eitaa logo
متوسطه دوم سما ( دهم _ یازدهم _ دوازدهم ) نمونه سؤالات نهایی، انجمن علمی
14.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
8.1هزار ویدیو
14.2هزار فایل
"دبیرستانی عزیز با مدرسه‌ مجازی‌ سما همیشه‌ "20" شو🧠🌱" هرچیزی‌ که‌ از‌ دوم‌ متوسطه‌‌ نیاز داری👇🏻 ✅کلیپ‌ آموزشی ✅جزوه ✅تست ✅رفع‌ اشکال‌ و.. 🌐 تبلیغات‌ نور: https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 🚫کپی‌ غیرمجاز انتشار(با لینک) بلامانع
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5870803832128145077.pdf
639.9K
فارسی جزوه کامل ۱۳ صفحه شرح بیت ها و عبارات دشوار سال یازدهم 🌨 ❄️ ✍📗📕📋 @motevasetedovom ---------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خلاقیت جالب برای کیسه برنج با بطری 😁😁 ---------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا ببینید https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843
✨📕✨ 📖خاطرات: «اُمِّ وَهَب» 🦋همسرِ نوشتهٔ: ✅قسمت: بیست و یک بعد از نماز بلافاصله پا شدیم رفتیم سمت ماشین، ابوحاتم داشت با آن دو نفر که پُشت تویوتا بودند صحبت می‌کرد. با دیدن ما، هر سه‌شان سلام دادند و سرهایشان را پایین انداختند. حسین به سمت آن‌ها رفت و بعد از جواب سلام، زیارت قبول و خسته‌نباشی به آن‌ها گفت. بعد هم چند کلامی آهسته با آن‌ها صحبت کرد. احساس می‌کردم حسین وظایفی دارد برای خودش و من هم وظیفه‌ای برای خودم، به همین خاطر هیچ به ذهنم خطور نکرد که باید بفهمم که چه صحبتی بین آن‌ها ردو بدل شده است. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم، تسبیحم را از جیبِ کیف کوچکم بیرون آوردم و شروع کردم به گفتنِ تسبیحات حضرت زهرا. میانهٔ راه، از داخل یکی از ساختمان‌ها رگباری به‌طرفمان گرفته شد، باز هم حسین پایش را گذاشت گاز و به سرعت از محل دور شد. نگاهی به سارا انداختم ببینم این‌بار عکس‌العملش در برابر این نوع رانندگی پدرش چگونه است، سارا فارغ از اطراف چشم دوخته بود به زهرا و به وضوح حرص می‌خورد از اینکه نتوانسته است جای او کنار پنجره‌ای بنشیند که مُسلّحین از آن سمت تیراندازی می‌کردند. ابوحاتم که گوشش پُر بود از صدای تیر و انفجار با لهجه‌ای عربی این آیه را خواند: «يُريدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَاللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ.» (می‌خواهند که نور خدا را با دهان‌هایشان خاموش کنند. ولی خداوند نورش را کامل می‌کند هرچند کافران اکراه داشته باشند. سوره صف آیه ۸ ) حسین انگار که نتیجهٔ فتح الفتوح بزرگی را دیده باشد نگاهی افتخارآمیز به ابوحاتم انداخت، لبخندی از سرِ رضایت زد و گفت: «احسنت! احسنت.» و در حالی که همان لبخند روی لبش مانده بود، سر چرخاند رو به جاده و طوری که کاملاً معلوم بود از عمق جانش می‌گوید گفت: «الحمدللّه.» از توی آینه داشتم چهرهٔ جذابش را که با آن لبخند جذاب‌تر هم شده بود نگاه می‌کردم، هنوز کلام کوتاهش تمام نشده بود که دیدم قطرهٔ اشکی از گوشهٔ چشم چپش سُر خورد روی محاسن سپیدش. حسین از توی همان آینه نگاهی به من انداخت و تعجبم را از این حالش فهمید گفت: «ما که کاری از دستمون برنمی‌آد اما فکر می‌کنم خدا بیچارگیِ ما رو دیده و نظر لطفش داره کار رو درست می‌کنه. حالا با وجود بسیجی‌هایی مثل ابوحاتم حرم به دست مُسلّحین نمی‌افته و برندهٔ این معرکه ما هستیم!» ناهار را توی یک بازار قدیمی و آرام دیگر که فاصلهٔ زیادی با حرم حضرت رقیه نداشت، خوردیم. آنجا هم مانند بازار کنار حرم آثاری از جنگ دیده