مادّی، واقعیت و وجود را در انحصار آنچه مادّی است- یعنی در انحصار آنچه جسم و جسمانی است، آنچه به نحوی دارای ابعاد مکانی و زمانی است، آنچه دستخوش تغییر و تحوّل است، آنچه قابل اشاره حسّیه است، آنچه محدود و نسبی است- میداند و به واقعیتی و رای این واقعیتها قائل نیست.
امّا الهی، واقعیت و وجود را در انحصار این امور نمیداند؛ این امور را بخشی از واقعیت میشمارد نه تمام واقعیت.
الهی برخلاف مادّی به واقعیات غیر مادّی و نامحسوس و مجرّد از زمان و مکان و حرکت، به واقعیت ثابت و جاودانه، ایمان دارد.
پس مکتب مادّی مکتب انحصار است و مکتب الهی مکتب ضدّ انحصار.
(عللگرایشبهمادیگری، ص۱۲)
@motahari_nab
بزرگترین ضربتی که بر پیکر اسلام وارد شد از روزی شروع شد که سیاست از دیانت منفک شد.
در زمان ابوبکر و عمر اگرچه هنوز سیاست و دیانت تا حدی توأم بود ولی تخم جدایی ایندو از زمان آنها پاشیده شد.
کار در زمان خود آنها به آنجا کشید که مکرر عمر اشتباه میکرد و علی(ع) از او رفع اشتباه مینمود.
(یادداشتها، ج۹، ص۱۸۵)
@motahari_nab
هم انسان سازنده و خالق و آفریننده کار خودش است، و هم کار (و نوع کار) خالق و آفریننده روح و چگونگی انسان است.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۷۵)
@motahari_nab
صلاح و فساد طبقات اجتماع در یکدیگر تأثیر دارد. ممکن نیست که دیواری بین طبقات کشیده شود و طبقهای از سرایت فساد یا صلاح طبقه دیگر مصون یا بیبهره بماند، ولی معمولا فساد از «خواص» شروع میشود و به «عوام» سرایت میکند و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آنها آغاز میشود و اجبارا «خواص» را به صلاح میآورد، یعنی عادتا فساد از بالا به پایین میریزد و صلاح از پایین به بالا سرایت میکند.
(داستانراستان، ج۱، ص۱۹)
@motahari_nab
در هر دستوری از دستورات اسلام حکمت یا حکمتهایی نهفته است و به تعبیری که علمای فقه و اصول استعمال میکنند احکام تابع یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی است؛
یعنی اگر اسلام چیزی را حرام کرده است چون مفسدهای وجود داشته است حرام کرده، خواه مفسده جسمی باشد خواه روحی، خواه به زندگی فردی بستگی داشته باشد خواه به زندگی اجتماعی، در هر حال یک ضرری در آن بوده است که حرام شده است.
یعنی تحریم تعبدی به این معنی که بدون دلیل یک چیزی حرام شده باشد اصلًا وجود ندارد، و هیچ عالمی از علمای شیعه چنین حرفی نمیزند.
(اسلامونیازهایزمان، ج۱، ص۵۷)
@motahari_nab
در دین مقدس اسلام تعظیم و احترام مسجد بر همه واجب است و بیاحترامی به مسجد حرام است، تنجیس مسجد حرام است و اگر مسجدی تنجیس شد، بر همه کسان دیگر واجب کفایی است که زود آنجا را تطهیر کنند.
اگر کسی به ما بگوید این برخلاف اصل توحید است، مسجد گل و خاک و آجر و سنگ است، خود کعبه هم همین طور، چهارتا سنگ روی همدیگر گذاشتهاند و چیز دیگری نیست، مگر سنگ هم میتواند احترام داشته باشد که بشر به سنگ احترام بگزارد؟
میگوییم نه، سنگ هرگز احترام ندارد، خدا و عبادت خدا احترام دارد.
معبد از آن جهت که معبد است احترام دارد. معبود به ما اجازه داده است که معبد را احترام کنیم.
احترام معبد به اجازه معبود، احترام معبود است.
این شرک نیست، عین توحید است.
(آشناییباقرآن، ج۴، ص۱۲۲)
@motahari_nab
یکی از شعارهای ما مساجد است. احترام مسجد را حفظ کنید.
به خانمهایتان و به خانمهای خویشاوندانتان و به هرکسی که با او دوست و آشنا هستید بسپارید، بگویید لااقل در مشاهد مشرّفه که شرکت میکنید، حرم امام رضا(ع) که میروید، مسجد که میآیید، شعار اسلامی حجاب اسلامی را حفظ کنید.
حالا هر جهنم دره دیگری میخواهید بروید به هر وضعی میخواهید بروید بروید، آخر مسجد را چرا؟
این کار دو گناه است که هم یک زن خودش را جلو مردهای بیگانه لخت و عور کند، و هم با این وضع بسیار زننده بیاید در مسجد و احترام مسجد را بشکند.
(پانزدهگفتار، ص۱۸۶)
@motahari_nab
تفاوت ادیان الهى به درجه و مرتبه است و رابطه ادیان با یکدیگر رابطه کامل، کاملتر و اکمل است.
(مقدمهایبرکلامجدید، ص۳۷)
@motahari_nab
از طبقه انبیا و طبقه ائمه و علمایی که راه ائمه را پیش گرفتهاند که بگذریم، طبقهای که در قیامت ظهور میکند برای شفاعت، طبقه شهدا هستند.
این شفاعت، شفاعت هدایت است؛
ظهور و تجسم حقایقی است که در دنیا وقوع یافته است.
بعد از انبیا و اوصیا و علمایی که پیرو واقعی آنها بودند، شهدا هستند که گروه گروه مردم را از ظلمات گمراهی نجات داده و به شاهراه روشن هدایت رساندهاند.
(قیاموانقلابمهدی(ع) ومقالهشهید، ص۹۰)
@motahari_nab
هر نهضت فرهنگی اسلامی که بخواهد پشتوانه نهضت اجتماعی ما واقع شود باید از متن فرهنگ کهن ما نشأت یابد و تغذیه گردد، نه از فرهنگهای دیگر.
اینکه ما از فرهنگهای دیگر مثلًا فرهنگ مارکسیستی یا اگزیستانسیا لیستی و امثال اینها قسمتهایی التقاط کنیم و روکشی از اسلام بر روی آنها بکشیم برای اینکه نهضت ما را در مسیر اسلامی هدایت کند کافی نیست.
ما باید فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، فلسفه اقتصادی، فلسفه دین، فلسفه الهی خود اسلام را که از متن تعلیمات اسلام الهام بگیرد، تدوین کنیم و در اختیار افراد خودمان قرار دهیم.
و برای اینکه تکلیف رهبری را روشن کرده باشم، گفتم:
امروز هم ما به خواجه نصیرالدینها، بوعلی سیناها، ملا صدراها، شیخ انصاریها، شیخ بهاییها، محقق حلّیها و علامه حلّیها احتیاج داریم اما خواجه نصیرالدین قرن چهاردهم نه خواجه نصیرالدین قرن هفتم، بوعلی قرن چهاردهم نه بوعلی قرن چهارم، شیخ انصاری قرن چهاردهم نه شیخ انصاری قرن سیزدهم، یعنی همان خواجه نصیر و همان بوعلی و همان شیخ انصاری با همه آن مزایای فرهنگی به علاوه اینکه باید به این قرن تعلق داشته باشد و درد این قرن و نیاز این قرن را احساس نماید.
(بررسیاجمالینهضتهایاسلامی درصدسالهاخیر، ص۷۸)
@motahari_nab
یک کارمند همیشه در سر این دوراهیهاست:
اگر بخواهد راه امانت و راستی و درستی را برود میبیند که به حسب ظاهر پولی و منفعتی در کار نیست، ترقی و پیشرفتی نیست.
اما اگر راه باطل و راه بند و بست و رشوه گرفتن و دزدی را پیش برود میبیند راه برایش باز است.
(گفتارهاییدراخلاقاسلامی، ص۱۳)
@motahari_nab
انسانها دارای دو گونه هدایت هستند:
هدایت فطری و هدایت به اصطلاح اکتسابی، و قرآن میخواهد بگوید که تا کسی چراغ هدایت فطریاش روشن نباشد هدایت اکتسابی برای او فایده ندارد.
این در واقع همان مطلب است که تا انسان انسانیت فطری خودش را حفظ نکرده باشد تعلیمات انبیاء برای او فایده ندارد، یعنی تعلیمات انبیاء برای اشخاص مسخ شده و انسانیت را از دست داده، مفید نیست.
(فطرت، ص۲۴۱)
@motahari_nab