28.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_یاد_دوران_کودکی
#دکترارنست
#قسمت_اول. بخش اول.
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#شاهنامه خوانی
#قسمت_اول
پادشاهی کیخسرو
داستان #دوازده_رخ پخش ۱
جهان چون برآری برآید همی
بد و نیک روزی سرآید همی
چو بستی کمر بر در راه آز
شود کار گیتیت یکسر دراز
به یک روی جستن بلندی سزاست
اگر در میان دم اژدهاست
و دیگر که گیتی ندارد درنگ
سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ
پرستنده ي آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشنود آفرین
چو سرو سهی گوژ گردد به باغ
بدو بر شود تیره روشن چراغ
کند برگ پژمرده و بیخ سست
سرش سوی پستی گراید نخست
بروید ز خاک و شود باز خاک
همه جای ترسست و تیمار و باک
سر مایهٔ مرد سنگ و خرد
ز گیتی بیآزاری اندر خورد
در دانش و آنگهی راستی
گرین دو نیابی روان کاستی
اگر خود بمانی به گیتی دراز
ز رنج تن آید به رفتن نیاز
یکی ژرف دریاست بن ناپدید
در گنج رازش ندارد کلید
اگر چند یابی فزون بایدت
همان خورده یک روز بگزایدت
سه چیزت بباید کز آن چاره نیست
وزو بر سرت نیز پیغاره نیست
خوری گر بپوشی و گر گستری
سزد گر به دیگر سخن ننگری
چو زین سه گذشتی همه رنج و آز
چه در آز پیچی چه اندر نیاز
چو دانی که بر تو نماند جهان
چه پیچی تو زان جای نوشین روان
بخور آنچه داری و بیشی مجوی
که از آز کاهد همی آبروی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati
#حکایت_زیبای_موش_و_گربه
#قسمت_اول
اگر داری تو عقل و دانش و هوش
بیا بشنو حدیث گربه و موش
بخوانم از برایت داستانی
که در معنای آن حیران بمانی
ای خردمند عاقل ودانا
قصه موش و گربه برخوانا
قصه موش و گربه منظوم
گوش کن همچو در غلطانا
از قضای فلک یکی گربه
بود چون اژدها به کرمانا
شکمش طبل و سینهاش چو سپر
شیر دم و پلنگ چنگانا
از غریوش به وقت غریدن
شیر درنده شد هراسانا
سر هر سفره چون نهادی پای
شیر از وی شدی گریزانا
روزی اندر شرابخانه شدی
از برای شکار موشانا
در پس خم مینمود کمین
همچو دزدی که در بیابانا
ناگهان موشکی ز دیواری
جست بر خم می خروشانا
سر به خم برنهاد و می نوشید
مست شد همچو شیر غرانا
گفت کو گربه تا سرش بکنم
پوستش پر کنم ز کاهانا
گربه در پیش من چو سگ باشد
که شود روبرو بمیدانا
گربه این را شنید و دم نزدی
چنگ و دندان زدی بسوهانا
ناگهان جست و موش را بگرفت
چون پلنگی شکار کوهانا
موش گفتا که من غلام توام
عفو کن بر من این گناهانا
مست بودم اگر گهی خوردم
گه فراوان خورند مستانا
گربه گفتا دروغ کمتر گوی
نخورم من فریب و مکرانا
گربه آن موش را بکشت و بخورد
سوی مسجد شدی خرامانا
دست و رو را بشست و مسح کشید
ورد میخواند همچو ملانا
بار الها که توبه کردم من
ندرم موش را بدندانا
بهر این خون ناحق ای خلاق
من تصدق دهم دو من نانا
آنقدر لابه کرد و زاری کردی
تا به حدی که گشت گریانا
....
#عبید_زاکانی
🌈🌟کانال "نرگس مستان "
🎻https://eitaa.com/mosigiesonati