نمی‌شد. تنها فرق عمده‌ای که به چشم می‌خورد مردمانی بودند که در بازار رفت‌وآمد داشتند. سارا با غمی که دلیلش خیلی برایم روشن نبود، از حسین پرسید: «اسم این بازار چیه؟» حسین هم پاسخ داد: «الحمیدیه.» سارا آهی کشید و جمله‌ای گفت که دلیل آه کشیدنش را روشن می‌کرد: «کاش حرم حضرت زینب هم کنار این بازار بود!» حسین بلافاصله انگار که جواب را از آستینش درآورده باشد، گفت: «اگر می‌شد که خوب بود اما ظاهراً نمی‌شه! اینجا بازار شامه، بازار شام هم که اسمش با خودشه!» مکث کوتاهی کرد و با حالت کسی که کشف بزرگی کرده باشد، گل از گلش شکفت و ادامه داد: «البته یه راه داره!» حسابی درگیر بحث شده بودم و منتظر بودم که حرفش را ادامه بدهد تا بفهمم که چه راهی وجود دارد اما دیگر چیزی نگفت. کنجکاوی‌ام ناخودآگاه اجازهٔ سکوت را به من نداد و گفتم: «چی؟ اون راه چیه؟»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام فرمانده نسخه فرزندان شیخ ابراهیم زکزاکی. ببینید چطور کسانی که در گذشته بخاطر رنگ پوستشان برده ی آنگلوساکسون ها، یانکی ها و بلوند های چشم آبی بودند امروز به همت انقلاب اسلامی به شرافت و عزت و درجات معنوی رسیدند آری؛ إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ... ان شاءالله سلام بر شهیدان ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
❣️سلام_امام_زمانم❣️ سلام ای همه هَستیَم، تمام دلم سلام ای که به نامت،سرشته آب وگلم سلام حضرت دلبر، بیا و رحمی کن به پاسخی بنوازی تو قلب مشتعلم.. امام خوب زمانم هر کجا هستید با هزاران عشق و ارادت سلام 🌤🌤
@Davazdahomiy.pdf
1.86M
📚تست زبان 🖇همه رشته ها 🔥پایه ی دوازدهم 🌨 ❄️ ✍📗📕📋 @motevasetedovom ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
arabi-jaame.pdf
4.7M
جزوه عربی جامع مناسب تمام پایه ها ✍📗📕📋 @motevasetedovom ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
مستمر یازدهم ماهشهر نوبت دوم.pdf
105.9K
زیست شناسی 2 🔺سوالات آزمون 🔺مستمر خرداد 1401 طراح : همکار گرامی آقای دکتر باویر - دبیرستان فرزانگان ماهشهر 🌨 ❄️ ✍📗📕📋 @motevasetedovom ---------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شماره 13 در دروازه رو میشه بست اما در دهان مردم رو نمیشه بست ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
60.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش کار با برنامه کاین مستر ۳- نحوه حذف پرده سبز و پاک کردن پس زمینه ویدیوها ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
پاسخ دوازدهم ریاضی.pdf
6.52M
آزمون جامع گاج دوازدهم ریاضی پاسخ 🌨 ❄️ ✍📗📕📋 @motevasetedovom ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
arabi-jaame.pdf
4.7M
جزوه عربی جامع مناسب تمام پایه ها ✍📗📕📋 @motevasetedovom ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
گزینه دو اختصاصی تجربی.pdf
2.08M
گزینه2 آزمون جامع شماره4 دوازدهم تجربی سوال 🌨 ❄️ ✍📗📕📋 @motevasetedovom ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
یتیم‌نواز مدینه - ناشناس.mp3
9.97M
❤️مجموعه داستانهایی از حضرت علی ع ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
فلش_کارت_فارسی_دهم_''اسف.pdf
300.1K
فلش کارت فارسی ✍📗📕📋 @motevasetedovom ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده کاردستی با نی 👌🌸👌 حتماً ذخیره کنید و‌سر فرصت بسازید😍 ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون را از اینجا https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای
@Gam_be_Gam.pdf
3.49M
دروس طلایی تجربی پایه یازدهم 🌨 ❄️ ✍📗📕📋 @motevasetedovom ---------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادت نره 😘
✨📕✨ 📖خاطرات: «اُمِّ وَهَب» 🦋همسرِ نوشتهٔ: ✅قسمت: بیست و دو نگاهی به من و بچه‌ها انداخت، طوری‌که هر سه‌مان از نگاه عجیبش فهمیدیم روی صحبتش کاملاً با ماست و دلش می‌خواهد با جان‌ودل به صحبتش گوش بدهیم، احتمالاً برای همین هم صبر کرد تا من از او بخواهم تا آن راه را به ما نشان بدهد. از توجه ما که مطمئن شد گفت: «تنها راهش کاریه شبیه کار حضرتِ زینب! ایشون اون‌روز کوفه و کاخ یزید رو متحول کرد و امروز هم ما باید شام رو متحول کنیم! سوریه مملکت هفتاد و دو ملته، مسیحی داره، یهودی داره، سُنی داره، شیعه داره، دوروزی و علوی هم داره. ما باید حقانیت اسلام و مظلومیت حضرت زینب رو به همهٔ دنیا برسونیم!» لحظه‌ای مبهوت نگاهش کردم اما برای اینکه کسی از احوالاتم باخبر نشود سرم را پایین انداختم. این چندمین باری بود که حسین، امروز ذهنم را می‌خواند و نپرسیده پاسخ سؤالاتم را می‌داد. قبل از این هربار به نحوی سعی می‌کردم تا این آگاهی را بر چیزی مثلِ فراست و تجربه یا درک پدرانه و همسرانهٔ او حمل کنم اما این‌بار دیگر قابل توجیه نبود. او چگونه فهمیده بود سؤالی را که بعد از زیارت خانم و آن اتفاقات داخل حرم، ذهنم را پُر کرده بود؟! بعداز خوردن غذا به‌سمت سفارت ایران که در نزدیکی بازار بود حرکت کردیم. به سفارت که رسیدیم، حسین گفت: «از اینجا باید برم دنبال کاری، شمام با ابوحاتم برید به سمت بیروت. اونجا هماهنگی‌های لازم با دوستان سفارت برای اسکان شما انجام شده. اونجا بمونید و دعا کنید اوضاع آروم بشه تا بتونم خیلی زود بیام پیش شما!» من هم که دقیقاً مثل دخترها مشتاق بودم تا دوباره به سوریه برگردیم و در متن حوادث باشیم، گفتم: «فردا ماه مبارک شروع می‌شه، ما اونجا قصد ده روز می‌کنیم و بعدش میاییم پیش شما.» حسین که به خوبی کنایه‌ام را فهمیده بود با خوش‌رویی گفت: «ان‌شاءالله، سالار!» مدت زیادی بود که سالار صدایم نکرده بود. دخترها قصهٔ سالار را نمی‌دانستند. چندبار پرسیده بودند که چرا بابا شما را سالار صدا می‌کند اما من طفره می‌رفتم. 'سالار' قصهٔ کودکی‌ام بود و نمی‌خواستم به آن روزهای سخت فکر کنم. نزدیک‌های عصر بود که از هم جدا شدیم. حسین رفت و شور و حال را هم از بینمان بُرد. عصرهای جمعه به خودی خودش دلگیر هست، حالا حسین رفته بود و هیچ کداممان حال و حوصلهٔ هیچ‌چیز را نداشتیم. هرکدام به سویی چشم دوخته بودیم و زیر لب دعایی را به نیّت سلامتی حسین می‌خواندیم. ابوحاتم که این پژمردگی ما را دیده بود به واسطهٔ دلبستگی‌ای که به حسین داشت، دلش برای ما سوخت و خواست که تغییری در حال ما ایجاد کند. برای‌همین گفت: «می‌بینید؟ هرچه از دمشق دورتر می‌شیم اثرات تخریبی جنگ کمتر می‌شه، البته این به اون معنی نیست که مُسلّحین اینجاها نیستن، اونا خیلی از مناطق اطراف دمشق رو هم تصرف کردن مثل همین منطقه زبدانی که سر راهمونه.» نام زبدانی خیلی برایم آشنا بود، اما یادم نمی‌آمد که کجا و چطور آن را شنیده‌ام! کمی با خودم کلنجار رفتم تا یادم آمد که نام آن را سال‌ها قبل، در دوران دفاعِ مقدس از حسین شنیده بودم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجوری کتونی سفیدتو برق بنداز❗ ----------------------------- -------------------- 🔻سایر کانال های خودتون، لینکشون اینجا سنجاقه👇بینید🔻 https://eitaa.com/joinchat/2777415767Cf7bf281843 لبیک یا خامنه ای 😍فوروارد یادتون نره 😘