انسانی که اسلام میخواهد، با انسانی که مکتبهای فلسفی بشر میخواهند، از زمین تا آسمان فرق دارد. خیلی چیزها که اسلام میگوید، با آنچه دیگران میگویند یکی است اما نه با یک دید.
اسلام همیشه به مسائل از جهت توحیدی و خدایی نظر میکند. مثلا بشر در فلسفه خود رسیده است به اینجا که میگوید در جهان ما یک سلسله قوانین ثابت و لایتغیر حکمفرماست. قرآن هم همین مطلب را میگوید اما نه با همین تعبیر بلکه از دید الهی:
"فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحْویلاً"
(هدفزندگی، ص۲۴)
@motahari_nab
بدعت:
یعنی کسی بیاید چیزی را که جزء دین نیست به نام دین وارد دین کند به طوری که مردم خیال کنند این جزء دین است.
عکسش هم هست:
چیزی را که جزء دین هست کاری کند که مردم خیال کنند این جزء دین نیست. هر دو صورتش بدعت است.
(سیریدرسیرهنبوی، ص۱۱۲)
@motahari_nab
بشر باید در ناحیه وجود خودش، در ناحیه روح خودش آزاد بشود تا بتواند به دیگران آزادی بدهد.
لهذا آزادمرد واقعی جهان کیست؟
علی بن ابی طالب یا افرادی که از طراز علی بن ابی طالب و یا تربیت شده دبستان او باشند، چون اینها افرادی هستند که در درجه اوّل از اسارت نفس خودشان نجات پیدا کردهاند.
(آزادیمعنوی، ص۱۹)
@motahari_nab
ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعدهای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد:
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الْارْضَ یَرِثُها عِبادِی الصّالِحونَ.
انَّ الْارْضَ لِلّهِ یورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ.
(قیاموانقلابمهدی(ع)ومقالهشهید، ص۵۷)
@motahari_nab
قرآن، هم خود استدلال کرده و هم انسان را دعوت به تفکر و استدلال مىکند.
(مقدمهایبرکلامجدید، ص۱۲)
@motahari_nab
ولایت فقیه ولایت ایدئولوژیک است و اساسا خود فقیه را مردم انتخاب میکنند. این خودش عین دموکراسی است.
اگر ولایت فقیه یک امر انتصابی میبود، مثلا هر فقیهی به وسیله فقیه قبل از خودش به طور خاص تعیین شده بود ممکن بود بگوییم که این بر خلاف اصول دموکراسی و نظیر سلطنت موروثی است.
ولی، فقیه را بر خلاف سلطان و شاه خود مردم انتخاب میکنند، رهبر را خود مردم انتخاب کردند و خود مردم انتخاب میکنند، مرجع را خود مردم به عنوان یک صاحب نظر در این مکتب انتخاب میکنند و بنابراین، این چه منافاتی دارد با اصول دموکراسی و چه تناقضی هست میان جمهوری بودن و اسلامی بودن؟
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۲۵۷)
@motahari_nab
به هر اندازه که انسان وابستگیهای حیوانی و شهوانیاش زیاد باشد اراده انسانیاش ضعیف و ناتوان است.
پس انسانِ گرفتار جهالتها و خرافات و تعصبها و تحجرها، آزادی معنوی و عقلی ندارد.
انسانی که شهوتپرست و شهوتران است و وابستگیهای حیوانیاش زیاد است هرگز آزادی معنوی ندارد، روحش واقعاً محبوس است، خودش هم نمیداند.
(پانزدهگفتار، ص۲۵۵)
@motahari_nab
این انکارها و اعراضها و این ادّعاها که در عصر علم و دانش سخن از مسائلی از قبیل مددهای غیبی بیمعنی است، ضدّ علم است و با روح علمی ناسازگار است؛ نوعی جهالت است بلکه بدتر از جهالت است.
آیا از جهل بدتر هم چیزی هست؟
بلی از جهل بدتر هم هست و آن جمود است؛
همچنانکه از نظر مال و ثروت و اقتصاد، از فقر بدتر هم هست و آن غرور و اتّکاء به دارایی خویش است، یعنی اینکه انسان فکر کند آنچه دارد او را از همه چیز حتّی از فعّالیت و کار و فکر بینیاز میکند. این از فقر بدتر است. آینده این حالت از آینده فقر خطرناکتر است.
(امدادهایغیبیدرزندگیبشر، ص۵۶)
@motahari_nab
مهدی موعود تحقق بخش ایدهآل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.
