✅حضرت رباب
بخش اول
📝شناسنامه:
🔻وُصفت الرّباب بأنّها امرأة جمیلة عاقلة فاضلة شاعرة، وهی امّ سکینة وعبدالله
وى را زنى زیبارو، خردمند، بافضیلت و شاعر، توصیف کردهاند. رَباب، مادر سَکینه و عبد اللّه است
📖الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج ۱ ص 4
🔻تاریخ دمشق: رَباب کَلبى، دختر امرؤ القیس بن عَدىّ بن اوس بن جابر بن کعب بن عُلَیم بن هُبَل بن عبد اللّه بن کِنانه، همسر حسین بن على بن ابى طالب علیه السلام و مادر دخترش سَکینه، در میان آن دسته از خاندان حسین علیه السلام است که پس از شهادتش، در دمشق، بر یزید، وارد شدند و حسین علیه السلام در یکى از شعرهایش از او یاد کرده است.
⬅️خواستگاری:
عوف بن خارجه مىگوید: در روزگار خلافت عمر بن خطّاب، نزدش بودم که مردى گردنکج، از میان مردم، عبور کرد و به سوى عمر آمد و پیش رویش ایستاد و به او با عنوان خلیفه، سلام داد. عمر گفت: تو کیستى؟
گفت: مردى مسیحى! من، امرؤ القیس پسر عَدىّ کلبى هستم.
عمر، او را نشناخت. مردى از میان جماعت به او گفت که این، از قبیله بکر بن وائل است که در جنگ جاهلىِ فَلَج، بر آنان هجوم آورده است.
عمر گفت: چه مىخواهى؟
گفت: مىخواهم مسلمان شوم.
عمر، اسلام را بر او عرضه داشت و وى، پذیرفت. سپس عمر، نیزهاى خواست و پرچم امارت بر مسلمانانِ قبیله قُضاعه را بر آن بست و به او سپرد.
این پیرمرد، باز گشت، در حالى که پرچم بر بالاى سرش به اهتزار در آمده بود و تا آن هنگام، ندیده بودم مردى که یک سجده هم نکرده، امیر گروهى از مسلمانان شود.
على بن ابى طالب علیه السلام به همراه دو پسرش، حسن و حسین، از آن مجلس برخاستند و خود را به او رساندند. على علیه السلام سرِ او را گرفت (او را به سوى خود، متوجّه کرد) و فرمود: «من، على بن ابى طالب، پسرعمو و داماد پیامبر خدایم و این دو، پسران من از دختر او هستند. ما مىخواهیم داماد تو شویم. به ما همسر بده».
امرؤ القیس گفت: اى على! مُحَیّاه دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسن! سَلمى دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم، و اى حسین! رَباب دختر امرؤ القیس را به عقد تو در آوردم.
◀️ رَباب، همان است که حسین علیه السلام در حقّش چنین سروده است:
لَعَمرُکَ إنَّنی لَاحِبُّ دارا
تَحُلُّ بِها سُکَینَةُ وَالرَّبابُ
احِبُّهُما و أبذُلُ بَعدُ مالی
ولَیس لِلائِمی فیها عِتابُ
ولَستُ لَهُم وإن عَتَبوا مُطیعا
حَیاتی أو یُغَیِّبَنِی التُّرابُ
به جانت سوگند، من، سرایى را دوست دارم
که سَکینه و رَباب در آن، جاى دارند.
دوستشان دارم و دارایىام را مىدهم
وسرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست.
و هر چند[مرا]سرزنش کنند، مطیع آنان نیستم
در طول زندگىام تا آن گاه که خاک، مرا پنهان کند.
⏪وهِیَ الَّتی أقامَت عَلى قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام حَولًا،⏩ ثُمَّ قالَت:
إلَى الحَولِ ثُمَّ اسمُ السَّلامِ عَلَیکُما
ومَن یَبکِ حَولًا کامِلًا فَقَدِ اعتَذَر
او کسى است که یک سال بر مزار حسین علیه السلام، اقامت[و عزادارى]کرد و سپس سرود:
تا یک سال، مىگِریم و سپس، شما دو تن را بدرود مىگویم
و البته هر کس یک سال کامل بگرید، عذر مقبولى[براى رفتن]آورده است.
