🇮🇷 #جانفدا
♥️ #عزیز_ملت
🔰 تا پای جان در خدمت مردم
🔺️ تکفیری ها، دورتا دور نیروها را محاصره کـرده بودند. حاجی قصـــد داشت، سوار بالگرد بشه و برود وسط منطقه محاصره شده. بالگرد مجبــور بود در ارتفاع خیلی بالا پـرواز کـند، تا از تیررس تکفیری ها دور بشه. هرچی اصرار می کردیم حاجی نرو؛ زیر بار نمی رفت. از آن طرف شیمیایی بود، در ارتفاع زیاد نفس اش می گرفت از آن طرف عبور از روی سر داعشی ها ریسک بالایی بود. بار آخر بهش گفتم: جاجی جان! به خدا خطرناکه، شما نباید برید. محکم گفت: از هوا و زمین، از چپ و راست هم آتیش بباره من باید برم. بچه های مردم دستم امانت اند. باید بهشون سر بزنم. حرف، حرف خودش بود. نشست در بالگرد. کپسول اکسیژن را هم با خودش برداشت. رفت وسط منطقه ی محاصره شده.
💠 @motahari_basij 💠
🇮🇷 #جانفدا
♥️ #عزیز_ملت
🔻 خاطره ای از شهید #حاج_قاسم سلیمانی عزیز
📌 داعشی ها به قدری نزدیک حرم حضرت زینب (س) شده بودند که تیر های کلاش شان می خورد به در و دیوار حرم. غوطه ی غربی بودیم، یعنی دقیقا پشت حرم بی بی، حاج قاسم تاب نداشت. ببینید! به حرم آسیب رسیده؛ خودش کلاش دستش گرفته بود و پا به پای بچه های رزمنده می جنگید.
وقتی تیر به دستش خورد، داد همه ی بچه ها در آمده بود. می گفتند : حاجی! برگرد دیگه. تو رو خدا برگرد!! قبول نمی کرد. مونده بود کنار بچه ها. مدتی گذشت؛ تکفیری ها خیز برداشته بودندی ای حمله به سامرا. کسی حاجی را تابحال اینطور ندیده بود. دل نگران بود. میگفت : نکنه _خدایی نکرده_ اینها دوباره اهانتی بکنند به حرم ائمه (ع).
بعدها خودش به یک شخصی گفته بود، سخت ترین لحظه های جنگ عراق، همان روز هایی بود که در جاده ی بغداد سامرا می جنگیدیم...
🌹تا پای جان در خط اهل بیت🌹
💠 @motahari_basij 💠