10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیّت ِ زنده ماندنم این بود
غرقِ چشمانِ غرقِ خون باشم
تا نگاهم کنند چشمانت
حالتِ دیگر جنون باشم
زندگی را وجب وجب گشتیم
تا کسی اهل دردسر باشد
یک نفر از نژادِ تابستان
لااقل از تو گرمتر باشد
تا هیاهوی ریل میآمد
میدویدم تو را نگه دارم
حال و روزم مگر چقدر ابری است
که پس از هر قطار میبارم
در تمامِ قطارها مُردم
زندگی در خیال، یعنی این
آخرین کوپه هم تو را کم داشت؛
آرزوی محال یعنی این....
#علیرضا_آذر
#شبت_بدون_بغض