eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.9هزار دنبال‌کننده
412 عکس
242 ویدیو
37 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 | امام حسین صلوات‌الله علیه 🥀 چون تیر عشق جا به کمان بلا کند اول نشست، بر دلِ اهل ولا کند در حیرتند خیره‌سران از چه عشق دوست احباب را به بند بلا مبتلا کند بیگانه را تحمل بار نیاز نیست معشوق، ناز خود همه بر آشنا کند تن پرور از کجا و تمنّای وصل دوست دردی ندارد او که طبیبش دوا کند آن را که نیست شور حسینی به سر ز عشق با دوست کی معامله کربلا کند یک باره پشت پا به سرِ ما سوا زند تا ز آن میان از این همه خود را سوا کند آری کسی که کشته او این بود سزاست خود را اگر به کشته خود خون بها کند باللّه اگر نبود خدا خون بهای او عالم نبود در خورِ نعلین پای او ▫️حجةالاسلام نیّر تبریزی 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🔻 ۲۰ محرم‌الحرام، سالروز شهادت جانسوز حضرت فاطمهٔ شریفه بنت امام حسن مجتبی سلام‌الله علیهما 🔻 🆔 @mosibatoratebah
🔻 شرح احوالات حضرت بنت سلام‌الله علیهما 🔻 🥀 سیده شریفه () بنت امام حسن مجتبی سلام‌الله علیهما، و فرزند بلافصل آن حضرت، از امامزادگان مشهور و واجب‌التعظیم نزد شیعه و حتی اهل خلاف می‌باشد. 🥀 آن مخدره، در سال ۵۰ قمری، یک ماه پیش از شهادت پدر بزرگوارش، به دنیا آمد، و پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، تحت کفالت عمویش امام حسین علیه‌السلام قرار گرفت. 🥀 بنابر اقوال، هنگام ولادت او را و رقیه نامیدند، اما به سبب کثرت اسماء فاطمه و علی در اهل‌بیت علیهم‌السلام، کنیه‌اش را نهادند. 🥀 او به همراه عموی گرامی‌اش امام حسین علیه‌السلام از مدینه خارج شد، و پس از واقعه عاشوراء با کاروان اسراء همراه گردید. 🥀 اما به علت ضرب و شتم و جسارت اعداء لعنةالله علیهم اجمعین، در مدتی کوتاه دچار ضعف و بیماری شدید شد، و عمر شریفش از یازده سال تجاوز نکرد، و در ۲۰ محرم‌الاحرام سال ۶۱ در حله، به دست امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها به خاک سپرده شد. 🥀 رفته‌رفته مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند، و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: باب‌الحوائج، ام‌محمد، ام‌هادی، و مسیح یاد کردند. 🥀 زنده کردن چند مُرده، باعث شد تا ایشان مشهور به اهل‌بیت علیهم‌السلام گردد، همچنین شفا دادن بیماران متعدد او را شهیر به آل‌محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم نمود. 🥀 بحث کرامات ایشان خارج از گفتار و نوشتار است و مشهور است، کسی متوسل به ساحتش نمی‌شود، مگر آنکه حاجت‌روا خواهد شد. 📕 أنساب‌العترة الطاهرة، صفحه ۶۶ 📕 حقیقت سیده شريفة بنت الحسن عليهاالسلام، صفحه ۸۴ 🆔 @mosibatoratebah
🔻 امام محمدباقر علیه‌السلام: 🔻 🥀 لو یعلم الناس ما فى زیاره قبر الحسین علیه‌السلام من الفضل، لماتوا شوقا؛ 🥀 اگر مردم مى‏‌دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه‌السلام است از شوق زیارت مى‏‌مردند. 📕 ثواب‌الاعمال، صفحه ۳۱۹ 📕 کامل‌الزیارات 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | حضرت سلام‌الله علیها 🥀 سالها به غیر احتشام ندیدی محترمی غیر احترام ندیدی بیم کجا داشتی ز جنگ و حوادث صلح پدر را به جز قیام ندیدی ای که سلامت رسیده از تو به عالم بعد کربلا دگر سلام ندیدی ای که طبیبی به درد غربت مردم زخم گرفتی و التیام ندیدی نان خور اجداد تو فقیر و اسیرند وقت اسارت ولی طعام ندیدی شب شده روزت اگر چه از غم کوفه شکر خدا کن که روز شام ندیدی حرف شنیدی ز شمر و حرمله اما فحش شنیدن ز روی بام ندیدی نای عمو دیده‌ای اگر چه سر نی چوب به روی لب امام ندیدی شکر خدا کن نرفته‌ای به خرابه شکر خدا مجلس حرام ندیدی ▫️ سید محمدحسین حسینی 🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 | | | علیهم‌السلام 🥀 خرّم دلی! که منبع انهار کوثر است کوثر کجا ز دیده‌‌ی پُر اشک، بهتر است؟ نام حسین و کرببلا، هر دو دلربا است نام علی‌اکبر از آن، دلرباتر است رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید دیدم که مرقد شهدا، مُشک و عنبر است هر یک مزار و مرقدشان، چارگوشه داشت شش‌گونه، یک ضریح، در آن هفت کشور است پرسیدم از کسی سبش را، به گریه گفت: پایین پای قبر حسین، قبر اکبر است پایین پای قبر علی اکبر جوان هفتاد و یک شهید، چو خورشید انوار است بر دست راست، قبر یکی پیر جلو کرد زآن گوشه‌ی رواق که نزدیکی در است گفتم به خادمی که بگو این مزارِ کیست؟ گفتا: حبیب؛ نور دو چشم مظاهر است نزدیک نهر علقمه دیدم، یکی شهید گفتم: چرا جدا ز شهیدان دیگر است؟ گفتا: خموش باش که عبّاس نام‌دار منظور او، ادب به جناب برادر است رفتم به خیمه‌گاه، شنیدم به گوش دل آنجا فغان زینب مظلوم اطهر است رفتم به سوی خیمه ی بیمار کربلا دیدم که با دو صد غم و محنت، برابر است شاها! تویی که «ناصر دین» باد چاکرت! هر صبح و شام، چشم امیدش بدین در است ▫️ ناصرالدین شاه قاجار 🆔 @mosibatoratebah
🔻 رسول‌خدا صلى‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلم: 🔻 🥀 ان الحسین باب من اءبواب الجنه؛ 🥀 بى‌گمان، حسین علیه‌السلام، درى از درهاى بهشت است. 📕 کتاب احقاق الحق، ۹، ح ۲۰۲ 🆔 @mosibatoratebah
🔻 آخرین دیدار 🔻 🥀 هنگامه از علیاءمخدره زينب کبری سلام‌الله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود: 🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى 🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن به سوى مدينه، مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مى‌گزینم، اگر چه درندگان صحرا مرا به قتل برسانند... 📕 معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴ 🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 | بازگشت به خیام 🥀 ذوالجناح آن رفرف معراج عشق بر سر از نور نبوت تاج عشق چون همای از تیر شهپر کرده باز پر فشان آمد سوی شاه حجاز شه پیاده اسب نالان کرد شاه مات بر نور رخش چشم سیاه زد دو زانو در بر شه بر زمین ارغوانی کرده برک یاسمین سوی خیمه شد روان از حربگاه تن پر از پیکان و زین خالی ز شاه شیهۀ آن توسن عنقا شکوه کالظلیمه الظلیمه زین گروه که سلیل بضعۀ پاک رسول بی گنه کشتند این قوم جهول کوفیان بستند ره بروی ز پیش کشت چل تن زان گروه کفر کیش شد روان مویه کنان سوی خیام برگ و زین برگشته بکسسته لجام بانوان از پرده بیرون تاختند شور محشر در عراق انداختند انجمن گشتند گردا گرد او مویه سرز کردند و برکندند مو کای فرس چون شد که بی شاه آمدی با سپاه ناله و آه آمدی ای شکسته کشتی بحر ندا چون شد آن بودی که بودت ناخدا ذوالجناحا فاش بر گو حال چیست ارغوانی کاکلت از خون کیست پرچم گلگون و زین واژگون میدهد باد از شهی غلطان بخون ای همایون توسن برگشته زین راست برگو چونشد آنشاه گزین رفرفا کو احمد معراج عشق که ببالیدی بفرقش تاج عشق دلدلا کو حیدر بدر و احد آنکه نالیدی ز تیغش قوم لد بس ملولی ای بشیر پی سیر گو چه آمد ماه کنعان را بر شهربانو دختر شه یزدجرد پیش خواند او را چنان کش شه سپرد عقد مروارید با مژگان بسفت دست بر گردن نمودش طوق گفت ذوالجناحا چون برافکندی بخاک پیکری که بد نبی را جان پاک عندلیبا گلبن باغ بهشت چون سپردی در کف زاغان زشت هدهدا چون در کف دیوی لعین دادی انگشت سلیمان با نگین آسمانا چون فکندی بر زمین آن درخشان آفتاب از طاق زین ذوالجناح از شرم سر در پیش کرد عرض پوزش از خضای خویش کرد پای واپس بر دو دست آورد پیش شد سوارش بانوی فرخنده کیش اهل بیت شاه را بدرود کرد شد شتابان سوی هامون ره نورد کوفیان بر صید آهوی حرم حمله آوردند چون سیل عرم زد پره بر گرد وی فوج سپاه قرص مه شد در پس ابری سیاه آشیان گم کرده آهوی ختن مات و حیران اندران دام رفتن که پدید آمد سواری با نقاب چون بزیر پاره ابری آفتاب در ربود از چنگ آن گرگان چیر آن بدام افتاده آهو را چو شیر ماند زفت آن بانوی عصمت پژوه در شگفتی زان سوار باشکوه هر چه راندی باره آنفرخنده کیش آنسوار از وی بدی صد کام پیش که امیدش چیره گشتی گاه بیم تن یکی بر رفتن اما دل دو نیم سرّ یزدان دید چون تشویش او تسلیت را راند پاره پیش او گفت کایرخشنده مهر تابدار وحشت از اغیار باید نی زیار این همه نام خدا بر خود مدم روح قدسم مریما از من هرم نک منم مصر ملاحت را عزیز ای زلیخا هین مجوی از من گریز من سلیمانم مرا عصمت سریر مهلاً ای بلقیس روی از من مگیر هین منم یعقوب و تو راحیل من فهم کن سرّ من از تمثیل من اندرین وادیکه روی آورده ام نیست بیخود یوسفی گم کرده ام ذره را نبود گریز از آفتاب شهربانو یار من رو بر متاب هر کجا بوئی عیان بینی رخم که نظیر آفتاب فرخم رو فروخوان ثم وجه الله را تا به نیکوئی شناسی شاه را هر کجا در ماندۀ او یار اوست بحر و بر آئینه دیدار اوست نه ببالا می‌گریز از من نه زیر که بود سوی من از هر سو مصیر آنشنیدستی که پور برخیا عرش بلقیسی بیاورد از سبا نزد او گر بود علمی از کتاب نک منم خود آنکتاب مستطاب زین حدیث آن بانوی سرّ حیا در گمان افتاد و گفتا کی کیا بوی جان آید مرا زین پاسخت آوخ ار بی پرده میدیدم رخت نیست در کاشانۀ دل جای غیر پرده بردار ایشه مکتوم سیر پرده بردار ای فکار پاک حبیب می بشور آئینۀ دل زنک ریب شاه یزدان برقع از رخ دور کرد آن قضا را جلوه گاه طور کرد دید آن بانو چو شه را بی حجیب در تحیر ماند از ان سرّ عجیب کای خدا این شه گر آنشاه وفی است هان بمیدانگه بخون آغشته کیست شاه گفتا مهلاً ای ماه منیر کار پاکان را قیاس از خود مگیر کشتۀ راه محبت مرده نیست مردنش جز رستنی زین پرده نیست نیست وجه الله باقی را هلاک گر شکست آئینه صورت را چه باک نی شگفت از وجه خلاق صور با هزاران صورت آید جلوه گر پس بامر خازن اسرار غیب شد بغیب آن بانوی پاکیزه حبیب ▫️حجةالاسلام نیر تبریزی 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🔻 امام حسین علیه‌السّلام: 🔻 🥀 أنَا قَتیلُ العَبَرَهِ لایَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلّا استَعبَرَ؛ 🥀 من کشته اشکم؛ هر مؤمنى مرا یاد کند، اشکش روان شود. 📕 کامل الزیارات شریف، صفحه ۲۱۵ 🆔 @mosibatoratebah
🔻 ... 🔻 🥀 از حضرت صلوات‌الله علیه نقل است که پدر بزرگوارشان در مسیر کربلا، در هر منزلی از یاد می‌کرد: 🥀 فَما نَزَلَ مَنزِلًا ولَا ارتَحَلَ مِنهُ، إلّاذَكَرَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا عليه السلام وقَتلَهُ. مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللَّهِ أنَّ رَأسَ يَحيَى بنِ زَكَرِيّا اهدِيَ إلى‏ بَغِيٍّ مِن بَغايا بَني إسرائيل. 🥀 پدرم در هيچ منزلى فرود نيامد و از آنجا برنخاست، جز آن كه از عليه‌السلام و او ياد كرد. و از پستی این جهان همین بس که سر را برای زن از بنی‌اسرائیل هدیه بردند. 🥀 سَمِعتُ أباعَبدِ اللَّهِ عليه السلام يَقولُ: كانَ الَّذي قَتَلَ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ وَلَدَ زِناً، وَالَّذي قَتَلَ يَحيَى بنَ زَكَرِيّا وَلَدَ زِناً. 🥀 همچنین راوی نقل می کند: شنيدم كه عليه‌السلام فرمود: 🥀 آنكه بن على عليه السلام را كشت، بود و نيز آنكه بن زكريّا عليه السلام را كشت، زنازاده بود! 📕 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۳۲ 📕 کامل الزیارات شریف، صفحه ۷۸ 🆔 @mosibatoratebah
🔻 🔻 🥀 نقل است که سوی شام روانه شدند، در راه به دیری رسیدند، فرود آمدند تا بخوابند، نوشته‌ای بر دیوار دیر بدیدند: 🥀 اترجوا امة البیت... 🥀 راهب را پرسیدند از آن خط و نویسنده آن؛ گفت: این خط پانصد سال پیش از آن که پیغمبر شما مبعوث شود اینجا نوشته بود. 🥀 سبط ابن جوزی مسندا روایت کرد از ابی محمد عبدالملک بن هشام نحوی بصری در ضمن حدیثی که چون آن مردم در منزلی فرود آمدند سر را از صندوقی که برای آن ساخته بودند بیرون آوردندی و بر نیزه نصب کردندی و همه شب پاس او را داشتندی تا وقت رحیل باز آن را در صندوق می نهادند. پس در منزلی فرود آمدند دیر راهبی بود سر را به عادت بیرون آوردند و بر نیزه نصب کردند و پاسبانان پاس می دادند و نیزه را به دیر تکیه دادند نیمه شب نوری دید از آن جا که تا به آسمان کشیده و بر آن قوم مشرف گشت و گفت: 🥀 شما کیستید؟ 🥀 گفتند: اصحاب ابن زیاد. 🥀 پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سر حسین بن علی بن ابی طالب و فاطمه دختر رسول خدا... 🥀 پرسید: پیغمبر خودتان؟! 🥀 گفتند: آری... 🥀 گفت: چه بد مردمی هستید، اگر را فرزندی بود ما او را در چشم خویش جای میدادیم... 🥀 آنگاه گفت: شما می‌توانید کاری کنید؟! 🥀 گفتند: چه کار؟ 🥀 گفت: من ده هزار دینار دارم، آن را بستانید و سر را به من دهید، تاامشب نزد من باشد و چون خواستید روانه شوید آن را بگیرید... 🥀 پذیرفتند، را را به او دادند و پول ها را بگرفتند راهب را برداشت و بشست و خوشبوی کرد و روی زانو گذاشت و همه شب بگریست تا سپیده صبح بدمید. 🥀 گفت: ای سر من غیر خویشتن چیزی ندارم و شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که جد تو پیغمبر او بود و شهادت می دهم که من خود بنده توأم، آن گاه از بیرون آمد و اهل بیت را خدمت می کرد. 🥀 ابن هشام در سیره گفت: را برداشتند و روانه شدند چون نزدیک رسیدند با یکدیگر گفتند: آن مال را زودتر میان خویش قسمت کنیم مبادا یزید بر آن واقف شود و از ما بستاند، پس کیسه ها را آوردند و گشودند و آن زرها سفال شده بود و بر یک سوی آن نگاشته: ( و لا تحسبن الله غافلا عما یفعل الظالمون ) و بر روی دیگر ( و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون ) پس آن ها را در بردی ریختند. 