دخترك قوی ِزیبا که تورا سرمای ِ سخت جفا از پا در نیاورد، سلام
این روزها هرکسی برای آمدن لبخند روی لبانت و چال افتادن کنار گونهٔ سرخت کاری میکند، یکی قلم دست گرفته و از غمهای درونت میسراید، یکی از غمهای تو میخواند، دوست کوچکت عروسکش را هدیه به تو میکند و یکی ساعتها بیدار است تا آرامش را برای قلب کوچکت فراهم کند، من هم میل بافتنی مادر را به همراه کاموایی لطیف برمیدارم و شروع به بافتن شالگردنی کوچك از برای تو میکنم که روی لبان کوچك سرخ تو لبخند بشیند .