❇️سرگردانی حضرت مسلم(ع) در کوچه های کوفه
◀️فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلدَداً في أَزِقّةِ الكُوفَةِ لا يَدْرِي أينَ يذهبُ▶️
با سر گردانی در کوچه های کوفه راه میرفت در حالی که نمیدانست کجا می رود.
📖ارشادشیخ مفید
❇️اولین شهید از بنی هاشم که به دار آویخته شد
◀️أمَرَ إبنِ زِيَاد بِجُثَّةُ مُسْلِم فَصُلِبَت وَ حُمِلَ رَاْسُهُ إِلَي دَمِشق▶️
ابن زیاد دستور داد پیکر مسلم(ع) را به دار بیاویزند و سرش را به دمشق ببرند
◀️وَ هَذَا أَوَلُ قَتِيلٍ صُلِبَت جُثَتُهُ مِن بَنِي هَاشِم وَ أَوَلُ رَأسٍ حُمِلَ مِن رُؤوسِهِم إِلي دَمِشق▶️
و این اولین کشته از بنی هاشم بود که به دار آویخته شد اول سری بود از آن سرها که به دمشق فرستاده شد.
📖نفس المهموم
❇️روى زمين كشيدن بدن مسلم بن عقیل(ع) و هاني بن عروه
راويان به حضرت خبر دادند:
◀️إِنَه لَم نَخرُج مِنَ الكُوفَة حَتَى قَتَلَ مُسْلِم و هَاني و رَآهُمَا يَجُرَان فِي السُوق بِأرجٌلِهِما، فَقَال : إنَا لِلَّه وَ إنَا إلَيهِ رَاجِعُون ، رَحْمَةُ الله عَلَيهِما
▶️
از كوفه بيرون نيامده بوديم كه مسلم و هاني كشته شده و بدنهاشان از پا در بازار ميكشيدند ، حسين عليه السلام فرمود : " انا لله و انا اليه راجعون " رحمت خدا بر ايشان باد
📖ارشادشيخ مفيد
#کاربردی
#حضرت_مسلم
❇️گریه امام حسین(ع) بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(ع):
هنگامی که امام(ع) به سوى کوفه پیش مى رفت فرزدق (شاعر معروف عرب) را دید، فرزدق سلام کرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آن که آنان پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟»
◀️فَاسْتَعبَرَ الْحُسَيْن(ع) بَاكِيا ثُمَ قَال : رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ اِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، اَلاَ اِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا▶️
اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود:
خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تكليف خویش عمل کرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است.
فَقَال؛ لَا خَيْرَ فِي الْعَيْش بَعدَ هَوُلَاء
سپس امام فرمودند ؛ هیچ خیری در زندگی بعد از مسلم و هانی نیست.
#ارشاد_شیخ_مفید
❇️زیارت مولا امیرالمومنین علی(ع) در خواب در شب آخر عمر حضرت مسلم(ع)
حضرت مسلم(ع) در شب شهادت خویش مشغول عبادت بودند ساعتی چشم بر هم نهادند و خوابیدند و وقتی بیدار شدند به سختی شروع به گریه کردند، در این هنگام طوعه ظرف آبی برایش آورد و علت گریه را جویا شد حضرت فرمودند:
◀️رَأَيتُ عَمِّي عَلِي أَمِيرَالمُومِنِين، فَهُوَ يَقُول أَلعَجَل أَلعَجَل▶️
عمويم اميرالمومنين على(ع) را در خواب ديدم و او به من ميگفت به سوی ما بشتاب
و مَا أَظَنُّ إِلَا آخِرَ حَيَاتِي مِنَ أَلدُنيَا وَ أَوَلَهَا مِنَ ألآخِرَة
و من فکر میکنم این آخرین لحظات زندگی در دنیا و اول آخرتم باشد.
#ابی_مخنف
#کاربردی
#حضرت_مسلم
@maghtal61
🏴🏴ورود به کربلا
❇️روضه خواندن حضرت اباعبدالله برای اهل بیت (ع) در لحظه ورود به کربلا
◀️حضرت در همان لحظه ورود به کربلا برای اهلبیتش روضه خوانده است
فَجَمَعَ الحُسَينُ(ع) وَلَدَهُ وَ إِخوَتَهُ وَ أَهلِ بَيتِهِ ثُمَ نَظَرَ إِلَيهِم فَبَكَاء سَاعَتَا
امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنها نگاه کرد و سپس ساعتی گریه کرد
ثُمَ قَال؛ أَلَلهُمَ إِنَا عِترَةُ نَبِيِك مُحَمَّد(ص) و قَد اُخرِجَنَا و طُرِدنَا و اُزعِجَنَا عَن حَرَمِ جَدِنَا و تَعَدَت بَنُو اُمَيَة عَلَينَا ، اَلَلهُمَ فَخُذلَنَا بِحَقِنَا وَانصُرنَا عَلَي الْقَوْمِ الكَافِرِين.
سپس فرمودند خدایا ما عترت رسول تو محمد(ص) هستیم، ما را از دیارمان اخراج کردند و از حرم جدمان راندند و طرد کردند و بنی امیه در حق ما ظلم کردند پس حق ما را بگیر.
#نفس_المهموم
❇️ورود امام حسین(ع) به کربلاء
و از حركت ايستادن اسب حضرت
جملات امام در معرفي كربلا
◀️امام با سپاهیان خود راه مى پیمودند تا آن که به سرزمین کربلا رسیدند، ناگهان اسب حضرت از حرکت ایستاد. امام(ع) از آن پیاده شد و سوار بر مرکب دیگر شد؛ ولى آن اسب نیز قدم از قدم برنداشت، اسب هاى متعدّدى عوض کرد، ولى هیچ یک حرکت نکردند. امام(ع) پرسید: نام این سرزمین چیست؟
گفتند: غاضریّه. فرمود: آیا نام دیگرى دارد؟ گفتند: نینوا.
فرمود: به جز اینها آن را چه مى نامند؟ گفتند: شاطى الفرات (ساحل فرات).
فرمود: آیا باز هم نامى دارد؟ پاسخ دادند: کربلا.
پس آهى کشید و فرمود: «اَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ»؛ (دشت اندوه و بلا) است.
سپس افزود:
«قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها، فَهاهُنا وَاللّهِ مَناخُ رِکابِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ سَفْکُ دِمایِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ تُزارُ قُبُورُنا، وَ بِهذِهِ التُّرْبَهِ وَعَدَنِی جَدِّی رَسُولُ اللّهِ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِهِ»؛
همین جا توقّف کنید و از آن کوچ نکنید. پس به خدا سوگند! خوابگاه شتران ما و جاى ریخته شدن خونمان است. به خدا سوگند! اینجا محلّ هتک حریم ما و کشته شدن مردان و ذبح کودکان ماست. به خدا سوگند! اینجا محل زيارت قبور ماست. جدّم رسول خدا مرا به این تربت نوید داده است که در فرموده او تخلّفى نیست.
#نفس_المهموم
#ابومخنف
#ناسخ_التواريخ
❇️امام حسین(ع) و خبر از شهادتش
◀️امام(ع) در جمع مردم مکّه قبل از حرکت به سوى عراق خطبه اى خواند و چنین فرمود: « وَ خُیِّرَ لِی مِصْرَعٌ اَنَا لاقِیهِ، کَاَنّى بِاَوْصالی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواوِیسِ وَ کَرْبَلا، فَیَمْلانَّ مِنّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرَبَهً سَغَباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ».
براى من «شهادتگاهى» اختیار شده است که من به آن خواهم رسید. گویا مى بینم که گرگ هاى بیابان هاى عراق میان نواویس (قبرستان یهود در نزدیکى کربلا) و کربلا بند بند مرا جدا کرده و شکم ها و جیب هاى خالى خود را (با کشتن من و دریافت جوایز) پر مى کنند. از روزى که با دست قضا و قدر الهى نوشته شده، چاره اى نیست.
#لهوف
#کاربردی
#ورودیه
@maghtal61
✅گریه کنندگان بر سیدالشهداء اهل شفاعت هستند و بخاطر آنها باران نازل می شود
⬅️كامل الزيارات عن مسمع بن عبد الملك عن أبي عبد ال كانَ الحُسَينُ عليه السلام مَعَ اُمِّهِ تَحمِلُهُ ، فَأَخَذَهُ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، فَقالَ : لَعَنَ اللّه ُ قاتِليكَ ، ولَعَنَ اللّه ُ سالِبيكَ ، وأهلَكَ اللّه ُ المُتَوازِرينَ عَلَيكَ ، وحَكَمَ اللّه ُ بَيني وبَينَ مَن أعانَ عَلَيكَ ! فَقالَت فاطِمَةُ : يا أبَه ، أيَّ شَيءٍ تَقولُ ؟ قالَ : يا بِنتاه ، ذَكَرتُ ما يُصيبُهُ بَعدي وبَعدَكِ مِنَ الأَذى وَالظُّلمِ وَالغَدرِ وَالبَغيِ ، وهُوَ يَومَئِذٍ في عُصبَةٍ كَأَنَّهُم نُجومُ السَّماءِ ، يَتَهادَونَ إلَى القَتلِ ، وكَأَنّي أنظُرُ إلى مُعَسكَرِهِم ، وإلى مَوضِعِ رِحالِهِم وتُربَتِهِم . فَقالَت : يا أبَه ، وأينَ هذَا المَوضِعُ الَّذي تَصِفُ ؟ قالَ : مَوضِعٌ يُقالُ لَهُ كَربَلاءُ ، وهِيَ ذاتُ كَربٍ وبَلاءٍ عَلَينا وعَلَى الاُمَّةِ ، يَخرُجُ عَلَيهِم شِرارُ اُمَّتي ، ولَو أنّ أحَدَهُم شَفَعَ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ما شُفِّعوا فيهِم ، وهُمُ المُخَلَّدونَ فِي النّارِ . قالَت : يا أبَه ، فَيُقتَلُ ؟ قالَ : نَعَم يا بِنتاه ، وما قُتِلَ قِتلَتَهُ أحَدٌ كانَ قَبلَهُ ، وتَبكيهِ السَّماواتُ وَالأَرضونَ ، وَالمَلائِكَةُ وَالوَحشُ وَالحيتانُ فِي البِحارِ وَالجِبالُ ، لَو يُؤذَنُ لَها ما بَقِيَ عَلَى الأَرضِ مُتَنَفِّسٌ ، ويَأتيهِ قَومٌ مِن مُحِبّينا ، لَيسَ فِي الأَرضِ أعلَمُ بِاللّه ِ ولا أقوَمُ بِحَقِّنا مِنهُم ، ولَيسَ عَلى ظَهرِ الأَرضِ أحَدٌ يَلتَفِتُ إلَيهِ غَيرُهُم ، اُولئِكَ مَصابيحُ في ظُلُماتِ الجَورِ ، وهُمُ الشُّفَعاءُ ، وهُم وارِدونَ حَوضي غَدا ، أعرِفُهُم إذا وَرَدوا عَلَيَّ بِسيماهُم ، وأهلُ كُلِّ دينٍ يَطلُبونَ أئِمَّتَهُم ، وهمُ يَطلُبونَنا ولا يَطلُبونَ غَيرَنا ، وهُم قِوامُ الأَرضِ ، بِهِم يَنزِلُ الغَيثُ .
