eitaa logo
قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور
110 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
33 فایل
●قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🥀 ✨بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞ 💚👉@moshkenan_nasim🕊
‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱 🔹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ماه رمضان، ماه خداست؛ ماهى كه خداوند، حسنات را در آن، دو برابر مى كند و سيّئات را محو مى كند، ماه بركت، ماه بازگشت به سوى خدا، ماه توبه، ماه آمرزش، ماه آزاد شدن از آتش و دست يافتن به بهشت. پس، در اين ماه از هر حرامى بپرهيزيد و در آن، زياد قرآن تلاوت كنيد و در آن، حاجت هاى خويش را بخواهيد و در آن، به ذكر پروردگارتان بپردازيد و مبادا ماه رمضان نزد شما، مانند ماه هاى ديگر باشد؛ چرا كه آن نزد خداوند، نسبت به ماه هاى ديگر، حرمت و برترى دارد و مبادا در ماه رمضان، روز روزه دارى تان مثل روز خوردنتان باشد 📗 فضائل الأشهر الثلاثة ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨️دعای روز پنجم ماه رمضان ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
💡قرآن راه زندگی ✅راهکارهای زندگی موفق در جزء پنجم قرآن کریم ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واکنش حضرت آقا به درخواست افطاری یکی از حاضرین در جلسه خارج فقه ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | گرفتن از نظر علم 🍃🌹🍃 1⃣ در روز نخست ماه مبارک : حرارت بدن ۵/۱ درجه پایین می آید که افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدن کاهش پیدا می کند. 2⃣ از روز ماه مبارک رمضان تا : عفونت های بدن دفع پیدا می کنند و همچنین کلسیم مازاد از بدن خارج می شود، معده شروع به پاکسازی می کند و مواد زائد را خارج می کند. 3⃣ از روز تا ماه مبارک رمضان: پاکسازی سیستم عصبی و تقویت سیستم عصبی انجام می گیرد. 4⃣ از روز تا ماه مبارک رمضان: پاکسازی عروق و قلب انجام می گیرد. غلظت خون در این روز ها پاکسازی و تخلیه می شود. 5⃣ از روز تا ماه مبارک رمضان: تمامی عفونتها و مواد زائد از بدن بیرون می رود. 6⃣ در ماه مبارک رمضان: با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو هستیم، به شرط تغذیه ای صحیح در ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ پشت پرده عجیب بی حجابی‌های اخیر نقشه‌ای شوم برای حمله به ایران ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد دانلود👌 ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَل تَفقُهأ ؛ و لا تَسأل تَعنُتأ . برای فهمیدن بپرس ؛ نه برای رنج دادن " امام صادق ع " . ‌
🕊🤍دعای فرج‌ 🕊♥️إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ . يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ . يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ ♥️🕊🤍🕊♥️🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسمون زیبای شب سهم قلب مهربونتون و امید به خدای رحمان روشنی بخش تمام لحظه هاتون. شبتون زیبا 💙 ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
🌷بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيم 🌷 الهی به امید رحمت تو🤲 سلام عرض ادب و احترام ❤️امروز یک شنبه متعلق است به آقا امیر المومنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها روزمان را با ۵ شاخه گل به محضر مبارکشان معطر می کنیم .❤️ ❤️اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم
🕊🥀 ✨بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞ 💚👉@moshkenan_nasim🕊
‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌱 أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد. 📖 سوره ی رعد آیه ی ۲۸ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨️دعای روز ششم ماه رمضان ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور
#پروانه_ای_در_دام_عنکبوت #نویسنده_خانم_ط_حسینی #قسمت۲۸ 🎬 به کوچه خودمان رسیدیم...چشمم به درخانه ما
🎬 من:خاله هاجر منم سلما ,چرا میزنی؟ لیلا هم دیگه هق هقش هوا شده بود. ام عمر:من خاله ی تو نیستم عفریته,من ام عمرهستم,مادر عمر,همونکه توی چشم سفید دست رد به خواسته ی دلش زدی وبرای انتقام از تو به جنگ تمام ایزدیهای مغرور وکافر به روستاهای ایزدی اطراف, حمله برد ویک ایزدی کافر اورا شهید کرد....ودوباره افتادبه جانم وتا زمانی که خسته نشد ,دست اززدن نکشید. ابوعمر خنده تمسخرامیزی کردوبه زیرزمین خانه اشاره کرد وگفت:آنجا محل اقامت شماست ,البته پراز خرت وپرت واشغال است ,زود بروید وبرای خودتان جایی باز کنید. لنگ لنگان در حالی که لیلا دستم راگرفته بود وارد زیرزمین شدیم,معماری خانه های این محله شبیهه به هم بود ,یعنی خانه ابوعمر هم دقیقا نقشه خانه ماراداشت وهمین باعث میشد بیشتر وبیشتر احساس تألم وغصه کنیم. داخل زیرزمین هیچ جای خالی نبود,با کمک هم ,دستهایمان راباز کردیم وشروع کردیم وسایل یک طرف را به ان طرف حمل کردن وروی هم انباشته کردن ,بالاخره یک گوشه, اندازه ی خواب دونفر جابازشد واز داخل وسایل زیرزمین تکه حصیری کهنه پیدا کردیم وبه جای,قالی وتشک و..زیرپایمان انداختیم. خورشید غروب کرده بودومادرتاریکی محض درسکوتی سنگین نشسته بودیم وهرکدام درافکارخودغرق بودیم,بس که این چندروز گریه کرده بودیم,انگار چشمه ی اشکمان خشکیده بود , باید تغییری دراین وضعیت میدادم بلندشدم وبرق زیرزمین را روشن کردم. لیلا:سلما خاموشش کن ,یه بارمیبینی اومدن وهمین را بهانه کردن ودوباره اذیتمان میکنند... من:بزار روشن باشه,انگاری یادشان رفته ماهم هستیم. نزدیک نیمه شب بود هیچ کس به ما سری نزد وما هم میترسیدیم که حتی به توالت برویم..گرچه احتیاجی هم نبود چون آدمی که هیچ نخورده لاجرم به قضای حاجت هم احتیاج ندارد اما من باید نمازمیخواندم. چون امکان رفتن به توالت نبود,تیمم کردم . لیلا این چندروزه متوجه شده بود که شیعه شدم ,پس گفت تا هیچ کس نیامده نمازت رابخوان... سریع شروع به خواندن کردم. بعدازنماز ,کنارلیلا دراز کشیدم ودیگر چیزی نفهمیدم. وای کاش میمردم وصبح فردا رانمیدیدم وشاهد حوادث غمبارش نمیشدم. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈
🎬 همانند شبهای قبل با تکرار دیدن صحنه ی سربریدن پدرومادرم وهق هق های لیلا ازخواب پریدم...صدای اذان صبح بلند شد....انگار با این اذانها میخواستند بگویند ما مسلمان راستین هستیم. لیلا رادربغل گرفتم ومحکم به خودم چسپاندم وشروع به نوازش سرش کردم:گریه نکن عزیزکم,گریه نکن خواهرکم ماهنوز همدیگر راداریم بایدعماد راپیداکنیم,طارق هنوز هست علی هنوز هست وبالاتر ازاین ما خدارا داریم. دلم گرفته بود,خواهر نازپرورده من که ازمورچه هم میترسید ,امشب بین موش وسوسک وپشه و. ..بر کف خاکی زیرزمین همسایه به خواب رفت.عجب دنیایست....خدایا مپسند ازاین خوارتر شویم....خدایا به دادمان برس... بازهم باتیمم نمازم راخواندم,دمدمه های صبح بود که صدای تلق تلق راه رفتن کسی برپله های زیر زمین باعث شد سریع بلند شویم وچادروروبنده هایمان رابپوشیم. دربازشد وقامت ابوعمر درچهارچوب درنمایان شد,کلید برق رازد وتاچشمش به ما افتاد,قهقه ای زدوگفت:عجب زنده اید؟فکرکردم تاحالا مرده اید...عجب جان سختید ,مثل گربه هفت جان دارید,اگر جلوی چشمان من, پدرومادرم راکشته بودند تاحالا هفت کفن پوسانده بودم وبه طرف ما امد بایک دستش چادرلیلا وبادست دیگرش چادر من را کشید وگفت:شما کنیز من هستید ,لازم نکرده حجاب داشته باشید ,سریع بیایید بالا,باید کمک ام عمر کنید تا وسایل سفرش رامهیا کند....بعد خنده ای زد وارام ترگفت:بزار ام عمربرود...