#دشمن_خیال_کرده_ما_نو_گل_بهاریم_
از وقتی در شهر یزد قبول شده بود نگران بود که مبادا خانوادهاش به او اجازه رفتن ندهند. برادرش خیلی برایش سخت بود که دوری او را تحمل کند، اما چون پدرش اجازه داد نتوانست چیزی بگوید، آنقدر که به یکدیگر علاقه داشتند. بعد از ثبتنام در دانشگاه و مشخص شدن خوابگاه به سختی از پدر و مادرش که او را تا آنجا همراهی کرده بودند دل کند.
هنوز دو هفته نگذشته بود که به خانه برگشت. چهار سال باید این راه را میرفت و میآمد. دفعه دوم که تصمیم به آمدن گرفته بود موبایلش درست آنتن نداده بود و خدا میداند که چه بر دل پدر و مادرش گذشته بود.
به همه جا زنگ زده بودند تا نشانی از او پیدا کنند. مادرش به گریه افتاده بود و خدا خدا می کرد که اتفاقی برایش نیفتاده باشد. بعد از یکی دو ساعت پر از اضطراب و دلشوره بالاخره گوشیاش جواب داده بود که من حالم خوب است نگران نباشید توی جاده موبایل از دسترس خارج میشود.
وقتی به خانه میرسید و خستگی در میکرد، به جان حمام و دستشویی و تراس جلوی آشپزخانه میافتاد و همه جا را تمیز میکرد. میدانست که مادرش دیگر توانایی سابق را ندارد که این کارها را انجام دهد.
برای کمک کردن همیشه حاضر بود. برای همین تصمیم گرفت در هلال احمر جزو نیروهای امدادگر شود. چند تا خواستگار هم برایش آمده بود ، اما هنوز کسی به دلش ننشسته بود. از وقتی درسش تمام شده بود زمان بیشتری را در هلال احمر میگذراند. بعد از شهادت حاج قاسم دیگر توی خانه پیدایش نبود. آن روز هم در سالگرد حاجی خودش را به گلزار شهدا رساند تا اگر اتفاقی برای کسی افتاد او فوری کمکش کند. روز مادر بود و دلش می خواست کاری برای همه مادرها انجام دهد. توی موکب هلال احمر مادری از حال رفته بود ، فوری فشار خونش را گرفته بود و تا متوجه شده بود که افت فشار دارد برایش شربتی حاضر کرده بود.
بعد از چند ساعت ازدحام جمعیت بیشتر شده بود و او در عین نگرانی سعی می کرد خونسردی خودش را حفظ کند که صدای مهیبی مردم را به این سو و آن سو پرت کرده بود. بوی عطر بهشت وزیده بود و دیگر هیچ نفهمیده بود.
#خط_روایت
#کرمان_
#امدادگر_روز_مادر_
🖋️#سیده_بانو_عمرانی
ماه محرم در حالی به ما نزدیک میشود که در این برهه از زمان، شرکت در انتخاباتی سرنوشت ساز ما را به سمت و سوی خود میخواند.
امروز به ناگاه به یاد کلام گهربار حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام افتادم. ایشان فرمودهاند:
اِنَّ النّاسَ عَبِیدُالدُّنْیاٰ وَالدّیِنُ لَعِقَ عَلیٰ ألْسِنَتَهُمْ بَحُوطُونَهُ مَادَرَّتْ مَعَائِشَهُمْ فَاِذاٰ مُحِصّوا بِالْبَلاء قَلّ الدَّیّانُونَ.
ترجمه:
مردم بندگان دنیایند و دینداری شان فقط زبانی است و تا آنجا با دین همراهند و بر گِرد آن میچرخند که زندگی مادی آنها را تأمین کند و چون گرفتار آزمایش شدند( معلوم میشود) که دیندار کم است.
آنچه این روزها در فضای مجازی شاهد آن هستیم تبلیغات گسترده برای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری است. مسئولیتی بس خطیر که لباس آن بر قامت هر کسی راست نشود.
برای رسیدن به این قدرت و بیرون راندن رقیب از صحنه رقابت متأسفانه چیزهایی میبینیم و میشنویم که آدمی را دچار بهت و حیرت میکند. از دروغ و تهمت تا تخریب و تطمیع.
به قول عزیزی، گویا امروز در تنگه جنگ احد ایستادهایم و رسول خدا که درود و رحمت خدا بر او، فرمان داده است تا ۵۰ سرباز در آن نقطه حساس سوقالجیشی در حالت آماده باش بایستند و هرگز حتی با دیدن پیروزی دوستان خود، آن مکان را ترک نکنند که در صورت نافرمانی و ترک محل، دشمن از همان جا حمله میکند.
دوباره به زمان خود باز میگردیم و حال و هوای منتخبین را با دقت نظاره میکنیم. اینکه چه طیف و گروهی از نامزدها حمایت میکنند و یا اینکه چه کسانی به وحشت و دست و پا افتادهاند که سرمایه خود را در خطر میبینند، شاید با کمی دقت و ظرافت ما را متوجه کند که چه کسی اصلح است.
راستش را بخواهید ما که با آنها پدرکشتگی نداریم، اما در عین حال احساساتی هم نباید بشویم.
وقتی نگاه میکنیم، میبینیم جریانی غربگرا و سرمایهدار از یکی حمایت میکنند که او در عین سادگی و صداقت شَمّ سیاسی و اقتصادی و در نهایت زیرکی ندارد. برای همین کدخدای مطرح دنیا نیز که خطر افول خود را احساس کرده، برایش مهم است که در تنها کشور شیعه جهان چه کسی قرار است بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند. پس افرادی را بسیج کرده تا پشت کسی بایستند که حیات سیاسی او به خطر نیفتد.
کاش مردم ما کمی بیشتر از همیشه دقت کنند و بدانند که رأی آنها در این تصمیمگیری چقدر مهم است!
منتخب مردم باید کسی باشد که طبق فرموده خداوند متعال در قرآن «اشداء علیالکفار و رحماء بینهم» باشد.
واقعا فرق میکند که چه کسی رئیس جمهور باشد!
#سیده_بانو_عمرانی✍️
#مشارکت_لازم_همه_با_هم_رأی_میدهیم!
#خط_روایت