📢📢كامل الزيارات ـ به نقل از مِسمَع بن عبد الملك ، از امام صادق عل: حسين عليه السلام در آغوش مادرش بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را گرفت و فرمود: «خدا ، قاتلان تو را لعنت كند! خدا ، غارت كنندگانِ تو را لعنت كند! خدا ، همكارى كنندگان بر ضدّ تو را لعنت كند! و خدا ميان من و هر كس كه بر ضدّ تو يارى دهد، حكم كند!» . فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پدر! چه مى فرمايى؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «دخترم! آنچه را پس از من و تو از آزار و ستم و خيانت و تجاوز به او مى رسد، ياد كردم .او در آن روز ، ميان يارانى به سانِ ستارگان آسمان است كه راه به شهادت مى برند و گويى لشكرشان و جايگاه اسباب و تربتشان را مى بينم» . فاطمه عليهاالسلام پرسيد: اى پدر! اين جايى كه توصيف مى كنى، كجاست؟ فرمود: «جايى كه كربلا ناميده مى شود و آن ، كرب (رنج) و بلا براى ما و امّت دارد. شروران امّتم ، بر آنان مى شورند و اگر همه آسمانيان و زمينيان ، يكى از آن شروران را شفاعت كنند، پذيرفته نمى شود و آنها در آتش دوزخ ، جاويدان خواهند بود» . فاطمه عليهاالسلام گفت: اى پدر! [آيا حسين] كشته مى شود؟ فرمود: «آرى، اى دخترم! و كسى، پيش از او، به سانِ او كشته نمى شود و آسمان ها و زمين ها بر او مى گريند و نيز فرشتگان و وحوش و ماهيان درياها و كوه ها كه اگر به آنها اذن داده شود، جاندارى را بر زمين ، باقى نمى گذارند ، و گروهى از دوستداران ما نزد او مى آيند كه در زمين از آنان ، عالم تر به خدا و پايدارتر به حقّ ما نيست و جز آنان ، كسى بر روى زمين به حسين، رو نمى كند . آنان چراغ هايى در دل تاريكى هاى ستم و شفيعان و درآيندگان بر من در حوض [كوثر ]هستند. چون در آيند ، من آنان را از چهره شان مى شناسم. گروندگان به هر دين، پيشوايان خود را مى جويند و آنان ما را و نه غير ما را مى جويند . آنان پايه هاى استوار زمين و سبب نزول باران اند» .
📖📖 كامل الزيارات : ص 144 ح 170 ، تفسير فرات : ص 171 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 264 ح 22
#گریه
#اول_مجلسی
#کاربردی
@maghtal61
✅آیات قرآن وسیدالشهدا
اين مقصد، مقصد لطيفى است كه در آن موارد متعلق به آن حضرت كه منطبق با آيات و كلماتى است كه در قرآن آمده و اشاره به آن حضرت دارد، گردآورى شده است . در قرآن آياتى وجود دارد كه حاوى اسامى ، صفات و خواص ويژه اى است ، مانند آيه نور، آيه تطهير، آية الكرسى و آياتى كه خواص مخصوصى دارند و آيات شفاء و آيات سجده . در حسين عليه السلام نيز كرسى رفيعى است كه علم آن آسمان ها و زمين را فرا گرفته است . همچنين در حسين دو آيه نور وجود دارد، يك آيه نور براى سر آن حضرت و ديگرى براى پيكر پاكش . آيه اول براى بسيارى از كسانى كه در راه شام بودند، متجلى شد؛ مثلا براى زيد بن ارقم ، هنگامى كه با سر حسين عليه السلام از كنار خانه او گذشتند، اين آيه متجلى شد، او شعاع نور را ديد كه از پنجره اى كه به طرف راه بود، وارد اتاقش شد، تعجب كرد و نگاه كرد، ديد نور از سرى است كه بر نيزه است و از آنجا برده مى شود، همچنين او شنيد كه اين سر در حال تلاوت آيات سوره كهف است . آيه دوم را آن زارع از قبيله بنى اسد كه شبانه آمده بود تا كشته ها را ببيند، ملاحظه كرد. او گفت : در آنجا جسدى را ديدم كه در شب چون خورشيد تابان نور افشانى مى كرد و شيرى آمده در كنار آن نشسته بود. در محبت به حسين عليه السلام آيات شفا براى امراض معنوى و در تربت آن حضرت آيات شفا براى بيمارى هاى ظاهرى وجود دارد.
در پيكر مطهر حسين عليه السلام چهار آيه مانند آيات چهارگانه سجده وجود دارد كه لازم است محبان آن حضرت هنگام ملاحظه آنها بر زمين افتاده و سجده نمايند، همان طور كه لازم است هنگام تلاوت آيات چهارگانه سجده كرد. يكى از آيات ، اثر تير بر قلب آن حضرت است كه بر قلب او وارد شد و از پشت آن حضرت بيرون آمد. آيه ديگر اثر نيزه اى است كه صالح بن وهب زناكار بر پهلوى امام عليه السلام زد و موجب شد امام از روى اسب بر زمين افتد. آيه سوم ، اثر ضربه شمشيرى است كه مالك بن يسر بر سر مبارك امام حسين عليه السلام وارد كرد و در اثر آن عمامه و شب كلاه از سر حضرت افتاد و سر امام برهنه گرديد. آيه چهارم ، اثر شمشير بر گلوى بريده آن حضرت است كه در اثر آن سر از بدن جدا گرديد، اما بر قفا اثر گذاشت . اين آيات چهارگانه همان آياتى است كه بر جسد شريف امام نقش بست و لازم است محبان آن حضرت هنگام تصور آنها يا شنيدن آنها سجده كنند.
اما آيات مخصوص كه داراى خواص ويژه هستند: در حسين عليه السلام آيات ، سبب ها و مسائلى موجود است كه به واسطه آنها مى توان به خواسته هاى دنيا و آخرت دست يافت .