خانه که خالی شد باشما دوتا کارها دارم.....سریع ....درضمن دیگه به من عمو وابوعمر و...نمیگویید فقط اررررباب....متوجه شدید؟؟ سرمان رابه علامت تصدیق تکان دادیم ورفتیم بالا... ترس تمام وجودم رافراگرفته بود,یعنی این کفتارپیر چه نقشه ی شومی درسرش داشت. من مشغول اتوکردن کوله باری ازلباسهای ام عمرودخترانش وبکیر ,پسردیگرش که یک سال ازعمر کوچکتر بود شدم ولیلا هم ظرفهای کثیف رامیشست ,هیچکدام ازدختران ام عمرکه روزگاری باهم همبازی بودیم ,جلویمان ظاهر نشدند ,دلیلش رانمیدانستم اما ازاین موضوع خوشحال بودم...دوست نداشتم انها هم به چشم کنیز به ما نگاه کنند. درحین کار صدای ابوعمروزنش رامیشنیدم که باهم صحبت میکردند. ابوعمر:زن,شما باید زودتر میرفتید,مگه نمیبینید که دولت اسلامی حکم کرده اگر زنی بدون مردش ازخانه خارج شود درجا تیرباران میشود,میترسم روزی من یا بکیرنباشیم وشما مجبور به بیرون رفتن شوید وجانتان رااز دست دهید,با بکیر بروید...بکیر شمارا میرساند وفردا برمیگردد,میخواهم سلما را به بکیر هدیه کنم که دلش خوش,شود. خدای من اینان که خود ازسینه چاکان دولت داعش هستند بازهم برای خانواده شان احساس امنیت نمیکنند,پس بدا به حال ما که ازجنس اینان نیستیم. درهمین لحظات فکری به خاطرم رسید...درسته...بعدازرفتن ام عمروبچه هایش ما دونفر باابوعمر تنهاییم ,اگر فرصتی پیش بیاید با لیلا تنها شوم,باید نقشه ام رابه لیلا بگویم وخیالش را راحت کنم. هرچه که بیشتر فکر میکردم,بیشتر ایمان میاوردم که ما میتوانیم کلک ابوعمر رابکنیم ,اری ارزوی کنیزی بکیر رابردلشان میگذارم .... اگر قرار است که همش کشت وکشتار باشد چرااینبار یک خونخواری مثل ابوعمر نمیرد... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
💡قرآن راه زندگی ✅راهکارهای زندگی موفق در جزء ششم قرآن کریم ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
در هنگام جنگ جهانی دوم بعد از چند هفته بالاخره یک سرباز موفق میشود چند روز مرخصی بگیرد. وقتی به محل سکونت خود میرسد چشمش به تعدادی جسد می‌افتد که روی هم انباشته شده اند و عده‌ی مشغول انتقال آنها به درون کامیونی بودند که به سمت قبرستان میرفت. نزدیک تر که می رود پاهای زنی را میبیند که هنوز کفش هایش را به پا داشته است. او همسرش را می شناسد.سرباز به سرعت به نزد آن افراد رفته و از آنها میخواهد تا جسد همسرش را به او تحویل دهند. بعد از بحث و مشاجره آنها راضی می شوند تا جسد را به او بدهند. او همسرش را در آغوش میگیرد و بعد از بررسی وضعیت او متوجه میشود که همسرش هنوز زنده است. لذا سریعا او را به بیمارستان میرساند و تا زمانی که سلامتی اش را به دست بیاورد از او مراقبت می کند. آن زن ماریا شلموا نام داشت. او چند سال بعد از آن حادثه، در سال ۱۹۵۲ فرزندی را به دنیا آورد که سالها بعد یکی از قدرتمندترین رؤسای جمهور دنیا شد. نام او ولادیمیر بود. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه! ╔═════════🍃🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@moshkenan_nasim ╚══🍃🕊═════════╝ 🇮🇷<قرارگاه فرهنگی نسیم ظهور>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🌹 برای هم دعا کنیم سر سفره افطار☕ برای شفای همه مریضا😷 و سلامتی همه پدر مادرا👵👴 و مشکلات کار و ازدواج و...جوونها👨‍🦰  برای همه گرفتارها دعایم🙏 ان شاء الله تو این🌹  ماه برکت و رحمت✨ دعاهای همه ی دوستان مستجاب بشه الهی آمیـــن🙏 🌹طاعات و عبادات شما خوبان خدا مقبول حق التماس دعای خیر و فرج🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارعاشقی_ای_عشق_به_شوق_تو_گذرمیکنم.mp3
16.46M
پادکست قرارعاشقی 🔹موضوع: ای عشق به شوق تو گذر می کنم 🔶این آرامش حق شماست. خداوند منبع آرامش تمام هستی است. به قدرت خداوند ایمان داشته باش. می توانید هر شب این آرامش را به خودتان و عزیزانتان هدیه دهید. ‌