انصافه، نه سر و صداشون از سَرِ انصافه. وقتِ نداشتن، جیغ می زنند. وقتِ داشتن، بخل و غفلت می ورزند. سالگرد شهادت نواب صفوی و فداییان اسلامی گرامی باد. کفایه الاصول کانال نشر آثار استاد مشیری خراسانی @moshiri110