🌹🌹🌹 سلام و درود بر همراهان فرهیخته و گرامی.
👈 ((**روایت سی و یکم!**)) زنگ #کاروان جنوب!؛
✅ این روزها یواش یواش #تکاپوی راهیان نور جنوب کشور آغاز میشه!!!؛
✅ روایت های متعدد و ناب با #روایتگران ناز و مخملی و این هدیه استان مازندران/ بابل و در لابهلای روایت با استفاده از لهجه شیرین مازرونی:
⏰ (۰۰۳۰) ما سه تا #برادر بودیم و... آغاز قصه!!!؛
⏰ (۰۱۰۰) اما در مرحله سوم عملیات #کربلای ۵ در یکجا کنار هم قرار گرفتیم!!!؛
⏰ (۰۱۲۱) معاون گردان گفت ساکتو ببند و #بوُر (برو) بابل!!!؛
⏰ (۰۱۵۵) گفت ناصر هم #مجروح بَه یَه (مجروح شده!)!!!؛
⏰ (۰۳۲۵) گفت آقا #بِرار تو نیَه (آقاجون برادر شما نیست!)!!!...
.
.
.
⏰ (۰۵۲۰) ... اینقدر موهاش صاف و تمیز بود!...
⏪ تا آخر روایت را بنوشیم تا معنای #دین به ایثارگران را یکبار دیگر در لابهلای اندیشه، بافت ها و سلول های بدنمان، #مشق کرده باشیم!!!.
📣📣📣 اندیشکده تولید متن خوب و فاخر 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👉 https://eitaa.com/motounfakher