eitaa logo
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
5.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
586 ویدیو
0 فایل
سلام دوستان عزیز خوش آمدید/ فعالیت کانال شبانه روزی می باشد لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd لینک اخبار شبانه کانال @sabanhkabar لینک گروه چت https://eitaa.com/joinchat/2156987196Cb75d654c81 آیدی مدیر/ تبلیغات @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت سفر بود و انتظار در چشمان روزگار می‌درخشید،‌ انگار قرار ما در قلمرو عشق جا مانده بود. در سرزمین خورشید، در امتداد بلند نور سایه‌ای از محبت بود و نگاهی که حکایت سفر داشت.‌ لحظه‌ها در گذرگاه انتظار مانده بودند، چشم‌ها همچنان اسیر گذر روزگار و در توالی رفتن همه به نوبت ایستاده بودند... ما در برابر تاریخ قد کشیدیم، بزرگ شدیم، مرزهای با هم بودن را در نوردیدیم و در کنار هم جان دادیم.‌ چه کسی می‌داند معنای با هم بودن چیست، در کنار هم جان دادن و پرواز کردن چه معنی دارد... این هنری بود که تو یادمان دادی و یادمان دادی که می‌توان عاشق بود، دوست داشت، جنگید و در معبود غرق شد و چه زیبایی‌ها که دیدیم و کسی از غیر از ما ندید..... کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم دلت کربلا بود امیر سربازان قاسم یاد انگشتر تو، شده داغ ما یاد انگشتری ... 🔹 یک‌شب آمد پی‌ما گفت شما مال‌منید 🔸 دگر افتاد از آن شب، دل‌ما پای‌حسین /ع/ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
✍فرازی از وصیت نامه شهید علیرضا کاویانی 🔸... پدر و مادرم مرا حلال کنید و از شما می خواهم مرا ببخشید ... خودتان خوب می دانید که انسان یک روزی به دنیا می آید و یک روز نیز باید از دنیا برود؛ پس چه خوب که انسان این جان را در راه خدا از دست بدهد و چه بد است در رختخوابِ ذلت از دنیا برود ... برادرانم؛ مسجد را خالی نکنید زیرا مسجد سنگر ماست. از برادرانم می خواهم که امام را تنها نگذارند و همیشه پیرو خط امام باشند ... ♦️شهید علیـــرضا کاویانی 📆تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/٠۵ 📍جزیره مجنون عملیات خیبر 🔹سن لحظه شهادت: ۱۷ سال کانال مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
⁩🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 "شهید سعید است " نماز را که در مسجد امام حسن عسکری(ع) تمام کردم چشمم به سعید افتاد ؛ با اینکه سعید همیشه سر حال و قبراق بود اما این بار شادابی را در چهره اش به وضوح می دیدم! حدس زدم باید اتفاق جدیدی افتاده باشد... متعجبانه پرسیدم: سعید چه خبره؟ خیلی سرحالی؟! پاسخ داد: آره! دیگه آماده شهادتم! گفتم: چطور؟ خوابی دیدی؟! قیافه حق به جانبی گرفت و با لبخند گفت: نه! به تازگی امام جمله قشنگی فرموده اند که به من می خوره! گفتم: مگه امام چی گفته؟! خندید و گفت:«شهید سعید است و شهادت سعادت» خب! منم سعید سعاده هستم!... 27 آذر ماه سال 1365 وصیت نامه ای در منطقه عملیاتی کربلای 4 نوشته شد که با این جمله آغاز شده بود: شهید سعید است و شهادت سعادت! و انتهای آن نوشته شده بود: نباشم روزی که جمهوری اسلامی نباشد! به راستی در هفده سالگی در کربلای 4 چقدر سعادت داشت سعید سعاده. کانال مشتاقان شهادت🌷 https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
🍂 یادش بخیر آن شب‌ها ╌╌⊰○⊱╌╌ یادش بخیر نماز جماعت های مغرب و عشاء پادگان دوکوهه اونهم در میدان بازی که با کمترین نور محیطی، کنار هم صف می کشیدیم و در آرامشی وصف ناشدنی و فارغ از همه گرفتاری‌های دنیوی، نیتی می کردیم و به پرواز در میومدیم. یادش بخیر بسیجی‌های عارفی که کلاه اورکت‌شون رو سپر ریا قرار می‌دادن و به سجده می‌رفتن و شانه‌هایشان به لرزه در میومد. همون شانه هایی که زیر بار سنگین تجاوز دشمن قرار گرفته بود. و چه زیبا و دوست داشتنی بود ، دیدن افرادیکه حتی از نشستن روی موکت هم پرهیز می کردند و زمین پر از ریگ رو ترجیح می‌دادند. خاکیِ خاکی.. همان‌ها که در شب حمله همچون کوه جلو دشمن می ایستادند و پس نمی کشیدن. هر چه با تقوا تر، محکمتر این خصلت ها، همه سایه ای بود برگرفته از حرکات و سکنات مولایمان امیرالمومنین علیه السلام که بعد از قرن‌ها در این زمان در وجود جوونهامون متجلی شده بود.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
36.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران خیل یاران حسین ، هم شعاران حسین ای دلیران بسیجی ، ره سپاران حسین باشد عزیز فاطمه ،‌ کاروان سالارتان از بهر فتح کربلاست ، این همه ایثارتان خیل ملک اندر فلک ، عاشق دیدارتان ای رو به معراج شرف، چون شهیدان حسین 🔸 همراه با تصاویر ناب جبهه‌ای        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی "از قصرشیرین تا فاو" 3⃣ محقق: مرتضی سرهنگی
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی "از قصرشیرین تا فاو" 4⃣ محقق: مرتضی سرهنگی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 یکی از فرماندهان گردان به دیدبانی رفت و بلافاصله بازگشت و به فرمانده گردان سرگود «عباس» پیام داد که قایقهای ایرانی روی شط را پوشانده اند. بعد از آشکار شدن حمله، ترس و پراکندگی، سراپای نیروهای ما را گرفت. فرمانده تیپ به همه واحد اطلاع داد که حمله شده و آماده باشند. من و یک سرباز دیگر برای برقراری ارتباط به سنگر افسران رفتیم. این سرباز در همان لحظات اول کشته شد. بله با ترکش های خمپاره. ما تقریباً دو روز در محاصره بودیم. همه ما ترسیده بودیم. حتی افسرهائی که خیلی ادعای رشادت داشتند. بعضی از افسرها رنگشان پریده بود. عده ای از افسرها و نفرات واحدهای دیگر به قرارگاه آمده بودند زیرا فکر میکردند که قرارگاه میتواند برای آنها پناه باشد. تمام اطراف قرارگاه پر از جنازه بود. و ما فکر میکردیم که اسیر یا خیلی زود مثل آنها نقش بر زمین خواهیم شد. ما تصور نمیکردیم. که حمله به این وسعت باشد. حتی در یک تماس فرمانده تیپ از فرمانده یکی از گردانها پرسید آنهائی که شما را محاصره کرده اند چند نفرند؟ فرمانده گردان جواب داده بود پنجاه نفر! ما پیش خودمان گفتیم که چطور پنجاه نفر یک گردان را محاصره کرده اند. در این دو شب و یکروز که محاصره بودیم هیچ چیز برای خوردن و آشامیدن نداشتیم. ما اصلا امید نداشتیم که اسیر بشویم. یعنی برایمان غیر ممکن بود که فکر کنیم ایرانیها ما را اسیر می‌کنند و از این طرف شط به آن طرف می‌برند. در مدت محاصره تماس ما با قرارگاه لشکر برقرار بود و سرتیپ شامل قول داده بود که برای ما نیروی کمکی بفرستد. حتی پیامی از صدام بدستمان رسید که گفته بود: شما مواضع خودتان را ترک نکنید من زبده ترین نیروها را برایتان می‌فرستم. همچنین از قرارگاه لشکر پیام دادند که فرمانده تیپ ۱۶ بنام سرهنگ «سردار» با تیپ خود به کمک‌تان خواهد آمد. ما هر چه منتظر شدیم که این تیپ بیاید نیامد. فرمانده تیپ مکررا تماس می‌گرفت و می‌گفت که تیپ ۱۶ نیامد!؟ از بالا می‌گفتند که تیپ ۱۶ آمده ولی در بین راه و نزدیک پایگاه موشکی نیروهای ایران راه را بر او بسته اند و درگیر است! روز آخر تماس ما با قرارگاه لشکر قطع شد. این قرارگاه بدست نیروهای شما متلاشی شده بود و ما دیگر هیچ ارتباطی نداشتیم. ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر بود که پنج نفر از نیروهای شما از خاکریز اطراف قرارگاه تیپ پائین آمدند. ما حدود سی نفر بودیم به دستور یکی از افسرها، دستمال سفیدی بیرون آوردیم و بطرف آن پنج نفر آمدیم. آنها اولین حرفشان به ما این بود، امان امان و از این کلمات ما تسکین پیدا کردیم. اسرای دیگری از گوشه و کنار آمدند ما حدود هشتاد نفر شدیم. وقتی که از محیط قرارگاه بیرون رفتیم دیدم که نیروهای زیادی از نفرات شما در آن حوالی هستند. ما را در کنار شط جمع کردند و به نوبت در قایق ها نشاندند و به طرف ایران آوردند. ┄═• ادامه دارد •═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی "از قصرشیرین تا فاو" 4⃣ محقق: مرتضی سرهنگی
🔴 جهت توضیح باید عرض شود، این قرارگاه توسط گردان کربلا (لشکر ۷ولی عصر عج ) به فرماندهی سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی در عملیات والفجر هشت، به محاصره درآمد و فرماندهی تیپ که در ابتدا خود را میان افسران پنهان کرده بود با ترفندی شناسایی شده و به همراه همه افسران و سربازان به عقب منتقل شدند. این قرارگاه با دستور شهید فرجوانی دو روز در محاصره بود تا بدون درگیری فتح شود که همینگونه شد. این داستان در سالهای پس از جنگ بعنوان یک سوژه برای بازی رایانه‌ای مورد ساخت قرار گرفت. کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
🍃؛💫؛🍃 💫؛🍃 🍃 خاطرات اسرای عراقی "از قصرشیرین تا فاو" 5⃣ محقق: مرتضی سرهنگی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر بود که پنج نفر از نیروهای شما از خاکریز اطراف قرارگاه تیپ پائین آمدند. ما حدود سی نفر بودیم به دستور یکی از افسرها، دستمال سفیدی بیرون آوردیم و بطرف آن پنج نفر آمدیم. آنها اولین حرفشان به ما این بود، امان امان و از این کلمات ما تسکین پیدا کردیم. اسرای دیگری از گوشه و کنار آمدند ما حدود هشتاد نفر شدیم. وقتی که از محیط قرارگاه بیرون رفتیم دیدم که نیروهای زیادی از نفرات شما در آن حوالی هستند. ما را در کنار شط جمع کردند و به نوبت در قایق ها نشاندند و به طرف ایران آوردند. وقتی که من به آنطرف شط آمدم نیروهای شما روی زمین نشسته بودند و غذا میخوردند آنها اسرا را دعوت کردند و ما هم که دو روز بود هیچ چیز نخورده بودیم به رزمندگان شما پیوستیم و با همدیگر ناهار خوردیم. بعد از خوردن آن ناهار، احساس کردم که زندگی تازه ای را خداوند برایم نوشته است. اگر من در جبهه صدام کشته می‌شدم، هم دنیایم تباه بود و هم آخرتم. شکر خدا که زنده ماندم. ┄═• پایان این قسمت •═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
🍂 شکنجه مرغی •┈••✾💧✾••┈• در زمان اسارت، چهارشنبه‌ها در اردوگاه بعضی اوقات شام به ما مرغ می‌دادند. یکی از برادران آزاده اصولاً مرغ نمی‌خورد و به تدریج شایع شد که او از مرغ بدش می‌آید. به همین خاطر اسم او را «حاجی مرغی» گذاشتند. یک روز یک درجه‌دار عراقی به نام عبدالرحمن برای شکنجه روحی، دستور داد یک مرغ بزرگ سرخ کرده آوردند و حاجی مرغی را وادار کرد تا آن را بخورد. حاجی مرغی هم جبراً و با اشتهای تمام مرغ را خورد! عبدالرحمن که تعجّب کرده بود، پرسید: مگر تو از مرغ بدت نمی‌آید؟! حاجی مرغی هم گفت: لا سیدی (نه آقا)، من از کم بودن مرغ بدم می‌آید نه از زیاد آن! مگر می‌شود آدم با شکم گرسنه از مرغ بدش بیاید؟! •┈••✾💧✾••┈• کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت🌷 https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدان هوایی دگر داشتند ز غیرت دلی