بوی عطــــــــــــــــــــــر عجیبی داشت ..
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا می داد ، شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود :
" به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم ، هر وقت خواستم معطر بشم از تــــــــه دل میگفتم :
" السلام علیک یا ابا عبد الله الحسیـــــن علیه السلام .."
شهید حسینعلی اکبری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔹 شهدا دلها را تصرف میکنند .....
🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاقی که باعث شد زن یهودی مسلمان شود!
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت هفته عفاف و #حجاب
📣 اوقات شرعی اصفهان
🔸جمعه ۲۲ تير ۱۴۰۳
اذان صبح: ۰۳:۲۶:۴۴
طلوع آفتاب: ۰۵:۰۴:۵۱
اذان ظهر: ۱۲:۱۰:۰۳
غروب آفتاب: ۱۹:۱۳:۰۱
اذان مغرب: ۱۹:۳۲:۴۷
نیمه شب شرعی: ۲۳:۲۰:۲۳
https://eitaa.com/malekshahr
هدایت شده از پاتوق گروه های سرود آوای ایران
حضرت علی اصغر(ع) گروه میثاق.mp3
4.38M
حضرت علی اصغر
گروه سرود میثاق مهاجرین
شاعر: قاسم صرافان
آهنگساز: احسان جوادی
@avayiran_sourod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 لوح متحرک | هَیهاتَ مِنَّا الذِّلِّةُ
✏️ برگرفته از بیانات حضرت آیتالله خامنهای پیرامون سخنان مهم امام حسین علیهالسلام
📥 مطلب مرتبط: هَیهاتَ مِنَّا الذِّلِّةُ
🏴 #بعثت_خون
💻 Farsi.Khamenei.ir
🌙🌑🌍 رژیم علیاف ورود کودکان به مراسم عزاداری را ممنوع اعلام کرد!
🔰 بر اساس گزارش وزارت کشور آذربایجان، شرکت کودکان در مراسم عزاداری، امنیت و سلامت کودکان را به خطر می اندازد و بر اساس قانون، والدین باید از این کار اجتناب کنند.
👈🏻 هدف از این تصمیم، جلوگیری از انتقال ارزشهای دینی به نسل جدید است تا آنها با اینگونه مراسم و ارزشهای تشیع بیگانه شوند
به ما بپیوندید 👇
https://eitaa.com/malekshahr
سلام
سانس استخر برای امروز(جمعه22تیر 1403) با قیمت مناسب ۳۵ تومان موجود است کسی خواست سریع به شخصی پیام بدهد👇
@Mohammmadrezasafari
استخر باران و ایثار
سانس ها:
۱۳:۳۰داره
۱۵ داره
۱۶:۳۰داره
۱۸ داره
(ظرفیت محدود)
ورود کودکان و نوجوانان فقط با رضایتنامه ی والدین
(مسئولیت رفت و برگشت و داخل استخر با خود شما عزیزان است)
55.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت پدرِ «دختر کاپشن صورتی با گوشوارههای قلبی» از روز حادثه برای اولین بار در حسینیه معلی شبکه سه
🔹یه خانواده چهارنفره بودیم که همسرم و دو تا بچه هام شهید شدن...به حالشون غبطه میخورم
به ما بپیوندید
https://eitaa.com/malekshahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه از راغب عزیز 🖤
@haal_khob👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصیبت خوانی به سبک «عباس موزون»
عباس موزون در مورد واژه «تَنَقَّبت» در زیارت عاشورا توضیح میدهد 😭😭😭
https://eitaa.com/malekshahr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادران اصفهانی شیرخوارگان خود را نذر یاری ظهور امام زمان (عج) کردند
https://eitaa.com/malekshahr
📌متن شبهه👇
تو با لاک نماز بخونی خدا قبول میکنه اما بنده اش نه!
مريض باشی و روزه نگیری خدا قبول میکنه اما بنده اش نه!
چادر سرت نزاری و به خدا فکر کنی
خدا قبول میکنه اما بنده اش نه؟ میدونی مشکل از کجا شروع شد؟ اونجایی که بنده هاش يادشون رفته "قضاوت" مخصوص خداست نه اونا...
📌 پاسخ به شبهه👇
✅ بله. خداوند قاضی است و قضاوت تنها کار خداست.
👈 اما هر قاضی ای بر اساس قانون حکم صادر می کند و اگر قانونی در کار نباشد دادگاه و قضاوتی هم در کار نیست.
✅ خداوند در دادگاه خود بر اساس قانونی که در کتابهای آسمانی و توسط پیامبرانش برای مردم فرستاده قضاوت خواهد کرد.
🔰 کسانی که میگویند وضوی با لاک باطل و حجاب واجب است، بر اساس قانون خدا میگویند.
⁉️ شما که میگویید نماز با لاک را خدا قبول میکند و اگر حجاب نداشته باشیم خدا کاری به کارمان ندارد از کجا می گوید؟🤔
⁉️آیا قرآن دیگری برای شما نازل شده که ما خبر نداریم یا فقط خیال میکنید که قوانین خدا شاید به نفع خواسته های نفسانی شما باشد؟!
╭┅──────┅╮
@porseshgar
╰┅──────┅╯
☑ مردم کوفه با امام حسین(ع) آزمایش نشدند، چون هنوز امام حسین(ع) به کوفه نرسیده بود و آنها هنوز حضرت را درک نکرده بودند.
🔶 بلکه آنها با نایب امام یعنی حضرت مسلم آزمایش شدند و چون در این آزمایش مردود شدند وقتی امام حسین(ع) رسید، مقابل او هم ایستادند.
🔷 ما در زمان غیبت با نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امتحان میشویم و وقتی حضرت آمد دیگر وقت امتحان نیست، بلکه اگر در اطاعت از نایبش امتحان پس داده باشیم یار او خواهیم بود انشاءالله. اما اگر نسبت به منویات نایبش کوتاهی کنیم در یاری از امام زمان(عج) هم کوتاهی خواهیم کرد.
✅ لذا شهید سلیمانی فرمود: شرط عاقبت بخیری ارتباط دلی و قلبی و حقیقی با امام خامنهای است. هر کس صدای نایب امام زمان را نشنود صدای امام زمان(عج) را نخواهد شنید.
امام صادق عليه السلام :
السُّجُودُ عَلى تُربَةِ الحُسَينِ عليه السلام يَخرُقُ الحُجُبَ السَّبعَ ؛
امام صادق عليه السلام :سجده بر تربت امام حسين حجاب هاى هفت گانه را مى شکافد .
[ بحار الأنوار ، ج 98 ، ص 135 ]
#حدیث_روز
با ما همراه باشید👇
╔════••⚬🌺⚬••════╗
@mosquesahebzaman
╚════••⚬🇮🇷⚬••════╝
📌خاطرهی دکتر عبدالحسین زرین کوب از عاشورا
📝 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود ، پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد :
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم .
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند .
همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین ، سنگین و باوقار .
می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند .
پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله ، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید
فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال .
حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد ،
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند.