eitaa logo
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
32هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
254 فایل
بسم رب الشهداء💫 🌷"هرگز کسانی را که در راه خداکشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند"🌷 (آل عمران۱۶۹) 💥چله صلوات، زیارت عاشورا و دعای عهد💥 ✨شروع چله: 16 آذر ✨پایان: 25 دی @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷وصیت‌نامه‌ شهید‌ مدافع حرم سجاد‌ زبرجدی🔷 🌻خداوند منان ، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات خود قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد وسپس حق را انتخاب نموده و دائم به یاد ورضای خداوند مشغول باشد تااز حق منحرف نشود . 🌱اگراین بنده اشتباه کند تمام محیط اطراف به او تذکر می دهند اگر گوش وچشم او نمرده باشداثبات این جمله بسیار ساده است ! 🍁شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهی دیدکه درب های رحمت خداوند چگونه یک به یک درمقابل شما باز خواهد شد. 🌺نمازهای واجب خودرادقیق اول بخوانید ، خواهید دید که چگونه درب های خداوند درمقابل  دیدهای شما باز خواهد شد. ✨سوره واقعه راهرشب یک مرتبه بخوانید، خواهی دید که چگونه فقر از شما روی می گرداند . انسان اگر می خواهد بجایی برسد با نماز شب می رسد. ✅برادران وخواهران من ، اگر ما درراه امام زمانمان نباشیم ، بهتر است هلاک شویم واگر درراه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی شهادت کنیم .🌷 زیرا شهادت زندگی ابدی است . برادران وخواهران من امام زمان ، غریب است . 💫نباید آقا رافراموش کنیم  زیرا آقاهیچ وقت ها را فراموش نمی کند ومدام دررحمت دعای خیرش هستیم . ☀️ از شما بزرگواران خواهشی دارم ، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج  نشود وتا قرائت نکردید ازجای خودبلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیره شما است .🍃 😔هرگناه ما ، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن . ✔️سه چیز را هرروز تلاوت کنید : ۱ـ زیارت عاشورا  ۲ـ نافله ۳ــ زیارت جامعه کبیره 🦋🕊اگر درد دل داشتید ویا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم ،به لطف خداوند حاضر پاسخگو هستم. من منتظر شما هستم  دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشید شهید شود . خداوند سریع الحساب است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شماهم منو با یاد خوش وفاتحه یاد کنید. همه ما همدیگر رادرآخرت زیارت می کنیم یکی روی ماه و دیگری روی سیاه. ✨🌸 انشااله همه روی ماه باشیم . 🌻وسلام به امام زمان بفرستید تا رستگار شوید. بخدا فاتحه ویادشما بسیار موثر است برای من پس فراموش نکنید وازمن راضی باشید . همتون را به جان حضرت زهرا (س) قسم میدم که منو فراموش نکنید وزیاد یادم کنید منم حتما شما رایاد می کنم . نزارید شیطان باعث جدایی ماشود.والسلام علیکم   ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌹🌹🌹🌷🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرفی کتاب از شهید زبرجدی:👇 ✔️شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣ 🌼🌿🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶حفاظت از ارزش های اسلام مهم ترین وظیفه ما است، این باور یک مدافع حرم است که با جان و دل حاضر است از خود بگذرد اما از وطن ،ناموس، دین و حریم اهلبیت هرگز. 🎬براستی اگر مدافعان حرم نبودند چه میشد؟ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام سجاد زبرجدی 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩قرائت زیارت عاشورا 🕯️به یاد شهید سجاد زبرجدی 💚همنوا با امام زمان(عج) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا 🔹️با نوای استاد علی فانی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) 💚💚💚💚💚 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊 🌷🌿پیکر شهید محمدرضا شفیعی پس از شهادت آنچنان تازه و معطر باقی می ماند که صدام به سربازان خود دستور می دهد که پیکر این شهید را در برابر آفتاب قرار دهد تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور میدهد که بر روی پیکر این شهید اسید بپاشند😭 که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمی رسد و جسد تازه و معطر این شهید بعد از گذشت 16سال به وطن برمی گردد. 🌷🌷🌷🌷🌷 🔹داستان زندگی شهید شفیعی را مرور میکنیم 👇👇👇 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 💐💐 محمدرضا یاد تاسوعا افتاد ؛ بچه‌ها تشنه بودند. لب هایشان ترک خورده بود. می گفتند عمه جان تشنه ایم یعنی آب نیست ؟ اگر آب هست، به ما هم بدهید ؛ حتی اگر چند قطره باشد . عمو خجالت می کشید . بچه‌ها تشنه بودند . حال محمدرضا لحظه به لحظه وخیم‌تر می شد. بی تاب بود و آب می خواست. بچه‌ها داد و فریاد را انداختند و نگهبان ها را صدا کردند . بالاخره آمدند و یک آمپول تزریق کردند و رفتند ، همین . زبان محمد رضا مثل تکه چوب خشک شده بود . خون و چرک از زخمش بیرون می ریخت . سرش آنقدر سنگین بود که نمی توانست به راحتی بچرخانش . لب هایش مثل ماهی باز و بسته می شدند. و صدایش بی رمق به گوش می رسید: که آب می خواهم ، آب بدهید . یکی از بچه ها گفت : محمدرضا که شهید می شود ، چرا لب تشنه من به او آب می دهم. نشست کنار محمدرضا تا آبش بدهد ، اما دید که محمد رضا تکان نمی خورد صورتش را نزدیک لب و بینی اش آورد و پر اضطراب گفت: « چرا محمدرضا نفس نمی کشد ؟ یا حسین(علیه السلام) ... محمدرضا ! » محمدرضا جواب سلام های قبل از اذان صبح و غروب هایش را گرفته بود حالا دیگر پیش آقا سرش بالا بود و خجالت نمی کشید . محمدرضا لب تشنه پر کشید .😭 بچه‌ها فریاد زدند . عراقی ها آمدند تا صدا را خفه کنند ، پای آبرویشان در میان بود ؛ صلیب سرخ برای سر کشی آمده بود . محمدرضا را دیدند که جسمش بود ، اما روحش نه . بچه‌ها محمدرضا را روی پتویی گذاشتند و عراقی بردنش . صلیب سرخ پی گیر شد تا ببیند کجا دفنش می کنند : کاظمین ، قبرستان« الکلخ » شماره 127 . همان شب عملیات مادر خواب دید که محمد رضا با لباس سبز زیبایی که خط های طلایی داشت ، همراه یک بسته به خانه آمد و گفت : « مامان ! برایت هدیه آورده ام . » _ گفت :« عجب زود آمدی این دفعه » محمدرضا گفت : « آمدم که چشم به راهم نباشی . » مادر داشت هدیه اش را باز می کرد که از خواب بیدار شد . فردا شب هم همین خواب را دید . _ روز بعد عکس و فتوکپی شناسنامه محمدرضا را فرستاد سپاه تا از او خبری بگیرد . سپاه هم مدارک را تحویل صلیب سرخ داد . ♦️ادامه دارد...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada <<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 💐💐 بعدازظهر بود که زنگ خانه ،نگاه مادر را سمت در کشاند . هشت ماه بود که منتظر محمدرضا بود . 240 روز بود که هیچکس از او خبری نیاورده بود . پشت در بچه‌های سپاه بودند با یک آلبوم زیر بغل آمدند و نشستند ، کمی مقدمه چیدند و بعد گفتند : « حاج خانم ! این عکس ها را نگاه کن ببین میتوانی محمدرضا را بشناسی . » آلبوم پر بود از عکس رزمنده هایی که اسیر شده بودند .چشم هایشان و دست هایشان را بسته بودند و ازشان عکس گرفته بودند . صلیب سرخ عکس ها رو فرستاده بود . مادر دلش می خواست تنها بود تا زار زار گریه کند . هر صفحه را که ورق می زدند ، دلش از جا کنده می شد صفحه آخر بود که عکس محمدرضایش را دید . چشم هایش را بسته بودند و لب هایش خشک خشک بودند. مادر طاقت نیاورد و بی اختیار گفت : « مادر فدای لب تشنه ات بشوم . آب بهت ندادند مادر ؟! » و اشک مثل سیل بهار جاری شد . یک تابوت خالی را که دورش پرچم ایران🇮🇷پیچیده بودند و رویش پر از گل بود ، آوردند . همه سیاه پوشیده بودند . تابوت روی دوش سنگینی نمی کرد . رفتند تا گلزار ، قطعه ی 2 دست چپ . یک قبر خالی نشان مادر دادند و گفتند : « اینجا مزار شهید محمدرضا شفیعی است .» جنگ تمام شد و اسرا برگشتند . میرزایی هم پیام محمدرضا را برای مادر آورد . چند سال بعد که راه کربلا باز شد ، قرار شد اول خانواده ی شهدا را راهی زیارت کنند . مادر ساکش را بست . نشانی محمدرضا را هم برداشت و راه افتاد . بالاخره توانسته بودند مأمور عراقی را با پول راضی کنند و مخفیانه راهی قبرستان کاظمین شدند . روی سنگ قبر شماره ی 127 نوشته بودند :« محمد رضا شفیعی .» حالا مادر حرف های چند ساله ی دلش را می خواست در چند دقیقه برای پسر رشیدش نجوا کند ؛ _ محمدرضا جان مادر ! عزیزدلم سلام ! قربان قد و بالایت بشوم . این جا چه کار می کنی؟ دلم برایت تنگ شده بود مادر 💔 لب تشنه ات را دیدم آخرش آبت دادند یا نه ؟ دورت بگردم مادر ! در خانه جایت خالی است . غریب افتاده ای اینجا . مگر مادر نداشتی که ... (الهی بمیرم برای این مادر و مادران شهدا ) بعد از تبادل اسرا ، نوبت تبال جنازه ها رسید . قرار شده بود هر چه از بقایای پیکر شهدا مانده تحویل بدهند . بعثی ها رفتند سراغ قبر ها . یکی شان هم قبر محمدرضا بود . با بیل و کلنگ خاک ها را کنار زدند .... به دنبال چهار تکه استخوان بودند ، اما پیکر محمدرضا صحیح و سالم بود ، رشید و چهار شانه . هیچ چیز تکان نخورده بود ؛ موهایش ، پوستش ، مژه اش ، محاسن پرش ، حتی زخم تنش . انگار چند دقیقه پیش شهید شده بود . عکس ها و مدارک را مطابقت دادند . خبر به گوش صدام رسید . گفته بود جنازه را تحویل ندهید . محمدرضا را سه ماه تمام زیر آفتاب داغ عراق گذاشتند ولی هیچ اتفاقی نیفتاد پودر تجزیه و آهک روی بدن و صورت محمدرضا ریختند ، نه سوخت ، نه پودر شد ، فقط کمی تغییر کرد . رنگ پوستش سفید بود ، سبزه بامزه شد به هر دری می زدند ، رسواتر می شدند . صلیب سرخ در جریان بود و ایران هم مدرک داشت ؛ مجبور شدند محمدرضا را تحویل بدهند ؛ « و مَکروا مکرُ اللّه وَ اللّهُ و خیرُ الماکرین » سال 1381 بود . عصر مادر تلویزیون را روشن کرده بود و نشسته بود روی تخت که شنید : « 570شهید سرفراز از خاک عراق به آغوش میهن بازگشتند. » دل مادر به تپش افتاد . زنگ خانه را که زدند دوید ، آیفون را برداشت و بی سلام گفت : « محمدرضا یم را آورده اید» آن هایی ک پشت در بودند زبانشان بند آمد . در باز شد و داخل خانه رفتند . از سپاه بودند . متعجب به مادر نگاه می کردند که مادر گفت ؛_ سه شب پیش خواب دیدم که پدر محمدرضا آمد تا دیوار خانه را که خراب شده بود ، تعمیر کند. یک قناری سبز هم با خودش آورده بود. بیدار که شدم فهمیدم که محمدرضایم را می آورند . منتظر بودم . محمدرضا آمده بود و حالا دیگر آن قبر خالی در گلزار شهدا یک مهمان عزیز داشت ... پایان کتاب هنوز سالم است ❣متوسلین به شهدا❣ 🌹🌹🌿🌷🌷🌿🌹🌹
پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part09_خداحافظ سالار.mp3
13.3M
📗کتاب صوتی قسمت 9⃣ <<━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━>> @motevasselin_be_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بسم ربِّ الشُّهدا وَالصدّیقین✨ امام خامنه ای مدّظله العالی : امروزفضیلت زنده نگه‌ داشتن نام، یاد و خاطره شهیدان کمتراز شـــ🌹ــهادتـــــ نیست. 🕊زیارتنامه شهدا🕊 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، السّلام عَلیکُم یا انصار مهدی عجّل الله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
ارزوی شهادت شهید محمد کامران خیلی با معنویات مانوس بودن و خصلت بهشتی همراه داشتن.ایشون شب ها با گریه در نماز شب از پروردگار متعال شهادتش رو گرفت. خیلی خوش اخلاق بودن. مدام میگفتن وصلت با سادات و خانواده حضرت زهرا خدایی نکرده اجازه بد رفتاری با همسر رو به ادم نمیده همچنین احترام زیادی برای والدین من داشتن و هر وقت ایشون صله رحم میکردن دست پدر و مادرم رو میبوسیدن بار آخری که اعزام شدن از ماموریت تماس گرفتن که ساداتم فقط به عشق شهادت آمده ام و دل از تعلقات دنیایی کندم میخواهم شما هم این جوری باشی بهم قول میدید؟ منم گفتم چشم ولی به یه شرطی اگه شهادت نصیبتون شد به منو هم باخودتون ببرید و قول شفاعت بهشت رو بهم بدید ایشون هم قبول کردن... اما خبری از قول و قرارمون نشد😔 من توی نماز هام برای شهادت جفتمون دعا میکردم. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
🍂وقتی تاریخ مراسم عروسی قطعی شد، از فردای ماه رمضان افتادیم دنبال مقدمات مراسم. قرار بود از جهیزیه چهار وسیله یخچال، تلویزیون، فرش و ماشین لباس شویی را حمید بخرد. بقیه جهیزیه را تا حد امکان همراهیم می کرد تا بخریم. در همان روز اول خرید حمید گفت: وقتی حضرت آقا گفته اند از کالای ایرانی حمایت کنید، ما هم باید گوش کنیم و جنس ایرانی بخریم.🍁 هر فروشگاهی که می رفتیم دنبال جنس ایرانی بودیم. نظر هر دوی ما هم همین بود تا حد امکان جنس ایرانی...🍂 🌹 ✨ ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ➡️@motevasselin_be_shohada ❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا