eitaa logo
کانال شعر و موسیقی " نرگس مستان"
1.3هزار دنبال‌کننده
721 عکس
109 ویدیو
1 فایل
پیشنهادات و انتقادات شما " @Moradi_z1 " https://eitaa.com/mosigiesonati لینک کانال.
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر عاشقانه شهریار به ثریا شهریار این شعر را وقتی سرود که چند سال بعد از ازدواج معشوقه اش با یک مرد دیگر ، در یک روز سیزده به در او را کنار همسرش و بچه به بغل دید. ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮ ﺟﮕﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار زندگی نیست بجز دیدن یار زندگی نیست بجز عشق بجز حرف محبت به کسی ورنه هر خار و خسی زندگی کرده بسی زندگی تجربه‌ی تلخ فراوان دارد دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه‌ی یک عمر بیابان دارد ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم!؟ 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا نهان سازم از تو بار دگر راز این خاطر پریشان را میکشم برنگاه ناز آلود نرم و سنگین حجاب مژگان را 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روستای تو چگونه بود؟! خردمندي نزديك راه خروجي روستاي خود نشسته بود كه مسافري به سويش آمد و پرسيد: «من از روستاي قبلي ام نقل مكان كرده ام و اكنون به اينجا رسيده ام. اهالي اينجا چگونه مردمي هستند؟» خردمند از او پرسيد: «مردم روستاي تو چگونه بودند؟» مسافر گفت: «آنان تنگ نظر، گستاخ و بي رحم بودند». خردمند گفت: «مردم اين روستا هم از همان قماش هستند.» پس از مدتي مسافر ديگري آمد و همان سوال را مطرح كرد و خردمند نيز از او پرسيد: «اهالي روستاي تو چگونه مردمي بودند؟» مسافر در پاسخ گفت: «بسيار مهربان، مودب و خوب بودند.» و خردمند به وي گفت: «مردم اين روستا هم همان گونه هستند.» ما به جهان، آن گونه كه دوست داريم مي نگريم، نه آن گونه كه به راستي هست. اغلب رفتار ديگران نسبت به ما، انعكاس رفتار خودمان با آنان است. اگر انگيزه هايمان در رفتار با آنان مثبت و خوب باشد، مي توانيم فرض كنيم كه انگيزه هاي آنان نيز نسبت به ما خوب و مثبت است و اگر قصد و نيت ما نسبت به آنان بد باشد، همواره فكر مي كنيم كه قصد و نيت آنان نيز نسبت به ما بد است 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati   
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاب آوردم شب دلتنگی ام را تا سحر تا تو را از نو ببینم صبح زیبایت به خیر 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از زندگی ات شاهکار خلق کن؛ تصور کن هیچ محدودیتی برای آنچه که میتونی انجام بدهی، نداری. امروز را متفاوت فکر کن به چیزهایی قادری که تصورش را نمیکنی خودت را به فنا نده قوی‌تر و محکم تر از قبل برای رسیدن به اهدافت تلاش کن... 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
دیدمت شبی به خواب و سرخوشم وه...مگر به خوابها ببینمت غنچه نیستی که مست اشتیاق خیزم و ز شاخه ها بچینمت 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از صدای گذر آب چنان میفهمی تندتر از آب روان، عمر گران می گذرد... زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آنقدَر سیر بخند که ندانی غم چیست ! 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
من چو از تیر توام بال و پری بخش مرا خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی شاگرد که بودی که چنین استادی 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
دو فروشنده کفش برای فروش کفش‌های فروشگاهشان به جزیره‌ای اعزام شدند. فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچ ‌کس کفش نمی‌پوشد، فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه در شیکاگو فرستاد و گفت: فردا برمی‌گردم، اینجا هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد. فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد، فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا هزارجفت کفش بفرستید، اینجا همه کفش لازم دارند. فرق بین مانع و فرصت چیست؟! نگرش ما نسبت به آن. 🔰افراد عادی به دیدن چیزهای منفی و مدام بهانه آوردن عادت کرده‌اند، در حالی که هرچیزی هم جنبه‌ی منفی دارد و هم مثبت که افراد موفق با انرژی خوبشان جنبه‌های مثبت را میبینند و از نقاط قوت استفاده می‌کنند... 🌈🌟کانال "نرگس مستان " 🎻https://eitaa.com/mosigiesonati