#غزل_روز
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبالِ پریشانی ام
طاقتِ فرسودگی ام هیچ نیست
در پیِ ویران شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشقِ آن لحظه ی طوفانی ام
دل خوشِ گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطشِ سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهیِ برگشته زِ دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانم ات
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابرِ مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
تشنه ی یک صحبتِ طولانی ام
ها...به کجا می کِشی ام خوبِ من؟
ها...نکشانی به پشیمانی ام!
#محمدعلی_بهمنی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
گفتند خلايق که تويي يوسف ثاني
چون نيک بديدم به حقيقت به از آني
شيرينتر از آني به شکرخنده که گويم
اي خسرو خوبان که تو شيرين زماني
تشبيه دهانت نتوان کرد به غنچه
هرگز نبود غنچه بدين تنگ دهاني
صد بار بگفتي که دهم زان دهنت کام
چون سوسن آزاده چرا جمله زباني
گويي بدهم کامت و جانت بستانم
ترسم ندهي کامم و جانم بستاني
چشم تو خدنگ از سپر جان گذراند
بيمار که ديده ست بدين سخت کماني
چون اشک بيندازيش از ديده مردم
آن را که دمي از نظر خويش براني
#حافظ
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
مست آمدم اي پير كه مستانه بميرم
مستـــانه در این گـــوشـــه ی میـــخانه بمیـرم
درویشــــــــم و بگــــذار قلـنـــــدر منـشــــانه
کاکل همه افشان به ســـر شــانه بمیــــرم
میخانه به دور ســـــــر من چــــرخد و اینـــم
پیـــمــان که به چــرخیــــــدن پیمانه بمیــرم
من بلبــــل عشـــاق به دامی نشـــــوم رام
در دام تو هــــم بی طــمــــع دانه بمیـــــــرم
شمعی و طواف حرمی بود که می خواست
پروانـه بــزایــم مــن و پــروانـه بمیــــــــــــــرم
مــن در یتیــمـــــم صدفـــم سیــنه دریاست
بگذار یتـیـــمانه و دردانــه بمیــــــــــــــــــــرم
بیـگانـه شــمـــردند مـــرا در وطن خـــویــش
تا بی وطن و از هـمـــه بیــــگانه بمیــــــــرم
گو نی زن میــخــانه بـگــــو جــان به لب آور
تا با تـــب و لب بــــــر لب جــانــانه بمیـــــرم
آن ســـلســــله ی زلـف که زنار دلـــــم بــــــود
در گردنـــــم آویز که دیــــــوانه بمیــــــــــــــرم
ایـن دیـر مغـان ته چــک ایران قدیـــــم است
اینجاست که من بی چک و بی چانه بمیرم
در زنــدگی افســـانه شـــدم در هـــمه آفاق
بگذار که در مرگ هــــم افســــانه بمیــــــرم
در گوشـــه ی کاشـــانه بســـی سوختـــم اما
آن شمع نبودم كه به كاشانه بميرم
سرباز جهادم من و از جبهه ی احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
#شهریار
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم
خورشید بر سرو روان دیگر ندیدم در جهان
وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید در قلم
گفتم چو طاووسی مگر عضوی ز عضوی خوبتر
میبینمت چون نیشکر شیرینی از سر تا قدم
چندان که میبینم جفا امّید میدارم وفا
چشمانت میگویند «لا» ابروت میگوید «نعم»
آخر نگاهی باز کن و آن گه عتاب آغاز کن
چندان که خواهی ناز کن چون پادشاهان بر خدم
چون دل ببردی دین مبرهوش ازمن مسکین مبر
با مهربانان کین مبر لاتقتلوا صید الحرم
خاراست وگل در بوستان هرچ اوکند نیکوست آن
سهل است پیش دوستان از دوستان بردن ستم
او رفت و جان میپرورد این جامه بر خود میدرد
سلطان که خوابش میبرد از پاسبانانش چه غم
میزد به شمشیر جفا میرفت و میگفت از قفا
سعدی بنالیدی ز ما ، مردان ننالند از الم
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد
سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف
من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت
خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست…
#سعدی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
بی قرار تواَم و در دل تنگم گِلههاست
آه! بیتاب شدن عادت کمحوصلههاست
مثل عکسِ رخِ مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستی وبین من وتو فاصلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
«بال» وقتی قفس پَر زدن چلچلههاست
بیتو هرلحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزلههاست
باز میپرسَمَت از مسئلهی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همهی مسئلههاست!
#فاضل_نظری
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
ساقیا سايه ابر است و بهار و لب جوي
من نگويم چه کن ار اهل دلي خود تو بگوي
بوي يک رنگي از اين نقش نمي آيد خيز
دلق آلوده صوفي به مي ناب بشوي
سفله طبع است جهان بر کرمش تکيه مکن
اي جهان ديده ثبات قدم از سفله مجوي
دو نصيحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عيش درآ و به ره عيب مپوي
شکر آن را که دگربار رسيدي به بهار
بيخ نيکي بنشان و ره تحقيق بجوي
روي جانان طلبي آينه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روي
گوش بگشاي که بلبل به فغان مي گويد
خواجه تقصير مفرما گل توفيق ببوي
گفتي از حافظ ما بوي ريا مي آيد
آفرين بر نفست باد که خوش بردي
#حافظ
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
خواستم تا ابد از آنِ تو باشم که نشد
تو شوی جانم و من جان تو باشم که نشد
پر زدم در شب بی حوصلگی، از قفسم
تا سحر گوشهی ایوان تو باشم که نشد
تکیه بر تخت ستم دادی و من با دل وجان
آمدم ساکنِ زندان تو باشم که نشد
منکه راضی شده بودم به همان فرصت کم
بلکه یک ثانیه مهمان تو باشم که نشد
گفتهبودم که در این ظلمت بیحد وحساب
می شود شمع فروزان تو باشم که نشد!
به امیدی که شَوی شاعر شوریدهی شهر
و خودم سوژه ی دیوان تو باشم که نشد
نه سرودی و نه دیدی غم دنیای مرا
خواستم لایق چشمان تو باشم که نشد
#مولانا
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
هوا هوای بهار است وباده باده ی ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اندآتش وآب
فرشته ی روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین در یاب
به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ی ما ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا ویک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد ؟
بیا که کام بگیریم از این جهان خراب
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
رفیقانم سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم
به دریایی درافتادم که پایانش نمیبینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم
#سعدی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا مینایی؟
بس که سودای سر زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سر زلف تو شدم سودایی
همه عالم به تو میبینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی
پیش ازین گر دگری در دل من میگنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی
جز تو اندر نظرم هیچ کسی میناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی
گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی»
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی
#عراقی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#غزل_روز
گر کسي سرو شنيدست که رفتست اين است
يا صنوبر که بناگوش و برش سيمين است
نه بلند است به صورت که تو معلوم کني
که بلند از نظر مردم کوتهبين است
خواب در عهد تو در چشم من آيد هيهات
عاشقي کار سري نيست که بر بالين است
همه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشت
وان چه در خواب نشد چشم من و پروين است
خود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفرست
من از اين بازنگردم که مرا اين دين است
وقت آنست که مردم ره صحرا گيرند
خاصه اکنون که بهار آمد و فروردين است
چمن امروز بهشتست و تو در ميبايي
تا خلايق همه گويند که حورالعين است
هر چه گفتيم در اوصاف کماليت او
همچنان هيچ نگفتيم که صد چندين است
آن چه سرپنجه سيمين تو با سعدي کرد
با کبوتر نکند پنجه که با شاهين است
من دگر شعر نخواهم که نويسم که مگس
زحمتم ميدهد از بس که سخن شيرين است
#سعدی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati