eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
31.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
260 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 0⃣2⃣بیستمین چله ی؛ 🚩زیارت عاشورا، صلوات، دعای عهد 🌤کانال متوسلین به شهدا🌤 🖇 امروز " 10 شهریور ماه" 📌 چله 《هدیه به‌ چهارده‌ معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام 🌷🌷🌷 معرف: خانم مسکین اردستانی🌺 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ➡️@motevasselin_be_shohada
شهید والامقام یوسف داورپناه🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۴/۱۵ محل ولادت: کرمان تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۶/۵ محل شهادت: کردستان (پیرانشهر) مزار: گلزار شهدای روستای کوتاجوق ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝 🌷🌿🕊🥀🕊🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹💢🌹💢🌹💢🌹 🔰زندگینامه شهید والامقام یوسف‌ داورپناه 💐🍃شهید داورپناه در ۱۵ تیر۱۳۴۴ در کرمان چشم به جهان گشود. او مقطع دبستان را با موفقیت به پایان رساند سپس  وارد مقطع متوسطه شد و تحصیلات خود را تا پایه سوم رشته برق ادامه داد. 🌷🍃ایشان پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمد. پس از ایجاد اغتشاش از سوی گروهک‌های منافقین و ضدانقلاب در غرب کشور داوطلبانه به منطقه کردستان رفت و با پیوستن به گروه ضربت سپاه پاسداران پیرانشهر، به مبارزه با منافقین و ضدانقلاب پرداخت. 🥀🕊سرانجام در ۵ شهریور۱۳۶۲ حزب منحله دموکرات با هجوم به منزل شهید وی را به اسارت گرفتند و پس از شکنجه فراوان او را به شهادت رساندند و پیکر مطهر این شهید بزرگوار را مُثله کرده به مادرش برگرداندند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝 🌷✨🕊🌷✨🕊🌷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷روایت دردناک مادر بزرگوار شهید یوسف داورپناه درباره ی جزئیات شهادت فرزند دلبندش😭😭😭 💔🥀❤️‍🔥 من مظلوم‌ترین مادر شهید هستم😭😢 منافقین من و فرزندم را اسیر کردند، من تنها مادر شهیدی هستم که بچه‌ام را جلوی چشمم شهید کردند تکه تکه اش کردند و من ۲۴ ساعت با پیکر او تنها ماندم و خودم با دستم قبر کندم و کفن کردم و دفن کردم. 🔹🔸🔹 🌹🍃یوسف بعد از انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائما به منطقه کردستان، رفت و آمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، در همین ماه مبارک رمضان از طرف سپاه آمدند و گفتند که یوسفت زخمی شده و حالا در بیمارستان امام تبریز بستری است. افطار نکرده راهی تبریز شدم. در بیمارستان چشمم از دور یوسف را شناخت، مادر قربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود. از دور صدایش زده و خود را دوان‌دوان به آغوشش رساندم. صدای شیون و زاری‌ام بیمارستان را به هم زد. همه داشتند ما را نگاه می‌کردند. مادری که مدت‌هاست پسر دلبندش را ندیده و یوسفی که مجروح در آغوش مادرش آرام گرفته است. یوسف گفت: «مادر! تو را به خدا آرام باش! گریه نکن. من را از آغوشت بیرون بکش؛ بچه‌ها با دیدنت یاد مادرشان می‌افتند و دلشان می‌گیرد.»😢 ☘رنگ به رخسار نداشت. بعد از چند روز از بیمارستان مرخصش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق. در منطقه همه او را می‌شناختند، ضدانقلاب و دموکرات کینه عجیبی از یوسف در سینه داشتند. او چندین نفر از سرکرده‌هایشان را غافل‌گیر و در بند کرده بود. 🌤شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدار شدم، دیدم دموکرات‌ها روی دیوارهای خانه با چراغ به یکدیگر علامت می‌دهند، پدرش را بیدار کردم، گفتم: «دموکرات‌ها بیرون خانه هستند.» گفت: «آن‌ها هیچ کاری نمی‌توانند بکنند.» آقا یوسف بیدار شد. گفت مامان چه خبره؟ «گفتم چیزی نیست»، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضو گرفت. رکعت اول نمازش را خوانده بود که دموکرات‌ها وارد خانه شدند. همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن‌ها نمازش را خواند و تمام کرد. 