#شیخ_جعفر_شوشتری
#کاربردی
@maghtal61
🏴🏴🏴مرحوم علامه نوري از استاد خود، عالم بزرگوار ميرزا خليل تهراني، از - يكي از شاگردان استاد كل وحيد بهبهاني - فاضل معروف مولا محمد كاظم هزار جريبي، نقل مي كند:
روزي در مجلس درس استاد - در مسجد پايين پاي صحن مقدس كربلاي معلي - بودم مردي از زوار وارد شد و كيسه اي تقديم داشت و گفت: در اين كيسه زيور آلات زنانه است، در هر راهي كه صلاح مي دانيد مصرف كنيد.
استاد فرمود: قضيه چيست؟ گفت: داستان عجيبي دارم، من اهل فلان شهر هستم، براي تجارت به يكي از شهرهاي روسيه رفتم، در آنجا ثروت زيادي بدست آوردم. روزي چشمم به دختر زيبائي افتاد، بي درنگ عاشق وي شدم، پيش كسان او رفتم، و دختر را خواستگاري نمودم.
آنها گفتند: از هيچ جهت مانعي براي ازدواج شما با دختر نيست، تنها مانعي كه هست موضوع مذهب است، اگر نصراني شوي دختر را به شما تزويج مي كنيم.
با غصه بيرون آمدم و چند روز صبر كردم، اما عشق آن دختر روز بروز زياد مي شد، تا اينكه دست از تجارت كشيدم و چنان حواسم مختل شد كه مشرف به هلاكت شدم. لذا با خود گفتم: در ظاهر نصراني مي شوم.
روي اين فكر نصراني شده، با آن دختر ازدواج كردم. اما چندي كه گذشت و آتش شهوت فرونشست، از كار خود پشيمان شدم و خود را بسيار سرزنش كردم.
نه قادر بودم به وطن برگردم و نه مي توانستم خود را به نصرانيت راضي كنم، سينه ام تنگ شد، از دستورات اسلام چيزي به يادم نمانده بود. اما به لطف خدا به ياد بزرگ وسيله الهي سالار شهيدان امام حسين عليه السلام افتادم، و تنها راه خود را در گريستن بر مصائب آن حضرت ديدم.
اين فكر در من قوت گرفت و محبت زيادي به آن بزرگوار پيدا كردم. روزها در كنجي مي نشستم و زانوي غم در بغل كرده، مصائب آن بزرگوار را به زبان مي آوردم و گريه و زاري مي كردم.
همسرم از ديدن اين حالت تعجب مي كرد و از سبب گريه ي من سؤال مي نمود، سرانجام به خدا توكل كرده به او گفتم كه من به مذهب اسلام باقي هستم، و گريه ي من براي حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام است.
همينكه اسم شريف آن حضرت را شنيد، نور اسلام در قلبش ظاهر شد و تاريكيهاي كفر را بزدود و اسلام اختيار نمود، و با من در مصيبت هاي آن حضرت گريه مي كرد.
تا اينكه تصميم گرفتم اموال خود را برداشته و مخفيانه به كربلا مشرف شويم تا آشكارا اظهار اسلام كرده و در مجاورت قبر مقدس زندگي كنيم. متأسفانه همسرم مريض شد و از دنيا رحلت كرد.
نزديكان او جمع شدند و او را بطريق نصاري تجهيز كرده، با همه ي زيورهايش دفن نمودند.
حزن و اندوه من زياد شد و با خود گفتم: شب مي روم و جسد او را بيرون مي آورم و به كربلا برده و در آنجا دفن مي كنم.
چون شب شد قبر را شكافتم، ديدم جنازه ي مردي با شارب بلند و ريش تراشيده در آنجاست. متحير شدم و سبب آن را ندانستم. با خاطر پريشان به خانه رفتم و خوابيدم.
در عالم خواب ديدم كسي مي گويد: دل خوش دار كه همسرت را ملائكه به كربلا حمل كردند و در ميان صحن مقدس، طرف پايين پا، نزديك مناره ي كاشي دفن نمودند، و اين جسد فلان عشار است كه امروز او را در آنجا دفن كردند، او را بجاي همسر تو اينجا آورده اند.
من خوشحال عازم كربلا شدم و خداوند مرا موفق به زيارت آن حضرت نمود. از خدام صحن مقدس سؤال كردم در فلان روز پاي مناره چه كسي دفن كرديد؟ گفتند: فلان عشار.
قصه خود را براي آنها نقل كردم، پس قبر را شكافتند، چون داخل قبر شدم، ديدم عيالم بهمان طوريكه در شهر خودش او را به خاك سپرده بودند ميان قبر خوابيده، زيورهاي او را برداشتم و به شما تقديم مي كنم.
#فضائل
#کاربردی
@maghtal61
🏴🏴سوال حضرت قاسم در مورد شهادت خويش در شب عاشورا و خبر از گرفتار شدن به بلای عظیم
◀️وقتي در شب عاشورا امام حسين(ع) خبر از شهادت همه اصحاب خويش ميدهد، حضرت قاسم(ع) اينگونه سوال میکند؛
یا عَمَاه أَنَا فِی مَنْ یُقْتَلْ؟؛
اي عموجان آیا من هم فردا در شمار شهیدان خواهم بود؟
امام حسین علیهالسلام با مهربانى و عطوفت فرمود:
یا بُنَىَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؟؛
فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟
عرض کرد: یا عَمِّ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ؛ عموجان! از عسل شیرینتر!.
امام فرمود: إی وَاللَّهِ فِداکَ عَمُّکَ إِنَّکَ لَأَحَدُ مَنْ یُقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ مَعِی بَعْدَ أَنْ تَبْلُوا بِبَلاءٍ عَظیمٍ ؛
آرى به خدا! عمویت به فداى تو باد! تو نیز از شهیدان خواهى بود آن هم پس از گرفتارى سخت شهید خواهى شد!