🥀 شیخ راوندی در خرائج این خبر را به تفصیل آورده است و در آن کتاب گوید: 🥀 چون سر شریف را به آن ها بازگردانید، از دیر فرود آمد و در کوهی تنها به عبادت پروردگار پرداخت و هم در آن کتاب گوید: که رئیس آن جماعت عمر سعد بود و او آن مال را از راهب بگرفت و چون دید سفال شده است غلامان خود را فرمود در نهر ریختند. 📕 دمع‌السجوم، فصل یازده 📕 نفس‌المهموم 🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 | صلوات‌الله علیه 🥀 عالم پر از ندای حسین و نوای اوست دل در فغان به زمزمۀ نینوای اوست گلشن شود ز خون شهیدان اگر جهان ذوق و صفایش از چمن کربلای اوست روزی جهان بگیرد اگر بانگ یا الاه شک نیست کز تموّج بانگ رسای اوست آب بقا که زندگی جاودان دهد در پیش عارفان اثر خاکپای اوست تنها نه از جهان که ز جان نیز بگذرد صاحبدلی که شیفته و مبتلای اوست گو دردمند عشق نگردد پی دوا کاین درد را علاج ز دارالشّفای اوست از شوق باغ خلد نلرزد، اگر دلی اندر هوای بارگه کربلای اوست مفتون هر تعلق و مجذوب هر هوس کفر است گفتن اینکه دلم آشنای اوست نشناخت بی حسین خدا را کسی به حق در جمله ماسوا نه خدا جز خدای اوست دین جُست لیک هیچ نشانی ز دین ندید سرگشته ‌ای که چشم به سوی سوای اوست ▫️ 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🔻 رسول‌خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم: 🔻 🩸 إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَهً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً؛ 🩸 براى شهادت علیه‌السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى‌شود. 📕 کتاب جامع احادیث‌ الشیعه، جلد ۱۲، صفحه ۵۵۶ 🆔 @mosibatoratebah
🔻 🔻 🥀 هنگامی که سر امام حسین صلوات‌الله علیه را وارد قِنَّسرین کردند، راهبی از خود متوجه مقدس حضرت شد و دید نوری از رأس مبارک خارج می‌شود و به آسمان صعود می‌کند. 🥀 راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه السّلام را از آنان گرفت و داخل نمود. 🥀 پس آن راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید و آن گوینده به راهب می‌گفت: 🥀 خوشا به حال تو؛ و خوشا به حال آن کسی که از حرمت آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق قسم می‌دهم که این را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: 🥀 ای راهب! چه منظوری داری؟! 🥀 راهب گفت: تو کیستی؟! 🥀 فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ 🥀 من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 🥀 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ. 🥀 راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آور... 🥀 راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمدا رسول اللَّه» و حضرت دعای او را قبول کرد تا در محشر شفیع وی شود. 🥀 هنگامی که صبح شد، موکلین، آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها همگی به سفال مبدل شده‌اند! 📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه٣٠٣ 📕 محن‌الابرار، جلد ۲ 🆔 @mosibatoratebah
شب بیست و یکم.mp3
24.45M
🎧 | قسمت اول 🔹 علیه‌السلام 🔹 🔹 ۲۱ محرم‌الحرام ١۴۴۵ 🔹 حسینیه بیت‌الکریم 🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا