💠فرازی از وصیت نامه ی شهید علی عسگر یوسفیان
🌷 ... ای برادر ، خواهر ، کاری که می کنید برای خاطر خدا باشد از ولایت فقیه و روحانیت متعهد پشتیبانی کنید و رهبر را تنها نگذارید ...
🌷خدایا مرگ من را شهادت در راه اسلام قرار بده
خدایا من را از شهادت بی نصیب مگردان
خدایا این جنگ را به نفع اسلام پیروز بفرما
خدایا اینها که در راه اسلام شهید داده اند، پدران، مادران و همسران شهیدان را صبر عطا بفرما
🌷همسرم اگر می خواهی من که همسرت هستم راضی باشم اول حجاب حجاب حجاب خودت و دخترم را حفظ کن از خداوند می خواهم که به این حرفم گوش کرده باشی، ان شاءالله .
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌿🕊✨🌿🕊✨🌿🕊
❇️خاطره ای از شهید علی عسگر یوسفیان از زبان همسر:
🔆 من با شهید سال ۱۳۵۷ ازدواج کردم و حدود پنج سال و نیم با ایشان زندگی کردم .ایشان در سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر شهید شدند.
سال اول ازدواجمان هنوز انقلاب نشده بود، شهید با دوستانش به کشاورزی می رفتند وچغندر میکندند. در روستای ما از طرف شاه حکومت نظامی شد، حتی اجازه نمیدادند روزها هم کسی بیرون برود ولی شهید بسیار نترس و شجاع بود .خانه به خانه می رفت تا به همسایه ها غذا برساند.
🔻بعد از انقلاب مرتب امر به معروف می کرد و می گفت امام را تنها نگذارید، همه باید به جبهه برویم .حتی به پیرمردها هم می گفت به جبهه بیایید و امام را یاری کنید.
همیشه با وضو بود وقتی به مسجد می رفت به خودش عطر می زد و لباس مرتب می پوشید، با جوان ها ارتباط خوبی داشت آنها را تشویق میکرد به مسجد بروند و نماز بخوانند.
🌤شهید سواد زیادی نداشت ولی فوق العاده به خواندن و نوشتن علاقه مند بود در جبهه قرآن خواندن را یاد گرفته بود و مرتب برای من نامه می نوشت .
به حجاب دختران و خانمها خیلی اهمیت می داد و اصرار داشت. دخترم یک ساله بود که با شهید به مشهد رفتیم. در راه برگشت، به قم رفتیم آنجا به من گفتند برویم بازار برای دخترم مقنعه بخریم .مقنعه ها همه برای دختر بچه یک ساله بسیار بزرگ بودند ولی شهید می گفتند اشکال ندارد باید بپوشد تا یاد بگیرد همیشه با حجاب باشد.
❣شهید بسیار خانواده را دوست داشتند. مخصوصا دخترمان نرجس را. توی یکی از نامه ها برایم نوشته بود ، *نرجس را به جای من ۱۰۰بوسه بزنید هرچند که فایده ندارد.*
قبل از شهادت ایشان سه ماه کردستان بودند. قبل از عملیات سه شب پشت سر هم خواب دخترمان را دیده بودند. صبح به دوستانش گفته بود سه شب است که خواب می بینم دخترم نرجس جلوی چشمانم راه می رود، می دانم که خداوند دارد مرا آزمایش می کند، می خواهد ببیند خدا را بیشتر دوست دارم یا خانواده ام را؛ من خانواده ام را دوست دارم ولی خدا را بیشتر از آنها دوست دارم
🥀🕊 و در همان عملیات ایشان شهید شدند.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌹🌿🌸🌹🌿🌸🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید والامقام
#علیعسگر_یوسفیانباصیری🕊🌹
شادی روح مطهرشان صلوات✨
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" علی عسگر یوسفیان باصیری" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "علی عسگر یوسفیان باصیری"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_پنجاه_و_ششم
ما نمیتونستیم وارد فرودگاه بشیم تا همینجاش هم بہ خاطر اردلاݧ تونستیم بیایم
اردلاݧ زهرا خداحافظے کردݧ و رفتـݧ داخل ماشیـݧ .
تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علے برگردیا مـݧ منتظرم
پلک هاشو بازو بستہ کرد و سرشو انداخت پاییـݧ
دلم ریخت .
دستشو گرفتم:علے ،جوݧ اسماء مواظب خودت باش
همونطور کہ سرش پاییـݧ بود گفت :چشم خانم تو هم مواظب خودت باش
بہ ساعتش نگاه کرد دیر شده بود
سرشو آورد بالا اشک تو چشماش جمع شده بود .
اسماء جاݧ مـݧ برم؟؟؟
قطره اے اشک از چشمام سر خورد سریع پاکش کردم و گفتم :برو اومدنے گل یاس یادت نره
چند قدم ،عقب عقب رفت .دستشو گذاشتم رو قلبش وزیر لب زمزمہ کرد:عاشقتم
مـݧ هم زیر لب گفتم:مـݧ بیشتر
برگشت و بہ سرعت ازم دور شد.با چشمام مسیرے کہ رفت و دنبال کردم.
❤❤
در رفتن جان از بدن، گویند هرنوعی سخن
من با دو چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
❤❤
وارد فرودگاه شد .در پشت سرش بستہ شد .
احساس کردم سرم داره گیج میره جلوے چشمام سیاه شد
سعے کردم خودمو کنترل کنم.کاسہ ے آب و برداشتم و آب رو ریختم هم زماݧ سرم گیج رفت افتادم رو زمیـݧ ،کاسہ هم ازدستم افتاد و شکست
بغضم ترکید و اشکه ام جارے شد . زهرا و اردلاݧ بہ سرعت از ماشیـݧ پیاده شدݧ و اومدݧ سمتم.
اردلاݧ دستم و گرفت و با نگرانے داد میزد خوبے؟؟
نگاهش میکردم اما جواب نمیدادم
با زهرا دستم رو گرفتــݧ و سوار ماشیـنم کردݧ.
سرمو بہ صندلے ماشیـݧ تکیہ دادم و بے صدا اشک میریختم ـ
اومدنے با علے اومده بودم.حالا تنها داشتم بر میگشتم
هرچے اردلاݧ و زهرا باهام حرف میزدݧ جواب نمیدادم.
تا اسم کهف اومد .سرجام صاف نشستم و گفتم چے اردلاݧ؟؟؟
هیچے میگم میخواے بریم کهف؟؟
سرمو بہ نشونہ ے تایید نشوݧ دادم
قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد.
✍ ادامه دارد ....
✨🦋✨
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_پنجاه_و_هفتم
با صداے گوشیم از خواب بیدار شدم .
دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم
زنگ گوشے قطع شد .
از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم
با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم .مریم بود .
پووو فے کردم و دوباره روے تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد
با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم.
الو؟؟؟
الو سلام دختر کجایے تو؟؟چرا دانشگاه نمیاے؟؟؟
علیک سلام .حال و حوصلہ ندارم مریم
وا ینے چے .مثل ایـݧ افسرده ها نشستے تو خونہ
خوب حالا ..کارم داشتے ؟؟
آره اسماء میخوام ببینمت ،باهات حرف بزنم
راجب چے .
راجب محسنے ،ازم خواستگارےکرده
خندیدم و گفتم:محسنے؟؟؟خوب تو چے گفتے؟؟؟
هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم.
علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ.
خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش
خندیدو گفت:واقا کہ ...حالا کے ببینمت ؟؟
دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم؟؟تو کہ پروندیش
ݧ یہ کار دیگہ اے دارم .حالا اگہ مزاحمم بگو .
مـݧکہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے
إ اسماء
شوخے کردم بابا ،بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نزݧ میخوام بخوابم
پروووو.باشہ ،پس فعلا
فعلا.
گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم.چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد.
فکرکردم مریم ، کلے فوشش دادم
بدوݧ اینکہ بہ صفحہ ے گوشے نگاه کنم جواب دادم.
بلہ؟؟؟؟مگہ نگفتم دیگہ زنگ نزݧ؟؟
صداے یہ مرد بود ، رو صفحہ ے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم.
خدا بگم چیکارت نکنہ مریم.
دوباره زنگ زد .صدامو صاف کردمو جواب دادم. بلہ بفرمایید؟؟
✍ ادامه دارد ....
✨🦋✨
rah-ghods-az-karbala-03.mp3
1.24M
📼 دشمن ما وابسته به سلاحهاي جور واجوري است كه به قيمت نوكرياش به او دادهاند، اما مؤمن وابسته نيست...
📌برگرفته از فیلم "راه قدس از کربلا"
🔰شماصدای #سید_شهیدان_اهل_قلم را
میشنوید...♥️
#عاشقانه_های_آوینی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
اگر داعش به شهر مقدس کربلا می رسید چه می شد؟
⬆️ ماجرای زن عراقی با شهید سلیمانی چیست که رهبر انقلاب برای ما نقل کرد!
#شهید_قاسم_سلیمانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
💢 _کجاییی ببینی موشکهایت به اسرائیل رسیدند..
#شهید_حسن_تهرانیمقدم...🌷🕊
#الوعده_وفا
#طوفان_الأقصى
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
👤 استاد #رائفی_پور
⭐️ صهیونیستها خودشان را قوم برگزیده میدانند و بقیه حیوانی هستند که به شکل آدم آفریده شدهاند...
🇵🇸 فلسطین کلید رمزآلود ظهوره...
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
💛 #حضرت_ابوالفضل_علیهالسلام
💛 #حضرت_صاحب_الزمان_عج
🌷پیکرش به طور کامل سوخته بود و اسـتخوان هایش درهم شـکسـته بود، بعد از دیدن پیکرش دیگر آرام و قرار نداشتم.
در خواب به سراغم آمد و دلسـوزانه گفت؛ چرا این قدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن جنازه ام اذیت شـدی ناراحتم.!
🌷بعد با حالتی خاصی گفت، باور کن قبل از شـهادت تعداد زیادی تانک عراقی را منهدم کردم و لحظه ی شـهادت هیچ چیز نفهمیدم.
چرا که حضرت اباالفضل علیه السلام در کنارم بود و آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشـریف در بالای سـرم نشستـه بودند.
✍ راوی: همسر شهید
#شهید_سید_احمد_رحیمی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
امروز ۱۸ مهر روز تولد شهید والامقام مهدی زین الدین بود که مراسمی در گلزار شهدای قم براشون برگزار شد.💌🎊
عکس های ارسالی از طرف یکی از اعضای محترم کانال👆💐
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