34.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°إِنَّاأَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ﴿۱﴾
"يا مَـولاٰتي يا فاطِمَـةُ اَغيثينـي"
خُجستِـه ميلادِٰ سَـراسَـر نورِ صدّيقهِ أطهَـر
"حَضرتِ فـاطِمـهٔ زَهرا سـَــلاٰمُ اللّه عَلَيهـٰا"
بَـر هَمگان مـُـبــــٰـارَكبـٰاد°♥️°
دیشب پسرم اومده و بهم میگه مامان من باید برم به مامان جون این روز و تبریک بگم ، چون سالها زحمت کشیدن و مادر خوبی برای ما بزرگ کردن🥺😍
من اینگونه😥 از اون چیزی که باید میبودم و نبودم...
و به پدرش گفت که امروز بریم سر خاک مادر و گل ببریم و بهشون تبریگ بگیم که پسر و دخترای خوبی دارن🥺
منم به شیوهی گل پسرم این روز و به مادرای محترم شما مادرای گل و مهربون تبریک میگم که اینگونه فرزندانی پرورش دادن😍
و مادران آسمانی عزیز!
اگر که در بین ما نیستید ولی وجودتان را حس می کنیم و بهترین درود و صلوات خدا را نثارتان خواهیم کرد....
— الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🥀
نقاشی زیبا تقدیم نگاهتون♥️🌺
https://eitaa.com/joinchat/2790457513Ca64f9882b2
🍂 أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَهِ
كجا است آنكسى كه براى بركندن ريشه ظالمان و ستمگران مهيا و آماده گرديده
فرازی از دعای ندبه
🔳 إنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ
شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان عزیزمان در حادثه تروریستی زائران گلزار شهدای کرمان را تسلیت عـــــرض مینماییم.
🏴 کرمان تسلیت
🏴 ایران تسلیت
و امروز مهمان پدری هستیم که فرزندش سالیان سال در غربت و غیبت یارانی همدل و همراه قبضه شمشیر خود را میفشارد تا آنگاه که هدایت یافتگان از اقصی نقاط جهان ندای یاریاش را لبیک بگویند.
سلام و درود خدا بر وارث رسولان الهی...
ای آقا و مولای من ، ای ابا محمد حسنبنعلیالزکی العسکری به پناه شما آمدهایم و دست نیاز به سوی شما...
میگفت تا به حال یک رکعت نماز هم نخوانده ، اصلا قبول نداشته که بخواند. و با غیض ادامه داد که حجاب را هم قبول ندارد، دلت پاک باشد!
میگفت خدا فقط گفته حسود نباش، انسان باش همین کافی است. به گمانم فراموش کرده بود که عزازیل چگونه پدرمان را بفریفت و از بهشت او را راند و قسم یاد نمود که همه فرزندان او را گمراه خواهد کرد!
و متوجه نبود که چگونه حجابی از ظلمت بر قلب پاکش نشسته که دیگر جایی برای تابش خورشید نبود.
بانوی بانوان در خطبه فدک فرمودهاند:
خدای مهرورز مهرآفرین نماز را واجب فرمود تا از کبر بدور باشیم.
#کتیبه_هنر_سرمه_دوزی_
#ترمه_رضایی_یزد
#خطبه_فدک_
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_
#کتیبه_سوره_حمد_ستایش_راه_هدایت
#فطرت_نماز_خشوع_تواضع_بندگی_
#صراط_مستقیم_نه_به_گمراهی_نه_به_
#غضب_شدهگان_
#دشمن_خیال_کرده_ما_نو_گل_بهاریم_
از وقتی در شهر یزد قبول شده بود نگران بود که مبادا خانوادهاش به او اجازه رفتن ندهند. برادرش خیلی برایش سخت بود که دوری او را تحمل کند، اما چون پدرش اجازه داد نتوانست چیزی بگوید، آنقدر که به یکدیگر علاقه داشتند. بعد از ثبتنام در دانشگاه و مشخص شدن خوابگاه به سختی از پدر و مادرش که او را تا آنجا همراهی کرده بودند دل کند.
هنوز دو هفته نگذشته بود که به خانه برگشت. چهار سال باید این راه را میرفت و میآمد. دفعه دوم که تصمیم به آمدن گرفته بود موبایلش درست آنتن نداده بود و خدا میداند که چه بر دل پدر و مادرش گذشته بود.
به همه جا زنگ زده بودند تا نشانی از او پیدا کنند. مادرش به گریه افتاده بود و خدا خدا می کرد که اتفاقی برایش نیفتاده باشد. بعد از یکی دو ساعت پر از اضطراب و دلشوره بالاخره گوشیاش جواب داده بود که من حالم خوب است نگران نباشید توی جاده موبایل از دسترس خارج میشود.
وقتی به خانه میرسید و خستگی در میکرد، به جان حمام و دستشویی و تراس جلوی آشپزخانه میافتاد و همه جا را تمیز میکرد. میدانست که مادرش دیگر توانایی سابق را ندارد که این کارها را انجام دهد.
برای کمک کردن همیشه حاضر بود. برای همین تصمیم گرفت در هلال احمر جزو نیروهای امدادگر شود. چند تا خواستگار هم برایش آمده بود ، اما هنوز کسی به دلش ننشسته بود. از وقتی درسش تمام شده بود زمان بیشتری را در هلال احمر میگذراند. بعد از شهادت حاج قاسم دیگر توی خانه پیدایش نبود. آن روز هم در سالگرد حاجی خودش را به گلزار شهدا رساند تا اگر اتفاقی برای کسی افتاد او فوری کمکش کند. روز مادر بود و دلش می خواست کاری برای همه مادرها انجام دهد. توی موکب هلال احمر مادری از حال رفته بود ، فوری فشار خونش را گرفته بود و تا متوجه شده بود که افت فشار دارد برایش شربتی حاضر کرده بود.
بعد از چند ساعت ازدحام جمعیت بیشتر شده بود و او در عین نگرانی سعی می کرد خونسردی خودش را حفظ کند که صدای مهیبی مردم را به این سو و آن سو پرت کرده بود. بوی عطر بهشت وزیده بود و دیگر هیچ نفهمیده بود.
#خط_روایت
#کرمان_
#امدادگر_روز_مادر_
🖋️#سیده_بانو_عمرانی