(قیاموانقلابمهدی(ع)ومقالهشهید، ص۵۹)
@motahari_nab
رهبری در حقیقت عبارت است از بسیج کردن نیروی انسانها و بهرهبرداری صحیح از نیروهای انسانی.
(امدادهایغیبیدرزندگیبشر، ص۱۰۴)
@motahari_nab
رهبری انسانها و بسیج کردن نیروهای عظیم نهفته آنها در مسیر کمال، چه از نظر بعد اجتماعی و زندگی اینجهانی و چه از نظر بعد روحانی و معنوی و سلوک الیالله، عالیترین و مشکلترین مقام انسانی است و لهذا رهبری جامع و کامل جز در خور افرادی نظیر ابراهیم و خاتمالانبیاء و امیرالمؤمنین علی(ع) نیست.
(یادداشتها، ج۴، ص۵۹۰)
@motahari_nab
اسلامی که حیات نداشته باشد و واقعا در همه شئون زندگی حضور نداشته باشد این اسلام دیگر اسلام نیست.
(آیندهانقلاباسلامیایران، ص۲۶۲)
@motahari_nab
بشر محکوم است از غرایز خود پیروی کند.
در وجود بشر غرایزی نهاده شده تا او را به سوی هدفی که در متن خلقت منظور است، بکشاند. البتّه مقصود این نیست که بشر چشم بسته باید تابع غرایز خود باشد؛ مقصود این است که وجود غرایز، عبث نیست، نتوان آنها را نادیده گرفت، نتوان آنها را مهمل گذاشت و نباید به معارضه و مبارزه کلّی آنها پرداخت.
غرایز را باید اصلاح و تعدیل و رهبری کرد.
(عللگرایشبهمادیگری، ص۱۶۴)
@motahari_nab
انسان سالم، غبطه دارد نه حسد.
او همیشه درباره خودش فکر میکند که جلو بیفتد. اگر یک انسان همیشه در این فکر باشد که خودش جلو بیفتد، سالم است. این، دلیل بر عیب نیست.
اما اگر کسی همیشه در این اندیشه است که دیگری عقب بیفتد بیمار است، مریض است. حتی شما میبینید که گاهی آدمهای حسود به مرحلهای میرسند که حاضرند به خودشان صد درجه صدمه بزنند، بلکه به دیگری پنجاه درجه صدمه وارد شود.
(انسانکامل، ص۲۲)
@motahari_nab
از قدیم بعضى ها گفته اند که سرشت، حاکمِ مطلق است و آن که سرشتش بد است تربیت در او اثر ندارد. این نظریه مردود است.
سرشت خوب و بد وجود دارد ولى نه به آن معنى که آن که سرشتش خوب است عوامل بد نمى تواند بدش بکند و آن که سرشتش بد است عوامل خوب نمى تواند تغییرش دهد.
انسان یک موجود تغییرپذیر است ولى آن که سرشتش پاک است یک عامل کوچک بیرونى هم او را زود جذب خوبیها مى کند ولى آنچه که مى گوییم سرشت ناپاک، عوامل زیادى باید باشد تا آن انسان را تغییر بدهد.
به هرحال ما معتقدیم که انسان تغییرناپذیر نداریم، نه با سرشت خوب و نه با سرشت بد.
هر «خوب»ى قابل بد شدن است و هر «بد»ى قابل خوب شدن، ولى این را هم قبول داریم که افراد به حسب سرشت در یک حد و درجه نیستند.
(مقدمهایبرکلامجدید، ص۷۱)
@motahari_nab
اراده یک نیروی درونی است.
انسان، با اراده خودش را از تأثیر نیروهای بیرونی خارج و مستقل میکند.
اراده هرمقدار که قویتر باشد، بر اختیار انسان افزوده میشود و انسان بیشتر مالک خود و کار خود و سرنوشت خود میگردد.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۱۳)
@motahari_nab
گرایشهاى ضد مذهب، همیشه گرایش ضد آن گروهى است که خود را ناروا به مذهب چسباندهاند.
این چیزهاست که معمولا مردم را به ضدیت با مذهب مى کشاند و الّا بشر به حسب فطرت ضد مذهب نیست؛
یعنى بشر هیچ گاه عقده نسبت به مذهب واقعى پیدا نمىکند،
آن عقده همیشه براى افرادى پیدا مىشود که خود را به مذهب چسباندهاند.
(مقدمهایبرکلامجدید، ص۷۵)
@motahari_nab
کمال انسان با برخورداری حاصل نمیشود که هر که از اشیاء خارج بیشتر استفاده کرد و بهره برد کاملتر است، زیرا:
اوّلاً ما هیچ چیز دیگر را این طور تعریف نمیکنیم. ما هرگز یک اسب کامل را اسب برخوردار نمیدانیم.
ثانیاً کدام وجدان این مطلب را قبول میکند که کاملترین انسان برخوردارترین انسانها تعریف شود؛ چون لازمهاش این است که هر انسانی به هر نسبت که از طبیعت کمتر برخوردار باشد ناقصتر باشد.
(هدفزندگی، ص۶۷)
@motahari_nab
عقل یک حالت غریزی و طبیعی دارد که هرکسی دارد ولی علم، عقل را تربیت میکند؛
عقل باید با علم پرورش پیدا کند.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۱۹۱)
@motahari_nab
بزرگترین برنامه انبیاء آزادی معنوی است.
اصلاً تزکیه نفس یعنی آزادی معنوی:
"قَدْ افْلَحَ مَنْ زَکیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها".
و بزرگترین خسران عصر ما این است که همواره میگویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمیگویند؛ از آزادی معنوی، دیگر حرفی نمیزنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمیرسند.
(آزادیمعنوی، ص۳۷)
@motahari_nab
انسانیت مساوی است با دین و ایمان، و اگر دین و ایمان نباشد، انسانیتی نیست.
(امدادهایغیبیدرزندگیبشر، ص۴۵)
@motahari_nab
بشر با آرزو زندگى مى کند.
واى به وقتى که آرزو در انسان بمیرد.
(مقدمهایبرکلامجدید، ص۹۷)
@motahari_nab
امیرالمؤمنین(ع) تمام اخلاق دنیه را به حساب پستی نفس میگذارد، یعنی ریشه همه اخلاق رذیله را دنائت میداند.
مثلًا در باب غیبت میگوید:
"الْغیبَةُ جُهْدُ الْعاجِزِ"
بیچارهها، ناتوانها، ضعیف همتها، پستها غیبت میکنند. یک مرد، یک شجاع، یک آدمی که احساس کرامت و شرافت در روح خودش میکند، اگر از کسی انتقادی دارد جلوی رویش میگوید یا حداقل جلوی رویش سکوت میکند. حالا اینکه بعضی مداحی و تملّق میکنند مطلب دیگری است. پشت سر که میشود، شروع میکنند به بدگویی و غیبت کردن.
(آزادیمعنوی، ص۲۰۴_۲۰۵)
@motahari_nab
عبادت از نظر اسلام یک عامل تربیتی است.
از نظر اسلام عبادت، خودش یک پرورشگاه است.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۲۴۷)
@motahari_nab
یکی از هدفهای بزرگ اسلام بلکه بزرگترین هدف اسلام در امور عملی وحدت و اتفاق مسلمانان است.
اولین وظیفه داعیان و ارشادکنندگان و آمران به معروف و ناهیان از منکر این است که در طریق وحدت مسلمانان بکوشند.
(حج، ص۱۳)
@motahari_nab
هیچ مردی جز پیغمبر(ص) و علی(ع) به پایه حضرت زهرا(س) نمیرسد.
حضرت زهرا(س) بر فرزندان خود که اماماند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برتری دارد.
(نظامحقوقزندراسلام، ص۱۱۹)
@motahari_nab
حکمت انسان یعنى بهترین راه براى رسیدن خود انسان به غایت خودش.
(مقدمهایبرکلامجدید، ص۱۲۰)
@motahari_nab
امکان ندارد انسانی انسان کامل بشود بدون عبادت و پرستش.
(اسلامونیازهایزمان، ج۱، ص۱۷۸)
@motahari_nab
تعقل و تفکر برای روشن شدن است، یعنی حکم چراغ را برای انسان دارد.
(تعلیموتربیتدراسلام، ص۱۲۵)
@motahari_nab
اشعار حافظ در اوج عرفان است و کمتر کسی قادر است لطایف عرفانی او را درک کند.
همه عرفایی که بعد او آمدهاند اعتراف دارند که او مقامات عالیه عرفانی را عملًا طی کرده است.
برخی از بزرگان بر برخی از بیتهای حافظ شرح نوشتهاند، مثلًا محقق جلال الدین دوانی فیلسوف معروف قرن نهم هجری رسالهای در شرح این بیت:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
تألیف کرده است.
(خدماتمتقابلاسلاموایران، ص۵۶۹)
@motahari_nab