📖📖مدینةالمعاجز
#کاربردی
#حضرت_قاسم
🏴🏴گریه کردن حضرت سیدالشهدا(ع) و قاسم بن الحسن(ع) در آغوش هم
◀️ثُمَ خَرَجَ قَاسِمِ بنِ الحَسَن و هُوَ غُلَامٌ صَغِيرٌ لَم يَبلغ الحلم فَلَما نَظَرَ الحُسَين إلَيه قَد بَرَزَ إِعتَنَقَه و جَعَلَا يَبكِيَان حَتَى غُشِيَ عَلَيهِمَا
قاسم بن الحسن براى جهاد در راه خدا به سوی میدان جنگ بیرون آمد. او كودك صغيرى بود كه بالغ شده بود. هنگامى كه امام حسين عليه السلام به او نگاه كرد و ديد براى مبارزه قيام نموده است با وى معانقه كرد و هر دو به قدرى گريستند كه غش نمودند.
📖📖 بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج45، ص: 33
#کاربردی
#حضرت_قاسم
@maghtal61
✅نحوه شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)
تاريخ الطبري عن حُمَيد بن مسلم: خَرَجَ إلَينا غُلامٌ كَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ، في يَدِهِ السَّيفُ، عَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ أحَدِهِما ـ ما أنسى أنَّهَا اليُسرى ـ فَقالَ لي عَمرُو بنُ سَعدِ بنِ نُفَيلٍ الأَزدِيُّ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ! فَقُلتُ لَهُ: سُبحانَ اللّهِ! وما تُريدُ إلى ذلِكَ؟! يَكفيكَ قَتلُ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَلوهُم. قالَ: فَقالَ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ؛ فَشَدَّ عَلَيهِ.فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ، فَقالَ: يا عَمّاه! قالَ: فَجَلَّى الحُسَينُ عليه السلام كَما يُجَلِّي الصَّقرُ، ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيثٍ غُضُبٍّ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّيفِ، فَاتَّقاهُ بِالسّاعِدِ، فَأَطَنَّها مِن لَدُنِ المِرفَقِ، فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ وحَمَلَت خَيلٌ لِأَهلِ الكوفَةِ لِيَستَنقِذوا عَمراً مِن حُسَينٍ عليه السلام، فَاستَقبَلَت عَمراً بِصُدورِها، فَحَرَّكَت حَوافِرَها وجالَتِ الخَيلُ بِفُرسانِها عَلَيهِ فَوَطِئَتهُ حَتّى ماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَةُ، فَإِذا أنَا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ، وَالغُلامُ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ؛ وحُسَينٌ عليه السلام يَقولُ: بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، ومَن خَصمُهُم يَومَ القِيامَةِ فيكَ جَدُّكَ! ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ ، أو يُجيبَكَ ثُمَّ لا يَنفَعَكَ! صَوتٌ وَاللّه ِ كَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُهُ. ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَكَأَنّي أنظُرُ إلى رِجلَيِ الغُلامِ يَخُطّانِ فِي الأَرضِ، وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قالَ: فَقُلتُ في نَفسي: ما يَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ ابنِهِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وقَتلى قَد قُتِلَت حَولَهُ مِن أهلِ بَيتِهِ، فَسَأَلتُ عَنِ الغُلامِ، فَقيلَ: هُوَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ.
ترجمه: تاريخ الطبرى ـ به نقل از حُمَيد بن مسلم ـ : جوانى به سان پاره ماه شمشير به دست، به سوى ما آمد. او پيراهن و بالاپوش و كفش هايى داشت كه بند يك لِنگه اش پاره شده بود، و از ياد نبرده ام كه لنگه چپ آن بود. عمرو بن سعد بن نُفَيل اَزْدى به من گفت: به خدا سوگند بر او حمله مى برم. به او گفتم : سبحان اللّه! از آن چه مى خواهى؟! كُشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند براى تو بس است. گفت: به خدا سوگند، به او حمله خواهم بُرد! آن گاه بر او حمله بُرد و باز نگشت تا با شمشير بر سرش زد. آن جوان به صورت [بر زمين] افتاد و فرياد برآورد: عموجان! حسين عليه السلام مانند باز شكارى نگاهى انداخت و مانند شير شرزه به عمرو، يورش بُرد و او را با شمشير زد. او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد. فريادى كشيد و از امام عليه السلام كناره گرفت. سواران كوفه يورش آوردند تا عمرو را از دست حسين عليه السلام بِرَهانند؛ امّا عمرو در جلوى سينه مَركب ها قرار گرفت و سواران با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال كردند تا مُرد. غبار [ نبرد ] كه فرو نشست حسين عليه السلام بر بالاى سر جوان ايستاده بود و او پاهايش را از درد به زمين مى كشيد. حسين عليه السلام فرمود: «از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوايشان در روز قيامت جدّ توست!». سپس فرمود: «به خدا سوگند ، بر عمويت گران مى آيد كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد يا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد؛ صدايى كه ـ به خدا سوگند ـ جنايتكاران و تجاوزگران بر آن فراوان و ياورانش اندك اند». سپس او را بُرد و گويى مى بينم كه پاهاى آن جوان بر زمين كشيده مى شود و حسين عليه السلام ، سينه اش را بر سينه خود ، نهاده است. با خود گفتم : با او چه مى كند؟ او را آورد و كنار فرزند شهيدش على اكبر و كشتگان گِرد او ـ كه از خاندانش بودند ـ گذاشت. نام آن جوان را پرسيدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.
