خاطره 📻📝
شهید مصطفی احمدی روشن
دبیرستان، سال اول، نفری سه چهارتا تجدید آوردیم.
سال دوم رفتیم رشته ی ریاضی. افتادیم دنبال درس.
مسئله های جبر، مثلثات و هندسه را که کسی توی کلاس از پسشان برنمی آمد، حل می کردیم.
صبح اول وقت قرار می گذاشتیم می آمدیم مدرسه، یک مسئله سخت را می گذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار می زد و به جواب می رسید، برنده بود. حالی بهمان می داد.
درس های دیگرمان مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود، ولی توی درس های فکری و ابتکاری همیشه نمره ی اول کلاس بودیم.
مصطفی کیفی می کرد وقتی یک مسئله را از دو راه حل می کرد.
#شهید_شناسی 🔆
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
شهید علی صیاد شیرازی
علی واقعا خاک پای پدر و مادرش بود. یک حادثه در دو زمان مختلف پیش آمد؛ اما رفتار علی تغییر نکرد.
برش اول:
وقتی پدر بازنشسته شد، علی ترتیبی داد که باهم زندگی کنیم. خودش طبقه بالا می نشست و ما طبقه پایین. سر یک مسئله ای اختلاف نظری بین علی و پدر پیش آمده بود. البته من که آن موقع چهارده سالم بود، حق را به علی می دادم.
پدرم علی را هل داد و روی زمین انداخت. علی آمد و خودش را انداخت روی پای پدر. آن قدر گریه کرد و پای پدر را بوسید تا آنکه راضی شد و بلندش کرد.
#شهید_شناسی 🔆
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
برش دوم:
خیلی اتفاق می افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می کردند و می خواستند به علی بگوید تا مشکل شان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کس به او مراجعه می کرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می داد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش می کرد و علت نشدنش را بیان می کرد.
یک بار یکی از همشهری ها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفت: دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد. این مطلب باعث نارحتی پدر از علی شد.
آن وقت ها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می آمد همه خواهرها و برادرها جمع می شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد ؛ اما پدر با ناراحتی علی را هل داد و روی زمین انداخت.
علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پای تان بلند نمی شوم. او التماس می کرد و ما همه گریه می کردیم. آخر کار مادرم به پدرم نهیب زد که «جرا این طوری می کنی مرد. خجالت بکش». پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد.
علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلا اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعدا پدر مفصل خدمت آن شخص رسیده بود.
راوی: خواهر شهید
#شهید_شناسی 🔆
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداروشکر ک به مردم نخورد...
#تصویری
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
امام على عليه السلام:
ما أقبَحَ بالإنسانِ أن يكونَ ذا وَجهَينِ!
چه زشت است براى انسان كه دو رو باشد!
غررالحكم
#حدیث
#تصویری
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
نام ،کنیه ها و القاب
در احادیث شیعه، برای امام دوازدهم نامهایی همچون محمد، احمد و عبدالله ذکر شده است. با این همه او در میان شیعیان بیشتر با مهدی شناخته میشود که از لقبهای اوست.[۱] بر اساس احادیث متعدد، او همنام پیامبر اسلام است.[۲] در برخی احادیث و منابع مکتوب شیعه مانند الکافی و کمال الدین، نام او با حروف جدا و بهصورت «م ح م د» آمده است.[۳] این جدانویسی به سبب احادیث متعددی است که بردن نامِ او را ممنوع کردهاند.
#امام_زمان 💚
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
کنیهها و القاب
امام دوازدهم شیعیان، در منابع مختلف و ادعیه و زیارات با القاب و کنیههای بسیاری وصف شده است. محدث نوری در کتاب نجم الثاقب به حدود ۱۸۲ نام و لقب اشاره کرده[یادداشت ۱] و در کتاب «نامنامه حضرت مهدی(عج)» حدود ۳۱۰ اسم و لقب برای امام آمده است. برخی از القابی که محدث نوری برشمرده چنین است: مهدی، قائم، بقیة الله، منتقم، موعود، صاحب الزمان، خاتم الاوصیاء، منتَظَر، حجة الله، منتقم، احمد، ابوالقاسم، ابوصالح، خاتم الائمه، خلیفة الله، صالح، صاحبالامر.[۷]
نام و القاب امام دوازدهم شیعیان در منابع اهل سنت نیز آمده است؛ هرچند در این منابع، بیشتر از عنوان «مهدی» استفاده شده و القاب و ویژگیهای دیگر كمتر ذکر شده و لقب «قائم» در منابع اهل سنت بهندرت یافت میشود.
#امام_زمان 💚
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لذت ببرید ...
عمار دارد این خاک
#تصویری
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا میبخشه؟
فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
پس آدم از خدای خود کلماتی آموخت و خداوند توبه او را پذیرفت، زیرا خدا بسیار توبهپذیر و مهربان است.🌿
آیه ٣٧ سوره بقره
#سخنرانی
#تصویری
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
✅🌿 امام علی علیه السلام:
العِلمُ يَحفَظُ صاحِبَهُ
دانش دارنده خود را نگهبان است
#تصویری
#حدیث
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
خبر خیلی منطقی از اینترنشنال
حتما ببینید و این خبر مهم رو پخش کنید😳
#تصویری
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم کارت بسیجمون🤝
َسکانس زیبا
#تصویری
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
خاطره 📝📻
شهید علمدار
رفتم هیئت رهوران امام ره تا بلکه ....
مجلس خیلی با حال و با صفایی بود . اما آنچه می خواستم نشد ! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش سید مجتبی علمدار است.
گفتم: «آقا سید من یه سؤال دارم.»
جلوتر آمد . گفتم :«من هر هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم ؟!»
سید نگاهی به من کرد و گفت :« در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت ؟»
گفتم : « نه ! اصلا گریه ام نگرفت.»
رفت توی فکر . بعد با لحن خاصی گفت : « می دونی چیه !؟ من گناهانم زیاده. من آلوده ام . برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.»
من تعجب کردم . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : « شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن . آن وقت گریه ات می گیرد!.»
البته من می دانستم مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، اخلاص و درون پاک او را می رساند.
از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.
#شهید_شناسی 🔆
┏🌹⊱━─–—━━(:
@motazerannn
┗━━——─━⊰🌹⊱┛
28.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 حتما ببینید👆🏻
گزارش تصویری #سیدنا در فرودگاه بغداد!
▪️حواشی سالگرد حاج قاسم در فرودگاه
▪️محل دقیق پیدا شدن دست حاجی
▪️فیلم جدیدی از لحظه انفجار ماشین
و… در ویدئو بالا ببینید
لینک کانال سیدنا 👇
https://eitaa.com/joinchat/2595225693Cb759e2481e