شعله ور داشتند شهیدان که دل را به دریا زدند عجب پشت پایی به دنیا زدند شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات. کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدان قصه پر سوز عشقند شهیدان شمع عالم سوز عشقند شهیدان راهیان کوی یارند شهیدان عاشق و خونین تبارند شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات شهدای صابرین کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته 🔻 شهیــد مـدافع حـــرم سردار حاج محمد زلقی 🗓شهادت: ۱۳ خرداد ۹۵ 📿شادی روحشان صلوات 🚩کانال مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعویض شیفت نیروهای غیور تیپ۴۸فتح یاسوج در سرمای باور نکردنی منفی 30 درجه. کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
حرم عشق كربلاست ؛ و چگونه در بند خاك بماند آنكه پرواز آموخته‌ است و راه كربلا می‌شناسد ... کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
کوله پشتی اش پر از گلوله آتیش گرفت نتونستند کوله رو ازش جدا کنند  از بچه هاخواست به راه خودشون ادامه دهند و با چفیه دهان خودش رو بست تا عملیات لو نرود... تنها کف پوتینهاش که نسوز بود باقی ماند ... بسیجی۱۶ساله لشکر ۴۱ ثارالله شادی روحش صلوات کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️"همین مسیری که شهدا رفتند بری به امام زمان(عج) می‌رسی... مسیر دیگری نیست!" کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت🌷 https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۰ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۱ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 ستوان نورى فيصل القيسی در ادامه رو به صدام گفت: سرورم! مسأله دیگری را که باید به عرض برسانم این است که به محض ورود به بندر و پیشروی به سوی انبارهای بزرگ با مقاومت شدیدی مواجه شدیم. آنها از انواع اسلحه در مقابل با ما استفاده میکردند. در پایان کار ما موفق شدیم مقاومت آنها را در هم شکنیم و به کمک هواپیماها تمام مواضع و سنگرهای آنها را منهدم کردیم. صدام گفت در واقع نیروهای هوایی نقش بارزی در این عملیات داشت؛ باید بگویم اگر مردان قهرمان ما در نیروی هوایی نبودند ما نمی توانستیم محمره را تصرف و آزاد کنیم. به هر حال شماها نقش بارزی داشته اید. اما در تمام مراحل آزادسازی محمره عقابان تیز پرواز ما نقش ویژه ای ایفا کردند. افسر دیگری برخاست و خود را چنین معرفی کرد: من سروان اسماعيل عبد القادر الدیوانی هستم. در واقع از اینکه امروز در محضر حضرت عالی هستم و میتوانم گوشه ای از عملیات آزادسازی محمره را به استحضار برسانم باعث سعادت و خوشبختی من است. در تاریخ ۱۹۸۰/۹/۲۹ در ساعت هشت شب، فرمانده با من تماس گرفت و دستور پیشروی به سوی پادگان حمید را صادر کرد. هنگامی که به آنجا رسیدم یک دستگاه از تانکهای ما به آتش کشیده شد و تمام افراد آن کشته شدند. صدام دمکراسی و قومیت عرب و عزت میهن باید درد و رنج ها را تحمل کرد و دست و پاهایی قطع شود. سروان اسماعیل افزود: بعد از تصرف پادگان حمید جناب فرمانده تیپ سرهنگ ستاد عبدالهادی العامری با ما تماس گرفت و گفت به سوی کارون حرکت کن. واحد تانک را به سوی کارون به حرکت در آوردم. در همان اثنا به ما حمله شد. هنگام شب به محل مأموریت رسیدیم. در درگیری ستوان فرحان علیوی العماری به شهادت رسید. در واقع علت به شهادت رسیدن او این بود که از تانکش بیرون آمده بود و با هفت تیرش با تعدادی از ایرانی ها مقابله می کرد. او گفت، آنها در راهراه آزادی وطن کشته شده اند. صدام گفت: بهشت