😔اسلحه را به سمت من گرفتند. گفتند: «لامصب! تو هم حزب‌اللهی هستی؟» یوسف تفنگ را از پیشانیم کشید و گفت: «شما برای گرفتن من آمده‌اید، پس با مادرم کاری نداشته باشید». وقتی می‌خواستند یوسف را ببرند یوسف گفت: «مرا از پشت بام ببرید!» گفتند: «می‌ترسی که از نگاه‌های مردم روستا شرمسار باشی؟» ❣گفت: «می‌ترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دل‌هایشان را فرا بگیرد و فکر کنند که شما به منطقه مسلط شده‌اید!» گفتند: «تو نماز می‌خوانی؟ این نماز برای رهبرت است؛ این نماز برای خدا نیست و این عبادت‌ها قبول نیست.» یوسف گفت: «نام رهبرم را به زبان نیاور. من برای رهبری می‌جنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا می‌کنند.» در این حال، یکی از زنان دموکرات با قنداق تفنگ، ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق در خون شد. خلاصه یوسفم را بردند... 🕊صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده‌ایم. پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد. من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضدانقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند. بدن یوسفم تکه‌تکه شده بود، انگشت‌هایش، جگرش، اعضا و جوارحش... گفتند: «اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن.» در حالی که اعضای ضدانقلاب، مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست‌هایم زمین را کندم و تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم. یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه‌های جسدش پاشیدم. ادامه👇
با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم. با دست‌های خودم. خدایا! تو خودت شاهد هستی که بالای سرش خانومی با چادر سیاه ایستاده بود و به من می‌گفت که آرام باش و بگو لا اله الا الله 😭 🕊✨🕊✨🕊 امروز با گذشت سال‌ها، مزارش در منطقه به امام‌زاده معروف شده است. مردم منطقه از دعا در مزارش حاجت‌های زیادی گرفته‌اند. قبر یوسف و پیکر تکه‌تکه‌اش امروز محبوب و آرام‌بخش مردم منطقه است. اما این تمام زندگی و رنج‌های این مادر بزرگوار نیست. بعد از شهادت پسرش، داماد او نیز به کاروان شهدا پیوست. او پس از آن، مسئولیت نگهداری و زندگی نوه‌هایش را بر عهده گرفت. 🕊✨🕊✨🕊 خواستم از تو بگویم، این زبان یاری نکرد شعر من امروز با عهدش، وفاداری نکرد قصه آنجا که به مظلومیت مادر رسید هرچه کردم این قلم، جز آه و جز زاری نکرد🖌😭😭 🌷 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌤🌹 💠یوسف حجاب را همانند خون‌ شهید می‌دانست. رعایت حجاب و‌ حفظ آن از ‌سفارش‌های این شهید بود؛ وی معتقد بود حجاب همانند خون شهید با ارزش بوده و دشمن به دنبال این است که حجاب نباشد. اگر حجاب نباشد بی‌عفتی زیاد شده و ‌جوانان منحرف می‌شوند. 💠یوسف من کمتر غذا می‌خورد و به دیگران کمک می‌کرد. حتی لباس نو خود را به افراد فقیر می‌داد و محله محرومی را شناسایی کرده بود و ‌همواره به آنان رسیدگی می‌کرد. 💠همواره حرف‌های امام را محور فعالیت‌های خود قرار می‌داد؛ ولایت‌پذیر بود چنانکه دموکرات‌ها از او خواستند به امام و انقلاب توهین کند تا آزاد شود اما این ذلت را قبول نکرد. 💠او تاکید داشت که اگر حلال و‌ حرام رعایت نشود، خون شهدا گریبان‌گیر خواهد شد. 💠یوسف به همراه خواهرش برای لبیک گفتن به فرمان امام خمینی (ره) قبل از انقلاب وارد عرصه مبارزه شد و پس از شروع جنگ تحمیلی نیز همانند دیگر جوانان به میدان جنگ حق علیه باطل رفت. 💠پایبندی به مسایل اعتقادی و شجاعت از ویژگی‌های یوسف بود. 💠یوسف در کنار نترس بودن، بیان زیبایی داشت و صحبت خود را با حدیثی از اهل بیت علیهم‌السلام یا آیه قرآن شروع می‌کرد. 🌹🕊 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅مستند «کفن مشکی»؛ مروری بر جنایات احزاب دموکرات و کومله  ✨مستند «کفن مشکی»، در مورد شهید یوسف داورپناه است که در سال ۱۳۶۰ به طرز فجیعی توسط حزب دموکرات به شهادت رسید. روایت این ماجرا را از زبان مادر و دوستان شهید در این مستند مشاهده می کنید.  ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊✨ 🎙حاج حسین یکتا ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" یوسف داورپناه" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩 🕯️به نیت شهید "یوسف داورپناه" 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝متوسلین به شهدا💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🟣خاک های نرم کوشک🟣 عنایت ام ابیها(سلام الله علیها) پیروزی چشمگیری نصیب بچه ها شده بود وقتی ما رسیدیم عقب بعضی انگشت به دهان شدند! خودمان هم باورمان نمی شد همه به عشق شهادت رفته بودیم که برنگردیم از قدرت خدا و لطف ائمه ولی تنها یکی دو شهید داده بودیم و یکی، دو تا هم مجروح! حجت الاسلام محمد رضا رضایی (این خاطره نقل است از شهید برونسی) هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده بود، کارگره خورد، گردان ما زمینگیر شد و حال و هوای بچه ها حال و هوای دیگری، تا حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت نمی دانم چه شان شده.بود که حرف شنوی نداشتند همان بچه هایی که می گفتی برو تو آتش با جان و دل می رفتند به چهره ی بعضی ها دقیق نگاه می کردم جور خاصی شده بودند نه می شد بگویی ضعف دارند نه می شد بگویی ترسیدند، هیچ حدسی نمی شدبزنی هر چه براشان صحبت کردم فایده نداشت اصلا انگار چسبیده بودند به زمین و نمی خواستند جدا شوند هر کار کردم راضی شان کنم راه بیفتند نشد. اگر ما تو گود نمی رفتیم احتمال شکست محورهای دیگر هم زیادبود آن هم با کلی شهید،پاک درمانده شدم ناامیدی تو تمام وجودم ریشه دوانده بود با خودم گفتم:« چکار کنم؟» سرم را بلند کردم رو به آسمان و تو دلم نالیدم :«خدایا خودت کمک کن.» ادامه دارد.... 🌷🌷🌷🌷🌷
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🟣خاک های نرم کوشک🟣 عنایت ام ابیها( سلام الله علیها) از بچه ها فاصله گرفتم اسم حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) را از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود شریفش، زمزمه کردم خانم خودتون کمک کنید، منوراهنمایی کنید تا بتونم این بچه ها رو حرکت بدم وضع ما رو خودتون بهتر می دونین چند لحظه ای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیروها یقین داشتم حضرت تنهام نمی گذارند، اصلاً منتظر عنایت بودم؛ تو آن تاریکی شب و تو آن بیچارگی محض، یکدفعه فکری توی ذهنم افتاد رو کردم به بچه ها محکم و قاطع گفتم:« دیگه به شما احتیاجی ندارم هیچ کدومتون رو نمی خوام فقط یک آر پی چی زن از تو شما بلند شه با من بیاد،دیگه هیچی نمی خوام» زل زدم به شان لحظه شماری می کردم یکی بلند شود شد. یکی از بچه های آر پی چی زن بود. بلند گفت: «من می آم.» نگاهش مصمم بود و جدی به چند لحظه نکشید یکی دیگر مصمم تر از او بلند شد. «منم می آم.» و پشت بندش یکی دیگر تا به خودم آمدم همه ی گردان بلند شده بودند سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم. پیروزی مان تو آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. اگر با همان وضع قبل می خواستیم برویم، کارمان این جور گل نمی کرد. عنایت ام ابیها (سلام الله علیها) باز هم به دادمان رسیده بود. حجت الاسلام محمد رضارضایی توجبهه ها توفیق نداشتم کنار او باشم من از قم اعزام می شدم او از مشهد مقدس فقط دو سه بار قسمت شد که تو خط مقدم و پشت خط ببینمش ادامه دارد.... 🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دخترانی که با تعزیه "زن، زندگی، شهادت" در اطراف مترو تئاتر شهر تهران اشک ریختند و با حجاب شدند! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
پس از سالها غریبی بی نشانی 🌹خدا میخواست درغربت نمانی🌹از آن سرو سرافراز تو ای گل پلاکی باز گشت واستخوانی😭۲۸ صفر سالروز رجعت پیکر پاک شهید به زادگاهش روحش شاد یادش گرامی راهش پر رهرو🥀🥀🥀 سالگرد رجعت شهید گمنام که پس از ۱۲ سال شناسایی شد همه شهدا رایاد کنید باذکر صلوات🌹🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada 💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا