شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#خاطره_کاری
#چرخیدن_این_چرخ_ساده_نبود!
🔸مصطفی وقتی وارد وادی بازرگانی حساس در صنعت هسته ای شد که عملا ورود کردن به یک مسیر ورود ممنوع و پر از مامور مراقب بود!
شرایطی که ایران تحریم است و هسته ای تحریم تر.
🔸کار مصطفی بسیار پیچیده و پر دردسر بود؛
به یکی از مواردی که میتوان اشاره کرد اینکه در مسیری که عرض کردم شما دیگر نمیتوانید یک سری تشریفات معمول بازرگانی راه بیندازی!
با تشریفات تامین کننده هایت لو میرود و این موضوع با سر بریدن آنها یکسان است!
در همین شرایط باید ثابت هم کنی داری سالم کار میکنی و از تهمت هایی که میشنوی عبور کنی...
🔺به نقل از دوست و همکارشهید
🔹 با چنگ و دندان صنعت هسته ای را راه انداختند و سر پا نگه داشتند تا آقایان با اعتماد و لبخند به بادش دهند...
شما باشید و جوابتان به چشم های مصطفای شهید...
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
🎥 #ببینید | #مستند
"مرثیه ای برای یک رویا"
🔸تعدادی #دانش_آموز مدارس سمپاد با بودجه شخصی #موشک های موفقی ساخته اند.
حالا می خواهند کارشان را آزمایش کنند اما تغییر...
📥 دریافت: cmmt.ir/124
@mostafaahmadiroshan
Sadatstu.ir
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#خاطره_دانش_آموزی
🔸در آن مقطع ما سه نفر جزء درس خوان های کلاس به حساب نمی آمدیم. با این حال درس هایی که حل کردنی داشت مثلا در درس جبر خیلی از بچه ها لنگ می زدند مخصوصا در بخش اتحادها.
🔹اما مصطفی با بقیه متفاوت بود، او اتحادها را خیلی خوب یاد گرفته بود. او در این جور درسها روشهای ابتکاری داشت. در حل کردن مسئله متخصص بود.
🔸توی حل معادله ها معمولا متفاوت بود، روشهای خلاقانه خودش را داشت. در این موارد مصطفی همیشه از ما جلوتر بود، از کلاس هم جلوتر بود، ولی توی معدل و اینا خوب نبود چون تو بقیه درسها، زیاد کار نمی کرد. سوم دبیرستان که بودیم در مثلثات و هندسه خیلی خوب بود.
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#خاطره
🔹توی این 7 سال که زندگی کردیم،
شاید 4 سال بیشتر با هم نبودیم.
اوایل 9 ماه زندگی ام را جمع کردم و رفتم کاشان که کنارش باشم.
🔹شهر بچگی هایم بود و دوستش داشتم، ولی چه فایده، مصطفی نمی آمد،
دیر می آمد. شیفتهای کاری اش زیاد بود.
زیاد بهش گله می کردم.
🔹آخر سر گفت:
«خب برو تهران.»
برگشتم تهران. خیلی سخت بود،
هر 12 روز یکی دو روز می آمد تهران و برمی گشت.
🔹این اواخر که پستش بالاتر رفته بود و تهران هم دفتر کار داشت،
دو روز آخر هفته می آمد خانه، آن هم چه آمدنی. دو دقیقه وقت نمی کردیم با هم حرف بزنیم. می دانستم کارش حساس است. همیشه سعی می کردم مانعش نباشم و نبودم.
🔹به نقل از همسر شهید
@mostafaahmadiroshan
#پیام_آقا
#عمل_مصطفی
🔸پیشرفت علمی، کشور را قدرتمند میکند. مجری عزیزمان امروز حدیثی را خواندند: اَلعِلمُ سُلطان؛ «سلطان» یعنی اقتدار؛ علم، اقتدار است؛ هر کسی که آن را داشته باشد «صالَ»، یعنی دست قدرتمند را خواهد داشت؛ هرکس که آن را نداشته باشد «صیلَ عَلَیه»،[۱] یعنی دست قدرتمندی بر سر او خواهد آمد یعنی زیر دست خواهد شد؛ این علم [است].
🔹امروز شما این را مشاهده میکنید؛ آمریکاییها و اروپاییها بهخاطر علمی که تحصیل کردهاند، توانستهاند همهی دنیا را تصرّف کنند. شما میدانید آمریکا، انگلیس، فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی ــ حتّی کشورهای کوچک ــ سالهای متمادی، بعضیشان قرنها، توانستند کشورهایی را تصرّف کنند، هستیهای آنها را به باد بدهند و نابودشان کنند؛ بر ملّتها اقتدار پیدا کردند و مسلّط شدند، بهخاطر علم؛ دنبال علم بودند.
🔸ما غفلت کردیم، از قافلهی علم عقب ماندیم، با آن سابقهی تاریخی، با این استعداد درخشان! [امّا] دیگران جلو افتادند؛ ما باید این را جبران کنیم.
⬅️ بیانات در دیدار نخبگان جوان علمی
۱۳۹۶/۰۷/۲۶
@mostafaahmadiroshan
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
#شب_جمعه
▫️شب های جمعه در خوابگاه دعای کمیل میخواندند...
بچه ها زیاد شرکت نمیکردند.
مصطفی هر وقت میرفت،
یک گوشه می نشست؛ خیلی آرام و ساکت. زانوهایش را بغل می گرفت، سرش را کج می کرد، به جلو نگاه می کرد و می رفت توی حال خودش. خلوتش همین بود. اهل گریه بلند و سروصدا نبود.
▫️بعد از دعا چراغ را که روشن می کردند، شیرینی را به بچه ها تعارف میکردند. مصطفی نبود.
توی تاریکی می آمد و توی تاریکی می رفت...
▫️شب جمعهست، شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات،
"اللهم صل علی محمّــد و آل محمّــد و عجل فرجهم"
@mostafaahmadiroshan
🔰 #فرایند_هستهای
🚜 کشاورزی هستهای:
🔴راهی برای رهایی از اقتصاد تکمحصولی
و کاهش وابستگی به نفت
✅ @mostafaahmadiroshan