گوارای او باد! سروان به سخنانش چنین ادامه داد ما به ساحل کارون رسیده بودیم، در این هنگام نیروهای ما برای فریب نیروهای اسلامی دست به مانورهایی زدند. بعد از آن لشکرهای ما به نزدیکی خرمشهر رسیدند و با برخورداری از پشتیبانی هواپیماها و آتش توپخانه اقدام به آزادسازی خرمشهر کردند. بعد از آن به ما دستور داده شد وارد خرمشهر شویم. سرورم، بعد از آن به سوی خرمشهر حرکت کردیم. تعداد زیادی از واحدهای ما در حال پیشروی و یا بازگشت به عقب بودند. یکی از سربازان دژبان در ایستگاه شماره یک به من گفت: جناب سروان کجا میروید؟ گفتم: جناب فرمانده به من دستور داده تا به خرمشهر بیایم. آن سرباز گوشی تلفن را برداشت و با فرمانده خودش صحبت کرد. او هم گفت بگذارید برود. سرورم! حدود یک کیلومتری خرمشهر رسیده بودیم که دو دستگاه از تانک های ما به آتش کشیده شد. صدام گفت ظاهراً همه تانکهای تو باید آتش گرفته باشند و تو و یک تانک باقی مانده باشد! سروان افزود: جناب رئیس جمهور! بعد از آن به خرمشهر رسیدیم. شرایط اهالی بسیار رقت انگیز بود. صدام گفت: به به جهنم نباید کسی دلش برای آنها بسوزد. سروان سخنانش را این گونه تکمیل کرد به سوی یکی از خانواده ها رفتم و به آنها گفتم کجا می خواهید بروید؟ گفتند: قصد داریم به مکان امنی برویم. سرورم آنها را به محلی که تحت کنترل نیروهای ما بود بردم و در آنجا استقرار یافتند. اما در این اثنا تعداد دیگری از تانکهای ما به آتش کشیده شد. صدام با حالت خشم و غضب گفت: معلوم است، اشخاص بزدل و ترسویی مانند تو تانکهایش سالم نمی‌ماند. من تعجب می‌کنم چه کسی تو را انتخاب کرد تا مدال شجاعت بگیری؟ سروان گفت جناب فرمانده لشکر! فرمانده لشکر نیز خودش در آن جلسه حاضر بود. صدام خطاب به محافظین گفت: این افسر را به اتاق ویژه ببرید؛ میخواهم خودم او را تکه پاره کنم تا رحم و شفقت از قلبش بیرون آید. او را ببرید تا از او درس حقوق بشر بیاموزیم. از جلوی چشمانم دور شو! محافظین به سوی او آمدند به دستانش دستبند زدند و او را با خود بردند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۲ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 سروان سخنانش را این گونه تکمیل کرد به سوی یکی از خانواده ها رفتم و به آنها گفتم کجا می خواهید بروید؟ گفتند: قصد داریم به مکان امنی برویم. سرورم آنها را به محلی که تحت کنترل نیروهای ما بود بردم و در آنجا استقرار یافتند. اما در این اثنا تعداد دیگری از تانکهای ما به آتش کشیده شد. صدام با حالت خشم و غضب گفت: معلوم است، اشخاص بزدل و ترسویی مانند تو تانکهایش سالم نمی‌ماند. من تعجب می‌کنم چه کسی تو را انتخاب کرد تا مدال شجاعت بگیری؟ سروان گفت جناب فرمانده لشکر! فرمانده لشکر نیز خودش در آن جلسه حاضر بود. صدام خطاب به محافظین گفت: این افسر را به اتاق ویژه ببرید؛ میخواهم خودم او را تکه پاره کنم تا رحم و شفقت از قلبش بیرون آید. او را ببرید تا از او درس حقوق بشر بیاموزیم. از جلوی چشمانم دور شو! محافظین به سوی او آمدند به دستانش دستبند زدند و او را با خود بردند. صدام یک عدد سیگار آمریکایی روشن کرد و گفت بس است دیگر. به افتخار افسرانمان جشنی تدارک دیده ایم. هیچگاه در طول عمرم آن صحنه های زشت روز اعطای مدال شجاعت و سخنان صدام را فراموش نمی‌کنم، به خصوص هنگامی که رقاصه ها آمدند و با بدنی نیمه عریان شروع به رقصیدن کردند. صدام هر از گاهی پیاله ای شراب می نوشید و خطاب به رقاصه ها و افراد حاضر می گفت: خوش باشید. محمره، نیز امشب همراه با شما می رقصد. مجلس به اتمام رسید و همه افراد سالن را ترک کردند. کسی نمی داند چه بسا وقتی صدام تنها ماند به این مسأله فکر می کرد که سرانجام اهالی خرمشهر روزی خواهند آمد تا آن را بازپس بگیرند. در حالی که از آن مراسم باز می‌گشتیم هنوز هم باورمان نمی شد که آیا آن صحنه ها واقعی بود یا اینکه خواب و خیال؛ اما به هر حال واقعی بودند. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ ‌کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
🌹؛🌴🌹 🌴؛🌹 🌹 جنایت در خرمشهر / ۳۳ از زبان افسران حاضر در خرمشهر ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 قبل از آنکه توفان بوزد مرا تهدید به اعدام کردند. - سرگردهانی السامرائی‌ پس از تصرف خرمشهر ، من از طرف فرمانده گردان دوم تیپ ۶۰ لشکر دهم مأمور شدم تا فرماندهی یک گشت شبانه را در منطقه ای نزدیک خطوط تماس آبادان - خرمشهر به عهده بگیرم. در واقع مکان مورد نظر خیلی دور بود و احتمال درگیری تا ۹۰ درصد وجود داشت. پس از بررسی وضعیت از روی نقشه با فرمانده تیپ ملاقات کردم و سخنان زیر میان ما رد و بدل شد. جناب فرمانده من موضوع را از روی نقشه مورد بررسی قرار دادم، منطقه مورد نظر فاصله اش با ما خیلی زیاد است و رفتن به آنجا واقعاً خطرناک است آیا امکان تغییر مکان وجود ندارد؟ - نه به هیچ وجه امکان تغییر مکان گشتی وجود ندارد. اطلاعات به دست آمده توسط استخبارات تأکید می‌کند که ایرانی ها قصد دارند از این منطقه به خرمشهر رخنه کنند. - جناب فرمانده! اما احتمال وقوع درگیری در این مأموریت وجود دارد! - شما یک گشتی رزمی را فرماندهی می کنید و وقوع درگیری امری طبیعی است؛ این همه سؤال برای چیست؟! ساعت هشت شب گروهان به راه افتاد. واحد برای انجام مأموریت از همه نوع امکانات برخوردار بود. سربازان لباس مخصوص به تن داشتند. همچنین همه افراد به آنچه از نظر مواد غذایی و رزمی احتیاج داشتند مجهز شده بودند. در روشهای مرسوم نظامی معروف است که تعداد یک واحد گشتی باید حدود پانزده نفر باشد و مأموریت هر یک از آنها تکنیکی و ویژه است؛ یعنی هر کس در گروه دارای وظیفه خاصی است. در واقع دلایل چندی موجب شده است که تعداد افراد گشتی اندک باشند که یکی از مهمترین آن دلایل ، مسأله حفظ امنیت است؛ یعنی تعداد اندک موجب رعایت امنیت می‌شود و در نتیجه موفق می‌شوند تا دشمن را غافلگیر کنند. اما تعداد افراد گشتی مورد نظر در آن شب به ۱۸۰ نفر می رسید. بنابراین چگونه میتوان تصور کرد که این تعداد زیاد ملزم به رعایت مسائل امنیتی باشند و چگونه می‌توان تصور کرد که دستورات از بالاترین فرد تا آخرین نفر اجرا خواهد شد. با وجود این ما عازم منطقه مورد نظر شدیم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ پیگیر باشید کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd 🍂
ای رهروان کوی شهادت سفر بخیر ای راهیان راه سعادت سفر بخیر ای غنچه های پرپر میدان عشق ای کاروان شرع وطریقت سفربخیر نام شما به صفحه تاریخ ثبت شد ای مومنان دین و دیانت سفر بخیر کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
1_13280186421.mp3
9.01M
عشق است کربلای تو لبیک یا حسین جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین حاج صادق آهنگران کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
گوی سبقت می برند این خاکیان در خروج خویش از افلاکیان عشق این‌جا اوج پیدا می کند قطره این‌جا کار دریا می کند رخصتی تا ترک این هستی کنیم بشکنید این شیشه تا مستی کنیم پرده بالا رفت و دیدم هست و نیست راستی نادیدنی‌ها دیدنی‌ست.... 😔 کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd