زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار میدید و حرصی تمام میزد ...
او را گفت: ای مور! این چه رنج است که بر خود نهادهای و این چه بار است که اختیار کردهای؟
بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم!
این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پارهای گوشت نشست. قصّاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد!
مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
مور گفت: هر که به حرص به جایی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد ...!
و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند، از موعظه واعظان بینیاز گردد!
📗#محمد_عوفی | جوامع الحکایات
ـــ•دورهمیمُشکنانیها•ـــ
🔹 تلگرام : T.me/moshkenan_d
🔸 ایتا :https://eitaa.com/joinchat/3513319536C5bcdc5978f