📚قصه ما مثل شد.
یک روز حاکمی تصمیم گرفت برای سرکشی و درک اوضاع جامعه لباس مبدل بپوشد و به میان مردم برود. حاکم از محلهای میگذشت که سه مرد در حال گفتگو بودند، او اجازه گرفت و به جمع آنها اضافه شد. این سه مرد از آرزوهای خود صحبت میکردند، یکی از آنها آرزو داشت فرمانده لشکر کشور شود، دیگری آرزو داشت وزیر دارائی باشد، اما نفر سوم آرزوی عجیبتری داشت؛ او شنیده بود همسر حاکم چهرهای به زیبایی ماه دارد و آرزو داشت شبی را در آغوش همسر حاکم بخوابد.
حاکم بعد از خداحافظی به قصر بازگشت و به مامورانش دستور داد تا آن سه مرد را به قصر بیاورند. بعد از اینکه سه رفیق به قصر آمدند، حاکم به آنها گفت یکی از ماموران من در کنار شما بوده و آرزوهایتان را شنیده است. من تصمیم گرفتم آرزوهای شما را برآورده کنم.
نفر اول همان طور که آرزو داشت فرماده لشکر شد و نفر دوم هم فرمانده دارائی. حاکم از نفر سوم پرسید، متاهلی و او در پاسخ گفت بله. حاکم به او گفت برای اینکه تو هم به آرزویت برسی فردا شب همسرم را در اختیارت میگذارم. آن شخص که از پیشنهاد حاکم به شدت ترسیده بود، از حاکم معذرت خواهی کرد، اما حاکم دست بردار نبود.
حاکم دستور داد تا همسر آن مرد را به قصر بیاورند و در مورد آرزوی شوهرش با او صحبت کرد. او به خادمان خود دستور داد زن را به حمام ببرند، لباس فاخر بپوشانند و به بهترین شکل ممکن آرایش کنند. سپس به زن گفت شبی را در کنار همسرت بگذران و هر درخواستی داشت، قبول کن. اما یادت باشد نگویی همسرش هستی و وانمود کن همسر حاکم هستی.
فردا شب حاکم مجددا مرد را به قصر فراخواند و به او گفت امشب همسرم به نزد تو میآید و میتوانی شب را با او بگذرانی. مرد به شدت ترسیده بود، او تصور میکرد که حاکم نقشه قتل او را کشیده است. اما برخلاف تصورش او را به اتاقی که از قبل آماده شده بود بردند و همسرش را هم به داخل اتاق فرستادند.
مرد که تصور میکرد آن زن همسر حاکم است، مبهوت زیبایی او شده بود. همسرش تا صبح برای کامجویی در اختیار مرد بود، بدون اینکه مرد متوجه شود همسر دائمی اوست. روز بعد ماموران مرد را به نزد حاکم بردند. حاکم از او پرسید همسرم چگونه بود؟ آن مرد در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت قبله عالم به سلامت باد، دیشب یک شب رویایی بود و من به آرزوی دیرینهام رسیدم.
حاکم دو عدد تخم مرغ که از قبل آماده کرده بود به مرد نشان داد. یکی از تخم مرغها رنگ آمیزی شده بود و دیگری یک تخم مرغ معمولی. حاکم از مرد درباره تفاوت تخم مرغها پرسید. مرد گفت هر دو تخم مرغ هستند، تنها یکی از آنها رنگ شده است. سپس تخم مرغها را شکاند و دوباره از مرد پرسید چه تفاوتی دارند. مرد در جواب گفت هر دو دارای سفیده و زرده هستند و تنها تفاوت رنگ آمیزی آنها بود. سپس حاکم به او گفت زنی که دیشب در کنارت بود، همسر خودت بود. من دستور دادم تا او را به قصر آورند، لباس فاخر بپوشانند و او را بیارایند. اگر تو به همسرت توجه کنی و با عشق در کنارش باشی فرقی با زن حاکم ندارد.
📌داستان مرغ همسایه غاز است، حکایت بسیاری از ماست. ما داشتههای دیگران را بیشتر و با ارزشتر از داشتههای خود تصور میکنیم، حریص به مال دیگران میشویم و آرامش و خوشبختی را از دیگران میخواهیم. منشا این مشکل میتواند خودکم بینی یا خودنابینی باشد که باعث میشود هیچ شانی و ارزشی برای خود و داشتههایمان قائل باشیم.
#قصه_ما_مثل_شد
💕💕
🍀کودک مضطرب ۵ نشانه مهم دارد....
1. زمانی که نگران به نظر میان اغلب میگن دلم درد می کنه....
2. ترس های غیر منطقی نشون میدن که برای ما عجیبه مثلاً میگن:
اگر شب خرس بیاد خونمون ما خواب باشیم چی ؟
3. از کلاس هایی مثل ژیمناستیک لذت می برن اما از درس خوندن
اصلا استقبال نمیکنن و ما فکر می کنیم دارن لجبازی می کنن
4. شب که میشه نمی خوابن مگر اینکه برید باهاشون دراز بکشید....
5. تا سن شش سالگی هنوز با جزئیات مشکل دان مثلاً اگه اندازه شیر
تو لیوانشون کم یا زیاد باشه سریع عصبانی میشن!
حالا راهکار چیه ؟؟؟
1. با هم بیشتر وقت بگذرونید و بیشتر بازی کنید و بخندید و
تایم کار کردن با گوشی رو کمتر کنید
2. ورزش کنید، غذاهای سالم بخورید و به موقع بخوابید، این سه
مورد می تونه در مقابله با چالش ها به فرزندتون کمک کنه!
3. والدین باید بدونن که کنار اومدن با فرزندی که اضطرتب داره کمی
سخته اما یادتون نره که بچه شما با مشکل متولد نشده و این مشکل به
راحتی رفع خواهد شد و بهترین را آروم کردن خودتون ۱۰ تا نفس عمیقه!
4. بیشتر باهاش همدردی کنید و بیشتر راجع به احساساتش ازش
سوال کنید مثلاً وقتی میگه دوس ندارم برم مدرسه باهاش دعوا
نکنید ازش بپرسید : چه احساسی داری از مدرسه رفتن ؟
میشه برام توضیح بدی عزیزم؟
از زیاد حرف زدن برای فرزندتان جداً خودداری کنید.
اگرچه حرف زدن با بچه ها لازم و مفید است اما زیاد حرف زدن تاثیر سازنده ای ندارد.
آنچه را قبلا گفته اید تکرار نکنید!
چیزی را که فرزندتان خود می داند، به او نگویید. بیشتر مواقع او از اشتباهش آگاه است، پیامد طبیعی رفتار، خود بهترین آموزگار است!
تکرار موجب اختلال در ارتباط سالم، اوقات تلخی، بگو مگو و استیصال می شود!
گاهی هنگام خطای فرزندتان سکوت کنید!
« زیاده گویی » مقدمه نشنیدن است.
🌹❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁صبـح یعنی
🍂با دوخط شعرقشنگ
🍁حال جمعی را
🍂خوش وزیبا کنی
🍁"خود بخنـدی
🍂 و لب پرخنـده را "
🍁برعزیزان دلت اهداکنی
صبح پاییزیتون پراز لبخند🍂🍁
#هر_دو_بدانیم
🍃 گاهی یک مرد بهانه دلخوشی یک زن میشود و یک زن بانی خوشبختی یک مرد!!! زندگی کوتاه است کاش بهانه و بانی باشیم...
┄━━━•●❥-💞❀💞-❥●•━━━┄
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال خوب امروز تقدیم به شما همراه زیارت آقا امام رضا