📖📖 تاريخ طبري: ج ٥ ص ٤٤٧
#حضرت_قاسم
#طبری
#کاربردی
@maghtal61
❇️سرگردانی حضرت مسلم(ع) در کوچه های کوفه
◀️فَمَضَى عَلَى وَجْهِهِ مُتَلدَداً في أَزِقّةِ الكُوفَةِ لا يَدْرِي أينَ يذهبُ▶️
با سر گردانی در کوچه های کوفه راه میرفت در حالی که نمیدانست کجا می رود.
📖ارشادشیخ مفید
❇️اولین شهید از بنی هاشم که به دار آویخته شد
◀️أمَرَ إبنِ زِيَاد بِجُثَّةُ مُسْلِم فَصُلِبَت وَ حُمِلَ رَاْسُهُ إِلَي دَمِشق▶️
ابن زیاد دستور داد پیکر مسلم(ع) را به دار بیاویزند و سرش را به دمشق ببرند
◀️وَ هَذَا أَوَلُ قَتِيلٍ صُلِبَت جُثَتُهُ مِن بَنِي هَاشِم وَ أَوَلُ رَأسٍ حُمِلَ مِن رُؤوسِهِم إِلي دَمِشق▶️
و این اولین کشته از بنی هاشم بود که به دار آویخته شد اول سری بود از آن سرها که به دمشق فرستاده شد.
📖نفس المهموم
❇️روى زمين كشيدن بدن مسلم بن عقیل(ع) و هاني بن عروه
راويان به حضرت خبر دادند:
◀️إِنَه لَم نَخرُج مِنَ الكُوفَة حَتَى قَتَلَ مُسْلِم و هَاني و رَآهُمَا يَجُرَان فِي السُوق بِأرجٌلِهِما، فَقَال : إنَا لِلَّه وَ إنَا إلَيهِ رَاجِعُون ، رَحْمَةُ الله عَلَيهِما
▶️
از كوفه بيرون نيامده بوديم كه مسلم و هاني كشته شده و بدنهاشان از پا در بازار ميكشيدند ، حسين عليه السلام فرمود : " انا لله و انا اليه راجعون " رحمت خدا بر ايشان باد
📖ارشادشيخ مفيد
#کاربردی
#حضرت_مسلم
❇️گریه امام حسین(ع) بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت مسلم(ع):
هنگامی که امام(ع) به سوى کوفه پیش مى رفت فرزدق (شاعر معروف عرب) را دید، فرزدق سلام کرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى با آن که آنان پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند؟»
◀️فَاسْتَعبَرَ الْحُسَيْن(ع) بَاكِيا ثُمَ قَال : رَحِمَ اللهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صارَ اِلى رَوْحِ اللهِ وَ رَیْحانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوانِهِ، اَلاَ اِنَّهُ قَدْ قَضَى ما عَلَیْهِ وَ بَقِىَ ما عَلَیْنا▶️
اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود:
خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانید او به تكليف خویش عمل کرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است.
فَقَال؛ لَا خَيْرَ فِي الْعَيْش بَعدَ هَوُلَاء
سپس امام فرمودند ؛ هیچ خیری در زندگی بعد از مسلم و هانی نیست.
#ارشاد_شیخ_مفید
❇️زیارت مولا امیرالمومنین علی(ع) در خواب در شب آخر عمر حضرت مسلم(ع)
حضرت مسلم(ع) در شب شهادت خویش مشغول عبادت بودند ساعتی چشم بر هم نهادند و خوابیدند و وقتی بیدار شدند به سختی شروع به گریه کردند، در این هنگام طوعه ظرف آبی برایش آورد و علت گریه را جویا شد حضرت فرمودند:
◀️رَأَيتُ عَمِّي عَلِي أَمِيرَالمُومِنِين، فَهُوَ يَقُول أَلعَجَل أَلعَجَل▶️
عمويم اميرالمومنين على(ع) را در خواب ديدم و او به من ميگفت به سوی ما بشتاب
و مَا أَظَنُّ إِلَا آخِرَ حَيَاتِي مِنَ أَلدُنيَا وَ أَوَلَهَا مِنَ ألآخِرَة
و من فکر میکنم این آخرین لحظات زندگی در دنیا و اول آخرتم باشد.
#ابی_مخنف
#کاربردی
#حضرت_مسلم
@maghtal61
🏴🏴ورود به کربلا
❇️روضه خواندن حضرت اباعبدالله برای اهل بیت (ع) در لحظه ورود به کربلا
◀️حضرت در همان لحظه ورود به کربلا برای اهلبیتش روضه خوانده است
فَجَمَعَ الحُسَينُ(ع) وَلَدَهُ وَ إِخوَتَهُ وَ أَهلِ بَيتِهِ ثُمَ نَظَرَ إِلَيهِم فَبَكَاء سَاعَتَا
امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنها نگاه کرد و سپس ساعتی گریه کرد
ثُمَ قَال؛ أَلَلهُمَ إِنَا عِترَةُ نَبِيِك مُحَمَّد(ص) و قَد اُخرِجَنَا و طُرِدنَا و اُزعِجَنَا عَن حَرَمِ جَدِنَا و تَعَدَت بَنُو اُمَيَة عَلَينَا ، اَلَلهُمَ فَخُذلَنَا بِحَقِنَا وَانصُرنَا عَلَي الْقَوْمِ الكَافِرِين.
سپس فرمودند خدایا ما عترت رسول تو محمد(ص) هستیم، ما را از دیارمان اخراج کردند و از حرم جدمان راندند و طرد کردند و بنی امیه در حق ما ظلم کردند پس حق ما را بگیر.
#نفس_المهموم
❇️ورود امام حسین(ع) به کربلاء
و از حركت ايستادن اسب حضرت
جملات امام در معرفي كربلا
◀️امام با سپاهیان خود راه مى پیمودند تا آن که به سرزمین کربلا رسیدند، ناگهان اسب حضرت از حرکت ایستاد. امام(ع) از آن پیاده شد و سوار بر مرکب دیگر شد؛ ولى آن اسب نیز قدم از قدم برنداشت، اسب هاى متعدّدى عوض کرد، ولى هیچ یک حرکت نکردند. امام(ع) پرسید: نام این سرزمین چیست؟
گفتند: غاضریّه. فرمود: آیا نام دیگرى دارد؟ گفتند: نینوا.
فرمود: به جز اینها آن را چه مى نامند؟ گفتند: شاطى الفرات (ساحل فرات).
فرمود: آیا باز هم نامى دارد؟ پاسخ دادند: کربلا.
پس آهى کشید و فرمود: «اَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ»؛ (دشت اندوه و بلا) است.
سپس افزود:
«قِفُوا وَ لا تَرْحَلُوا مِنْها، فَهاهُنا وَاللّهِ مَناخُ رِکابِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ سَفْکُ دِمایِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ تُزارُ قُبُورُنا، وَ بِهذِهِ التُّرْبَهِ وَعَدَنِی جَدِّی رَسُولُ اللّهِ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِهِ»؛
همین جا توقّف کنید و از آن کوچ نکنید. پس به خدا سوگند! خوابگاه شتران ما و جاى ریخته شدن خونمان است. به خدا سوگند! اینجا محلّ هتک حریم ما و کشته شدن مردان و ذبح کودکان ماست. به خدا سوگند! اینجا محل زيارت قبور ماست. جدّم رسول خدا مرا به این تربت نوید داده است که در فرموده او تخلّفى نیست.
#نفس_المهموم
#ابومخنف
#ناسخ_التواريخ
❇️امام حسین(ع) و خبر از شهادتش
◀️امام(ع) در جمع مردم مکّه قبل از حرکت به سوى عراق خطبه اى خواند و چنین فرمود: « وَ خُیِّرَ لِی مِصْرَعٌ اَنَا لاقِیهِ، کَاَنّى بِاَوْصالی تَتَقَطَّعُها عُسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواوِیسِ وَ کَرْبَلا، فَیَمْلانَّ مِنّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرَبَهً سَغَباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ».
براى من «شهادتگاهى» اختیار شده است که من به آن خواهم رسید. گویا مى بینم که گرگ هاى بیابان هاى عراق میان نواویس (قبرستان یهود در نزدیکى کربلا) و کربلا بند بند مرا جدا کرده و شکم ها و جیب هاى خالى خود را (با کشتن من و دریافت جوایز) پر مى کنند. از روزى که با دست قضا و قدر الهى نوشته شده، چاره اى نیست.
#لهوف
#کاربردی
#ورودیه
@maghtal61
🏴🏴سوال حضرت قاسم در مورد شهادت خويش در شب عاشورا و خبر از گرفتار شدن به بلای عظیم
◀️وقتي در شب عاشورا امام حسين(ع) خبر از شهادت همه اصحاب خويش ميدهد، حضرت قاسم(ع) اينگونه سوال میکند؛
یا عَمَاه أَنَا فِی مَنْ یُقْتَلْ؟؛
اي عموجان آیا من هم فردا در شمار شهیدان خواهم بود؟
امام حسین علیهالسلام با مهربانى و عطوفت فرمود:
یا بُنَىَّ کَیْفَ الْمَوْتُ عِنْدَکَ؟؛
فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟
عرض کرد: یا عَمِّ أَحْلى مِنَ الْعَسَلِ؛ عموجان! از عسل شیرینتر!.
امام فرمود: إی وَاللَّهِ فِداکَ عَمُّکَ إِنَّکَ لَأَحَدُ مَنْ یُقْتَلُ مِنَ الرِّجالِ مَعِی بَعْدَ أَنْ تَبْلُوا بِبَلاءٍ عَظیمٍ ؛
آرى به خدا! عمویت به فداى تو باد! تو نیز از شهیدان خواهى بود آن هم پس از گرفتارى سخت شهید خواهى شد!
📖📖مدینةالمعاجز
#کاربردی
#حضرت_قاسم
🏴🏴گریه کردن حضرت سیدالشهدا(ع) و قاسم بن الحسن(ع) در آغوش هم
◀️ثُمَ خَرَجَ قَاسِمِ بنِ الحَسَن و هُوَ غُلَامٌ صَغِيرٌ لَم يَبلغ الحلم فَلَما نَظَرَ الحُسَين إلَيه قَد بَرَزَ إِعتَنَقَه و جَعَلَا يَبكِيَان حَتَى غُشِيَ عَلَيهِمَا
قاسم بن الحسن براى جهاد در راه خدا به سوی میدان جنگ بیرون آمد. او كودك صغيرى بود كه بالغ نشده بود. هنگامى كه امام حسين عليه السلام به او نگاه كرد و ديد براى مبارزه قيام نموده است با وى معانقه كرد و هر دو به قدرى گريستند كه غش نمودند.
📖📖 بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج45، ص: 33
#کاربردی
#حضرت_قاسم
@maghtal61
✅نحوه شهادت حضرت قاسم بن الحسن(ع)
تاريخ الطبري عن حُمَيد بن مسلم: خَرَجَ إلَينا غُلامٌ كَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّةُ قَمَرٍ، في يَدِهِ السَّيفُ، عَلَيهِ قَميصٌ وإزارٌ ونَعلانِ قَدِ انقَطَعَ شِسعُ أحَدِهِما ـ ما أنسى أنَّهَا اليُسرى ـ فَقالَ لي عَمرُو بنُ سَعدِ بنِ نُفَيلٍ الأَزدِيُّ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ! فَقُلتُ لَهُ: سُبحانَ اللّهِ! وما تُريدُ إلى ذلِكَ؟! يَكفيكَ قَتلُ هؤُلاءِ الَّذينَ تَراهُم قَدِ احتَوَلوهُم. قالَ: فَقالَ: وَاللّه ِ لَأَشُدَّنَّ عَلَيهِ؛ فَشَدَّ عَلَيهِ.فَما وَلّى حَتّى ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ، فَقالَ: يا عَمّاه! قالَ: فَجَلَّى الحُسَينُ عليه السلام كَما يُجَلِّي الصَّقرُ، ثُمَّ شَدَّ شِدَّةَ لَيثٍ غُضُبٍّ، فَضَرَبَ عَمراً بِالسَّيفِ، فَاتَّقاهُ بِالسّاعِدِ، فَأَطَنَّها مِن لَدُنِ المِرفَقِ، فَصاحَ، ثُمَّ تَنَحّى عَنهُ وحَمَلَت خَيلٌ لِأَهلِ الكوفَةِ لِيَستَنقِذوا عَمراً مِن حُسَينٍ عليه السلام، فَاستَقبَلَت عَمراً بِصُدورِها، فَحَرَّكَت حَوافِرَها وجالَتِ الخَيلُ بِفُرسانِها عَلَيهِ فَوَطِئَتهُ حَتّى ماتَ. وَانجَلَتِ الغَبرَةُ، فَإِذا أنَا بِالحُسَينِ عليه السلام قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ، وَالغُلامُ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ؛ وحُسَينٌ عليه السلام يَقولُ: بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، ومَن خَصمُهُم يَومَ القِيامَةِ فيكَ جَدُّكَ! ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا يُجيبَكَ ، أو يُجيبَكَ ثُمَّ لا يَنفَعَكَ! صَوتٌ وَاللّه ِ كَثُرَ واتِرُهُ وقَلَّ ناصِرُهُ. ثُمَّ احتَمَلَهُ، فَكَأَنّي أنظُرُ إلى رِجلَيِ الغُلامِ يَخُطّانِ فِي الأَرضِ، وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قالَ: فَقُلتُ في نَفسي: ما يَصنَعُ بِهِ؟ فَجاءَ بِهِ حَتّى ألقاهُ مَعَ ابنِهِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وقَتلى قَد قُتِلَت حَولَهُ مِن أهلِ بَيتِهِ، فَسَأَلتُ عَنِ الغُلامِ، فَقيلَ: هُوَ القاسِمُ بنُ الحَسَنِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ.
ترجمه: تاريخ الطبرى ـ به نقل از حُمَيد بن مسلم ـ : جوانى به سان پاره ماه شمشير به دست، به سوى ما آمد. او پيراهن و بالاپوش و كفش هايى داشت كه بند يك لِنگه اش پاره شده بود، و از ياد نبرده ام كه لنگه چپ آن بود. عمرو بن سعد بن نُفَيل اَزْدى به من گفت: به خدا سوگند بر او حمله مى برم. به او گفتم : سبحان اللّه! از آن چه مى خواهى؟! كُشتن همين كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند براى تو بس است. گفت: به خدا سوگند، به او حمله خواهم بُرد! آن گاه بر او حمله بُرد و باز نگشت تا با شمشير بر سرش زد. آن جوان به صورت [بر زمين] افتاد و فرياد برآورد: عموجان! حسين عليه السلام مانند باز شكارى نگاهى انداخت و مانند شير شرزه به عمرو، يورش بُرد و او را با شمشير زد. او ساعد دستش را جلوى آن گرفت امّا از آرنج ، قطع شد. فريادى كشيد و از امام عليه السلام كناره گرفت. سواران كوفه يورش آوردند تا عمرو را از دست حسين عليه السلام بِرَهانند؛ امّا عمرو در جلوى سينه مَركب ها قرار گرفت و سواران با اسب بر روى او رفتند و وى را لگدمال كردند تا مُرد. غبار [ نبرد ] كه فرو نشست حسين عليه السلام بر بالاى سر جوان ايستاده بود و او پاهايش را از درد به زمين مى كشيد. حسين عليه السلام فرمود: «از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوايشان در روز قيامت جدّ توست!». سپس فرمود: «به خدا سوگند ، بر عمويت گران مى آيد كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد يا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد؛ صدايى كه ـ به خدا سوگند ـ جنايتكاران و تجاوزگران بر آن فراوان و ياورانش اندك اند». سپس او را بُرد و گويى مى بينم كه پاهاى آن جوان بر زمين كشيده مى شود و حسين عليه السلام ، سينه اش را بر سينه خود ، نهاده است. با خود گفتم : با او چه مى كند؟ او را آورد و كنار فرزند شهيدش على اكبر و كشتگان گِرد او ـ كه از خاندانش بودند ـ گذاشت. نام آن جوان را پرسيدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.
📖📖 تاريخ طبري: ج ٥ ص ٤٤٧
#حضرت_قاسم
#طبری
#کاربردی
@maghtal61
🏴🏴گریه کردن حضرت سیدالشهدا(ع) و قاسم بن الحسن(ع) در آغوش هم
◀️ثُمَ خَرَجَ قَاسِمِ بنِ الحَسَن و هُوَ غُلَامٌ صَغِيرٌ لَم يَبلغ الحلم فَلَما نَظَرَ الحُسَين إلَيه قَد بَرَزَ إِعتَنَقَه و جَعَلَا يَبكِيَان حَتَى غُشِيَ عَلَيهِمَا
قاسم بن الحسن براى جهاد در راه خدا به سوی میدان جنگ بیرون آمد. او كودك صغيرى بود كه بالغ نشده بود. هنگامى كه امام حسين عليه السلام به او نگاه كرد و ديد براى مبارزه قيام نموده است با وى معانقه كرد و هر دو به قدرى گريستند كه غش نمودند.
📖📖 بحار الأنوار ، علامه مجلسی، ج45، ص: 33
#کاربردی
#حضرت_قاسم
@maghtal61