ظاهرا مقصودش از دو تن، امام حسین علیه السلام و فرزندش عبداللّه[على اصغر]باشند
چون حسین علیه السلام وفات کرد، به خواستگارى رَباب آمدند و پافشارى کردند؛ امّا او گفت: «پدرْشوهر دیگرى جز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بر نمىگزینم» و دیگر ازدواج نکرد و پس از حسین علیه السلام، یک سال بدون سقف و سایهبان، زندگى کرد تا آن جا که فرسوده شد و از افسردگى، جان داد. او از زیباترین و عاقلترینْ زنان بود.
#مخدرات
#حضرت_رباب
@maghtal61
📖 تاریخ دمشق: ج ۶۹ ص ۱۲۰
✅حضرت رباب
بخش دوم
🏴🏴مراثی حضرت رباب
1⃣الأغانی عن عوانة: رَثَتِ الرَّبابُ بِنتُ امرِئِ القَیسِ امُّ سُکَینَةَ بِنتِ الحُسَینِ علیه السلام، زَوجَهَا الحُسَینَ علیه السلام حینَ قُتِلَ، فَقالَت:
إنَّ الَّذی کانَ نورا یُستَضاءُ بِهِ
بِکَربَلاءَ قَتیلٌ غَیرُ مَدفونِ
سِبطَ النَّبِیِّ جَزاکَ اللّهُ صالِحَةً
عَنّا، وجُنِّبتَ خُسرانَ المَوازینِ
قَد کُنتَ لی جَبَلًا صَعبا ألوذُ بِهِ
وکُنتَ تَصحَبُنا بِالرُّحمِ وَالدّینِ
مَن لِلیَتامى ومَن لِلسّائِلینَ ومَن
یُغنی ویَأوی إلَیهِ کُلُّ مِسکینِ
وَاللّهِ لا أبتَغی صِهراً بِصِهرِکُم
حَتّى اغَیَّبَ بَینَ الرَّملِ وَالطّینِ
الأغانى به نقل از عوانه: رَباب، دختر امرؤ القیس و مادر سَکینه، دختر حسین علیه السلام، بر شهادت همسرش حسین علیه السلام، چنین مرثیه خواند:
آن که نورى پرتوافشان بوده است
اکنون، کشته دفنناشده کربلاست
نواده پیامبر! خدا تو را از سوى ما جزاى نیکو دهد[تو]از زیان وزن اعمال[در قیامت]، دور گشتهاى.
تو براى من کوهى سخت بودى که به آنپناه مىبردم و تو با رحمت و دیندارى، با ما مصاحبت مىکردى.
[پس از تو]چه کسى براى یتیمان باشد و چه کسى براى درخواست کنندگانو چه کسى نیاز را برطرف کند و مسکینان، به او پناه برند؟
به خدا سوگند، پس از تو با هیچ کس دیگرى ازدواج نخواهم کرد
تا آن که میان شن و گِل، مدفون و ناپیدا شوم.
📖الأغانی: ج ۱۶ ص ۱۴۹
#مخدرات
#حضرت_رباب
@maghtal61
✅حضرت رباب
بخش دوم
⬅️⬅️این واقعه در مجلس ابن زیاد ملعون گویا واقع شده است.
🏴🏴مراثى حضرت رباب
إنَّ الرَّبابَ بِنتَ امرِئِ القَیسِ زَوجَةَ الحُسَینِ علیه السلام أخَذَتِ الرَّأسَ ووَضَعَتهُ فی حِجرِها، وقَبَّلَتهُ وقالَت:
✳️واحُسَینا فَلا نَسیتُ حُسَینا
أقصَدَتهُ أسِنَّةُ الأَعداءِ
غَادَروهُ بِکَربَلاءَ صَریعا
لا سَقَى اللّهُ جانِبَی کَربَلاءِ
تذکرة الخواصّ: رَباب، دختر امرؤ القیس و همسر حسین علیه السلام، سر ایشان را به دامن گرفت و آن را بوسید و خواند:
وا حُسَینا![هیچ گاه]حسین را از یاد نخواهم برد
که نیزههاى دشمنان، بدن او را چاک چاک کرده است.
در کربلا به نیرنگ، او را بر زمین زدند
خداوند، کران تا کرانِ کربلا را سیراب نکند!
تذکرة الخواص ص260
✳️اين عبارت منشأ شعار ابدوالله ماننسی حسینا شده است.
#مخدرات
#حضرت_رباب
@maghtal61