eitaa logo
💚 ... مشکل گشا... 💚
54هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
31 فایل
💥 دوستان و هم صنف گرامی کپی هر پیام فقط به شرط صلوات همراه با (وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ) نذر سلامتی و ظهور اقا صاحب الزمان حلال هست 💥 🌷پاسخگویی جهت انجام نذر و تبلیغات👇👇 خادم کانال👇 @Paeezbaranii
مشاهده در ایتا
دانلود
📖داستان واقعی و دنباله دار مذهبی 📝عاشقانه ای برای تو 📝((اسیر و زخمی)) ✈️از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورت مملو از خشم ... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود ... اولین بار بود که من رو با حجاب می دید ... 🔸مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ... پدرم تا خونه ساکت بود ... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... . 🔹وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ... هیچ کس حرفی نمی زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم ... با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ... چنان چنگ زد که با روسری، موهام رو هم با ضرب، توی مشتش کشید ... تعادلم رو از دست داد و پرت شدم ... پوست سرم آتش🔥 گرفته بود ... . 😞هنوز به خودم نیومده بودم که کتک مفصلی خوردم ... مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد ... . 😢اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ... به زحمت می تونستم نفس بکشم ... دنده هام درد می کرد، می سوخت و تیر می کشید ... تمام بدنم کبود شده بود ... صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ... حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... . 🍂🍂بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ... کسی سراغم نمی اومد ... خودم هم توان حرکت نداشتم ... تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... . 🔺چند تا از دنده ها و ساعد دست راستم شکسته بود ... کتف چپم در رفته بود ... ساق چپم ترک برداشته بود ... چشم چپم از شدت ورم باز نمی شد و گوشه ابروم پاره شده بود ... . 🔻اما توی اون حال فقط می تونستم به یه چیز فکر کنم ... امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ... اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ... چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ... ✍ادامه دارد...... ─┅═ঊঈ🍂@moshckelgosha🍂ঊঈ═┅─