eitaa logo
خانواده ی مطهر
176 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
854 ویدیو
43 فایل
❁﷽❁ 💢💢💢 کانال رسمی دبیرستان علوم ومعارف اسلامی شهید مطهری دوره دوم شعبه شهرک شهیدرجایی . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰ از همشهريهاي ما بود. كسي كه به ايمان او اعتقاد داشتيم. او مدتي قبل، از دنيا رفت. حاال او را در وضعيتي ديدم كه خوشآيند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخي را نداشت!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۱ آن سوي هستي، پدر بزرگم را همراه با جمعي كه در كنارش بودند مشاهده كردم. آنها مرتب از من تشكر ميكردند و ميگفتند: ما به وجود اولادي مثل تو افتخار ميكنيم. خيرات و بركاتي كه از سوي تو براي ما ارسال شده، بسيار مهم و كارگشا بود. ما هميشه برايت دعا ميكنيم تا خداوند بر توفيقات تو بيفزايد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲ جوان پشت ميز، وقتي نابودي بسياري از اعمال مرا ديد، نكته جالبي را به من يادآور شد وگفت: »من ديدهام برخي انسانهاي دانا، جداي از اينكه كارهاي خود را براي رضاي خدا انجام ميدهند، اما در ادامه، ثواب كارهاي خوبي كه در دنيا انجام ميدهند را به يکي از چهارده معصوم: هديه ميكنند.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۳ خيلي سخت بود. حساب و كتاب خيلي دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب ميكردند. زمانهايي كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلي بادقت بررسي ميكردند كه به بيت المال خسارت زده ام يا نه!؟
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۴ روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافتم و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشته ام.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵ من با چشمان بسته مشغول ذكر بودم. اما همين كه چشمانم را باز كردم، حيوان وحشتناكي را بر روي تخت مجاور ديدم! بدنش انسان و سرش شبيه حيوانات وحشي بود. من با يك نگاه تمام ماجرا را فهميدم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۶ آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتياج به كلام نبود. با يك نگاه، آنچه ميخواستيم منتقل ميشد. آنجا از اولين تا آخرين را ميشد‌ مشاهده كرد. من حتي برخي اتفاقات را ديدم كه هنوز واقع نشده بود.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۷ يكباره ياد صحنه هايي افتادم كه از حساب و كتاب اعمال ديده بودم. ياد آن پيرمردي كه به من تهمت زده بود و به خاطر رضايت من، ثواب حسينيه اش را به من بخشيد.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۸ مرتب از خدا ميخواستم كه همراه با مدافعان حرم به كاروان شهدا ملحق شوم. ديگر هيچ علاقه اي به حضور در دنيا نداشتم. مگر اينكه بخواهم براي رضاي خدا كاري انجام دهم. من ديده بودم كه شهدا در آن سوي هستي چه جايگاهي دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۹ مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم، حال و روز من خيلي خراب بود. من تا نزديكي شهادت رفتم، اما خودم ميدانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰ بعد گفت: «اينجا بهشتيان همچون پروانه به گرد شمع وجودي اهل بيت حلقه ميزنند و از وجود نوراني آنها استفاده ميكنند.» من از نعمتهاي بهشت که براي براي شهداست سؤال كردم. از قصرها و حوريهها و...گفت:«.....